کد خبر: 1312523
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۰:۴۰
۳ افسانه درباره فقر محال است نبینیم‌شان. با وجود آنکه جوامع انسانی امروزه بیش از هر نقطه دیگری از تاریخ ثروت دارند، فقرا همه‌جا هستند.

جوان آنلاین: کانال ترجمان علوم انسانی نوشت: محال است نبینیم‌شان. با وجود آنکه جوامع انسانی امروزه بیش از هر نقطه دیگری از تاریخ ثروت دارند، فقرا همه‌جا هستند. خیلی وقت‌ها آنها در همسایگی یا اصلاً در خانه ثروتمندان زندگی می‌کنند. شاید به خاطر همین حضور همه‌جایی آنهاست که کم‌کم این پدیده عجیب و غیرطبیعی برایمان عادی شده است. گویی همیشه چنین بوده است که عده‌ای دارا و عده‌ای بی‌چیز باشند. اما آیا این واقعیت که فقر را همه جا می‌بینیم، توجیهی برای وجود همیشگی آن است؟ آیا فقر چیزی طبیعی است؟
جواب دادن به این سؤال، به یک معنا ساده است. قاطعانه می‌توانیم بگوییم خیر. فقر طبیعی نیست. بهترین دلیلش این است که در بخش بسیار بزرگی از تاریخ چندهزار ساله زندگی بشر روی زمین، اصلاً انسان‌ها نمی‌دانسته‌اند فقر چیست. فقر اختراعی است که چندان هم سابقه‌ای طولانی ندارد. 
سه افسانه خیلی قدرتمند گرداگرد فقر را گرفته‌اند. اولین افسانه می‌گوید: «فقر همیشه با ما بوده و خواهد بود»، اما واقعیت این است: فقر تنها وقتی به وجود آمد که شکاف طبقاتی، انحصار و اقتصاد پولی شکل گرفت. وقتی پول به شرط لازم برای دسترسی به منابع ضروری، مثل زمین و آب و غذا تبدیل می‌شود، این شکاف عمیق‌تر هم می‌شود. جوامعی که پول و انحصار در آنها رایج نبوده، با برابری بیشتری از مواهب فراوان طبیعت بهره‌مند می‌شدند و فقر را تجربه نمی‌کردند. فقر جایی پدید می‌آید که مجبور باشی همه‌چیز را بخری، اما پولی نداشته باشی. 
دومین افسانه همین‌جا از راه می‌رسد. طبق این افسانه، «فقر کمبود پول است». اگر فقر فقط نداشتن پول بود، می‌شد با انتقال مقداری پول، مسئله را حل کرد، اما واقعیت این است که فقر شبکه‌ای درهم‌تنیده از محرومیت‌هاست که فراتر از حساب بانکی اشخاص است. فقر هم «نیازی رفع نشده» است هم «آرزویی برآورده‌نشده». 
 فقر در قدم اول، یعنی نداشتن غذا، سرپناه و امنیت، یعنی مریض شوی و نتوانی پیش دکتر بروی یا فرزندت را به خاطر یک بیماری قابل پیشگیری از دست بدهی. فقر پوشیدن لباس‌هایی است که اندازه‌ات نیست، آشامیدن آبی است که برای آشامیدن نیست. اما فراتر از این، فقر ناتوانی‌ای است که فرد را در برابر دروغ، دسیسه و استثمار بی‌دفاع می‌کند. فقر ترس و اضطراب و تحقیر و سرکوب است. یک کلام، فقر ناشی از موانع ساختاری است: ممانعت از دسترسی به منابعی که جامعه و کره زمین مملو از آنند. 
سومین افسانه این است که «مقصر خود فقرا هستند.» این حرف تکراری درباره ثروت و فقر را زیاد شنیده‌ایم. واقعیت این است که مجموعه‌ای پیچیده از عوامل مختلف، از نابرابری‌های سیستمی گرفته تا ساختار‌های اقتصادی، ثروت و فقر را شکل می‌دهند و در نهایت تعیین می‌کنند که چه کسی فقیر باشد و چه کسی غنی. 
مثالی ساده کافی است: دو دختر را تصور کنید که تازه به دنیا آمده‌اند. یکی در فنلاند، دیگری در افغانستان. به نظرتان کدامشان آینده بهتری دارد؟ و چقدر از این تفاوت به تلاش‌ها و ویژگی‌های شخصی آنها مربوط است؟ فقر چیزی است که نه یک شخص، بلکه جامعه آن را تحمیل می‌کند. سیستم‌ها و سیاست‌ها شرایطی را رقم می‌زنند که افراد را در دام فقر می‌اندازد. این ساختار‌ها افراد را آسیب‌پذیر و نابرابری را دائمی می‌کنند و رهایی از دام فقر را دشوار می‌سازنند. تا وقتی فقر را اینگونه نفهمیم، راهی برای تسکین آن نداریم. «فقر نه تقدیر است، نه تنبلی» 
نوشته آنیرود کریشنا و دِرک فیلیپسِن و ترجمه محمد مهدی‌پور

برچسب ها: انسان ، ثروت ، فقر
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار