جوان آنلاین: ماندانا حجاریان را میشناسید؟ احتمالاً تا الان اسمش به گوشتان خورده است. نامش را گذاشتهاند مادر خون ایران؛ بانویی که رکورددار اهدای خون در ایران است. بیش از ۲۰۰ بار اهدای خون طی حدود ۵۰ سال. اولینبار در ۱۵ سالگی با وجود ترسی که از تزریق آمپول داشته، به اصرار پدرش به فرد نیازمندی خون هدیه میکند و این میشود آغاز ماجرا. چنان اهدای خون بخشی از زندگیاش میشود که حتی خارج کشور هم خون هدیه میکند. این بانو علاوه بر اهدای خون کارهای خیرخواهانه دیگری هم میکند؛ آتشنشان افتخاری است، مدرسهساز و فعال محیطزیست هم است، به همه اینها دریافت مدال طلای فعال اجتماعی و انسانی را هم اضافه کنید.
پس بانو بودن و محدودیتهای جسمی مانع خیرخواهی نیست. هرکسی میتواند مثل یک فرشته به دیگران جان دوباره ببخشد. مادر بودن دلیل محکمی است که کسی از اهدای خون بنا به ملاحظاتی بپرهیزد، ولی این رکورد جالب، ثابت کرده خون دادن نهتنها بد نیست و ضرری ندارد بلکه برای خود اهداکننده هم پیامدهای مثبتی دارد. کسی که مرتب خون هدیه میکند، در واقع کاهش سطح آهن خون که در پی اهدا رخ میدهد، موجب کاهش آهن اضافی بدن و در نتیجه کاهش ابتلا به بیماریهای کبدی قلبی و سرطانهای خاص میشود. با دفع خون از بدن غلظت خون کاهش مییابد و خطر انسداد عروق و رگهای قلب کم میشود. استرسها رفع و بدن همیشه در حالت سلامت قرار میگیرد. مرتب که خون بدهی کالریها میسوزند و دغدغه اضافهوزن را نخواهی داشت. مهمتر از همه اینکه هر بار پیش از خون دادن چکاپ و معاینه میشوی و فشارخون و کمخونی مدام کنترل میشود. اینطور راحتتر میتوان به شروع برخی بیماریها پی برد و درمان هم آسانتر است. سرگیجه و خستگی موقت و افت فشار طبیعی است و در مقابل مزیتهای این امر خداپسندانه چیز خاصی نیست.
جالب است که خون میدهید، ضعف میکنید و سرگیجه میگیرید، ولی اعتمادبهنفستان بالا میرود. چطور؟ با حس مفیدبودن و ایجاد هدفمندی. حس نوعدوستی و اینکه توانستید باری از دوش هموطنانتان بردارید، بدون اینکه آنها را بشناسید یا هزینهای کنید، حس زیبایی است. اینکه بدانید خون شما چقدر حیات میبخشد و چقدر دعای خیر پشت سرتان به جا میگذارد، دل آدم قرص میشود.
وقتی صفهای بلند مراکز اهدای خون در مواقع خاص را میبینید جز به حس غرور برای داشتن چنین وطن و مردمانی فکر نمیکنید. وقتی یک جای این وطن عزیز، آسیب میبیند و جانش در میان شعلههای بیرحم آتش میسوزد، قلب مردم هم از این درد آتش میگیرد. زن و مرد فقط در صف میایستند که کاری کنند.
در حادثه بندر شهید رجایی هر کسی به سهم خودش در حد توانش میخواست باری از دوش مردم جنوب بردارد. آنهایی که شاید برای تهیه مایحتاج خودشان حاضر به ماندن در صف نبودند، حالا آمده بودند تا هروقت که لازم است منتظر بمانند و خونشان را به جان هموطنانی گره بزنند که چشمانتظار این آب حیات هستند. نهتنها در حادثه بندر شهید رجایی که هر وقت اتفاقی میافتد، مردم صحنههای زیبایی از نوعدوستی و همدلی میآفرینند. این مسئولیتپذیری اجتماعی یک شاهکار انسانی است که لایق مردمان معتقد و با ایمانی مثل ایران است. در جنگ، زلزله، سیل و اتفاقات مشابه، کنار همه دردها و اندوهها، این یکی از صحنههای دیدنی و غرورآفرین است، ولی هنوز این فرهنگ جای کار دارد. هنوز عدهای با باورهای غلط از اهدای خون گریزانند. هنوز عدهای میترسند که سرنگهای آلوده کاری کند که در ازای ثواب کبابشان کند. هنوز عدهای میترسند خون دادن کمخونترشان کند و خودشان آسیب ببینند. بعضیها برای اهدا مشکل اعتقادی دارند. بعضیها از انتقال بیماریها میترسند. بعضیها بهخاطر ترس از سوزن هیچوقت سمت اهدای خون نمیروند. بعضیها به اهدای خون بدبین هستند و اعتماد کافی را ندارند. بعضیها از تستهای اعتیاد و امثال این میترسند که قبل از اهدای خون باید بدهند.
خلاصه هر کسی با دلایل خاص خودش از این مهم سر باز میزند. اینجاست که پای رسانه و تبلیغات به میان میآید. سازمانهای مردمنهاد قدم پیش میگذارند تا مردم را آگاه و از ترسها و نگرانیهای احتمالی برهانند. باید مشارکتهای داوطلبانه را تشویق و دغدغههای روانی اهداکنندگان را مرتفع کرد تا با طیب خاطر پا به مرکز اهدای خون بگذارند. باید بدانند خون دادن مستمر باعث میشود بیش از قبل مراقب خودشان باشند و شعار اینکه خودشان باید سالم باشند تا خون سالمی هدیه کنند، باعث میشود آنها در مقابل بدنشان مسئولانهتر رفتار کنند و بهخاطر مسئولیت انسانی هم شده مراقب سلامت خودشان باشند.