جوان آنلاین: کارشان زندهیابی است و کاویدن آوارها تا شاید یک نفر را زنده از میان تلی از خاک و آهن و سیمان نجات دهند. گاهی هم با پیدا کردن پیکری لااقل خانوادهای را از چشمانتظاری بیرون میآورند، اما اینبار با همیشه فرق میکرد. این بار حکایت قهر طبیعت و یک حادثه طبیعی مانند سیل و زلزله نبود! اینبار بمب و پهپاد و موشک آوار شدهبود روی سر مردم بیگناهی که خیلیهایشان زن و کودک بودند. اینبار سگهای امداد و نجات و مربیانشان باید به سراغ آوارهای تیز و خطرناک انفجار همراه با گازهای گوگرد و آمونیاک میرفتند تا انسانهای بیگناهی را که قربانی جاهطلبی و وحشیگری صهیونیستها بودند، نجات دهند یا پیکر شهدا را از زیر آوار بیرون بیاورند. گازها و آوارهایی که چند تن از مربیان را راهی بیمارستان کردهبود و جان دو قلاده از سگهای زندهیاب را گرفت. همچنانکه دو سگ دیگر یکی ریههایش آسیب دیدهبود و دیگری دستش با ترکش دژخیمان اسرائیلی مصدوم شدهبود. اینها بخشی از روایتهای تقلای سگهای هوشمند ایرانی است که در کنار مربیانشان کوشیدند آثار جنایات سگ هار امریکایی را بزدایند.
سگهای زندهیاب سازمان امداد و نجات هلال احمر را دیگر همه ما میشناسیم. همان سگهایی که در همه حوادث در کنار مربیانشان به محل حادثه میروند تا اگر کسی زیر آوارها هنوز نفس میکشد، او را شناسایی کنند و نجاتش دهند. در حمله ۱۲ روزه صهیونیستها به کشورمان هم همین تیم در تلاشی شبانهروزی حضور داشتند و به گفته حمید رهنما، کارشناس مسئول تیمهای جستوجوی امداد و نجات و یکی از پرسنل مرکز آموزش سگهای زندهیاب، در طول این ۱۲ روز ۵۱ قلاده سگ شرکت کردند و ۴۳۰ عملیات انجام شد، ۱۵ نفر زنده و ۴۸۸ پیکر شهید پیدا شد.
سگهایی که برای آشنایی بیشتر با روند آموزش آنها و همچنین صحبت با مربیانشان راهی مرکز نگهداری و آموزش سگهای آن است در استان البرز شدیم تا روایتهایی از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه را از زوایهای دیگر به تماشا بنشینیم.
آموزش از ۶ ماهگی
«ممو» اگر بخواهد چند دقیقهای یکجا بنشیند حوصلهاش سر میرود! به همینخاطر هم مربی هر چند دقیقه تسمهاش را میگیرد و یک دور او را میچرخاند تا سگش بازی کند و سرحال شود. «آنست» مخفف آموزش و نگهداری سگهای تجسس است. سگهای زندهیاب از شش ماهگی به مربیانشان تحویل داده میشوند. هر سگ یک مربی ویژه خودش را دارد تا با آن مربی ارتباط بگیرد و از او حرف شنوی داشتهباشد. فرآیند اجتماعیسازی و آموزش سگها تا دوسالگی آنها ادامه دارد. آتش، دود فراوان و ترقه و صدای انفجار از جمله چالشهایی است که در مسیر آموزش یک و نیم ساله سگهای زندهیاب قرار داده میشود تا آنها را برای مواجهه با حوادث آماده کنند. با تمام اینها سگهای زندهیاب تجربه موج انفجار را نداشتند. به خصوص وقتی به محل حادثه میرفتند و با انفجارهای ثانویه مواجه میشدند. از سوی دیگر استرس مربی هم میتواند روی روحیه این سگها تأثیر بگذارد. در کنار اینها آوارهای ناشی از انفجار تیز است. شیشههای شکسته و برنده، آوارهای تیز ناشی از انفجار با آوارهای ناشی از زلزله و سیل فرق میکند. به همین خاطر هم سگها زندهیاب در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در معرض محیطهایی قرار میگرفتند که تاکنون تجربهاش نکرده بودند و این مسئله میتوانست به آنها آسیب بزند. آسیبهایی که البته مربیان این سگها هم از آن در امان نبودند و یکی از مربیان در عملیاتهای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه چند روزی در بیمارستان بستری بود.
بازی نجات جان انسانها
عملیاتها به این شکل است که هر سگ با مربیاش کار میکند و در هنگام عملیات از مربیاش دستور میگیرد. روند کار به این صورت است که وقتی جایی نیاز باشد بیل مکانیکی برود ابتدا سگهای تجسس میروند و در صورتی که پیکر شهید یا زندهای پیدا نشود، منطقه از طرف امداد و نجات ایمن اعلام میشود. با سبک شدن آمار باز هم سگها به منطقه میروند و جستوجو میکنند و بعد کار به آتشنشانی سپرده میشود. به گفته یکی از مربیها، برخی از سگها با اسباببازیهایشان آموزش داده میشوند و تصور میکنند هنگام جستوجوی افراد دنبال اسباببازیشان میگردند و عملیات تجسس برایشان یک بازی است. سگ بعد از هر سه جستوجو باید یک استراحت ۲۰ دقیقهای داشتهباشد. اگر فساد رخ ندهد، حتی بعد از مرگ هم میتواند پیکر افراد را پیدا کند.
تمام این ۱۲ روز با بغض کار میکردم
محسن بابایی با سگ چهار سالهاش «بیلی» هم در عملیاتهای این ۱۲ روز شرکت داشت. وی ماجرا را اینگونه روایت میکند: «تمام این ۱۲ روز را با بغض کار میکردم. بچه من یک ساله است، اما در تمام این ۱۲ روز فقط دو، سه ساعت رفتم تا بچهام را ببینیم و تمام این ۱۲ روز را به خاطر عرقی که به این لباس و این مردم دارم با بغض کار میکردم.»
وی تفاوت حوادث طبیعی و جنگ را اینگونه توصیف میکند، وقتی حادثهای همچون سیل و زلزله اتفاق میافتد، میگویید یک حادثه بوده و کسی در آن دخیل نیست، اما وقتی جنگی اتفاق میافتد، قطعاً دستهای پشتپردهای این حادثه را رقم میزند و عمداً باعث میشوند تا یکسری افراد آسیب ببینند و جانشان را از دست بدهند. باز غم و درد این حادثه به مراتب بیشتر از سیل و زلزله بود و میتوانست اتفاق نیفتد.
آقای بابایی تأکید میکند: «حتی یک خانواده هم که از نگرانی در بیایند، برای ما بس است.»
آموزشهای سگهای امدادگر
حمید رهنما، کارشناس مسئول تیمهای جستوجوی امداد و نجات و یکی از پرسنل مرکز آموزش سگهای زندهیاب درباره آموزشهای این سگها اینگونه توضیح میدهد: «سگهای گروه کار داریم که هر کدام آموزشهای تخصصی خودشان را دارند، سگهای زندهیاب، سگهای تجسس و سگهای موادیاب. یک بخش از آموزشهای این سگها، آموزشهای عمومی و فرمانهایی مانند بشین و بخواب است. تا این مرحله از آموزش سگ کاملاً در اختیار مربی است تا بتواند با او ارتباط بگیرد. بعد از این است که آموزشها تخصصی میشود.» آنطور که آقای مربی میگوید این سگها از همان دوره تولگی باید آموزش ببینند و اجتماعی شوند.
به گفته وی، سگ موادمخدر کمی خشنتر رفتار میکند، چون با قاچاقچیان موادمخدر سر و کار دارد و باید بتواند از مربیاش محافظت کند، اما سگهای زندهیاب لازم است تا اجتماعی شوند. بدین منظور لازم است تا سگها به فضاهای عمومی بردهشوند تا افراد مختلف را ببینند. سوار اتوبوس شهری شوند. در محیطهای مختلف با انسانها ارتباط بگیرند تا در زمان حادثه بتوانند با محیطهایی که در آن قرار میگیرند، تعامل برقرار کنند و بوی بدن انسان را تشخیص دهند.
رهنما درباره روند عملیاتهای امداد و نجات میگوید: «همیشه سگ در اختیار مربی است، اما وقتی با سگ در پروسه عملیات تشخیص انسان در زیر آوار میرویم، سگ در اختیار مربی است و باید سگ را کاملاً باز و آزاد گذاشت تا بتواند عملیاتش را انجام دهد و فرد را از زیر آوار پیدا کند.»
بنا به تأکید وی مربی باید در عین حال حواسش باشد در فرایند آموزش سگ را جایی نبرد که آسیب ببیند، چراکه اگر سگ آسیب ببیند، اعتمادش را به مربی از دست میدهد.
رهنما تصریح میکند: «دوره آموزشی در صلیب سرخ آلمان دوره آخری که ما به آلمان رفتیم همفکری بود و خود ما به آنها تجربههایمان را منتقل کردیم. غیر از سگهای پلیس چنین تیمهایی وجود ندارد. افرادی که سگ دارند، داوطلب میشوند و صلیب سرخ طی آموزشهایی به این سگها آنها را آماده میکند، اما سگها در اختیار صاحبشان هستند و در مواقع نیاز فراخوان میشوند، اما تیم ما یک تیم بینالمللی است تا حدی که ما وقتی به آلمان رفتهبودیم، برایشان جالب بود که یک تیم ۳۰ نفره از سگها کنار هم کار میکنند.
وی تأکید میکند: «جان و سلامت حیوان برای ما مهم است، چراکه قرار است ما با کمک این سگ بتوانیم افراد زیادی را نشان دهیم به همینخاطر باید حواس مربی به سلامتی سگش باشد تا بتواند انسانهای بیشتری را نجات دهد.»
مرگ و مجروحیت سگهای امداد و نجات
حتی سگهای تیم آنست هم از تجاوزات رژیم صهیونیستی در امان نبودند و دو قلاده از این سگها به خاطر استنشاق گاز گوگرد و نیترات ناشی از انفجار جان خودشان را از دست دادند. به همینخاطر هم اتاق عمل سیاری برای این سگها طراحی شدهبود و اتاق عمل سیار و تمام امکانات دامپزشکی در آن تعبیه شدهبود تا اگر سگها آسیب دیدند بتوانند درمانهای اولیه را دریافت کنند.
«گورا» ۱۲ روز را کلاً در جاهای مختلف روی آوار بودهاست و شش شهید را از زیر آوار پیدا کرده و به خاطر مواد حاصل از انفجار ریه هایش آسیب دیدهاست. گورا ۵ /۴ ساله است و در عملیاتهای امداد و نجات برونمرزی در سوریه و ترکیه هم حضور داشته و به عنوان سگ قهرمان شناخته میشود و مربی نگران حال اوست و تحت درمان قرار دارد. ماکسیم هم هشت ساله است، سه جسد و سه فرد زنده را پیدا کرده و در جنگ ۱۲ روزه دستش ترکش خوردهاست.
ماکسیم افراد زیادی را در داخل کشور یا حتی در عملیاتهای برونمرزی مانند سیل و زلزله پاکستان و زلزله ترکیه نجات داده و نهایتاً تا دو سال دیگر میتواند به عنوان سگ امداد و نجات کار کند و بعد از آن در ۱۰ سالگی بازنشسته میشود. بیتردید اگر ماکسیم هم زبان داشت و میتوانست حرف بزند، تلخترین صحنهها را برایمان از همین جنگ ۱۲ روزه حکایت میکرد. جنگی که با حمله وحشیانه صهیونیستها به ما تحمیل شد و زنان و مردان و کودکان بیگناه را به مسلخ کشید.