علی لاریجانی، مشاور سیاسی رهبر معظم انقلاب در اثنای «دفاع مقدس» ۱۲ روزه که رژیم موقت صهیونی بهعنوان مجری امریکا در تلاش برای ضربه زدن به استقلال سیاسی کشوری به قدمت و عظمت ایران اسلامی بود، جملهای کوتاه توییت کرد: «جنگ تمام شود به حساب گروسی خواهیم رسید.» برای واکاوی چنین جملهای از زبان چنین مقامی، باید مقداری به فرامتن آن نگاه کرد. هیچ کشوری در جهان بهاندازه ایران ما بهای «اطلاعات مجانی» را با خون و خسارت نپرداخته است. هر بار که درِ تأسیسات هستهایمان را بهروی به اصطلاح مأموران آژانس بینالمللی انرژی اتمی باز کردهایم، باور داشتیم شفافیت میتواند راهی برای تعامل محترمانه با جهان باشد، اما تجربه نشان داد این «شفافیت یکطرفه» بیشتر از آنکه چراغ صلح باشد، فانوس راه دشمنان برای طراحی عملیاتهای خرابکارانه بوده است. «رافائل گروسی» همان زمان که تلاشها برای نشاندنش برای ریاست آژانس به اصطلاح «بینالمللی» انرژی اتمی در جریان بود، مشخص کرد عملهای بیشتر نیست و گذر زمان نیز مشخص کرد که واقعاً فراتر از یک عمله برای دشمنان مردم ایران نیز ظاهر نشد و زمینه وحشیگری رژیم موقت صهیونی را فراهم کرد؛ با همان دستهای پر از گزارشهای تکراری، با همان لبخندهای زشت دیپلماتیک و با همان عبارتهای دلسوزانه منافقانه درباره صلح جهانی. حالا همین موجود باز دم درآورده است و میگوید، «اجازه دسترسی بدهید»، اما پشت این جملات ساده، دقیقاً همان سازوکاری خوابیده است که از دل آن حملات به صنعت افتخارآمیز هستهای کشورمان بیرون آمد.
ماجرای گروسی، ماجرای یک مدیرکل بیطرف نیست. او بخشی از چرخهای است که در اتاقهای فکر واشینگتن و تلآویو طراحی میشود. همهچیز از یک نقطه شروع میشود: حلقه طراحی، عملیات و بازخورد. دشمنان ما برای ضربه زدن به توان هستهای ایرانمان، ابتدا با نقشههای دقیق جلو میآیند. اهداف را مشخص میکنند. زیرساختها را میشناسند. دسترسیهای ممکن را میسنجند. بعد عملیات را اجرا میکنند، اما این عملیات بدون بازخورد کامل نیست. بازخورد یعنی چه؟ یعنی دشمن باید بفهمد عملیاتش چه نتیجهای داده است. چه چیزی آسیب دیده و چه چیزی سر جایش مانده است. چه چیزی لو رفته و چه چیزی هنوز پنهان است. این بازخورد همان چیزی است که دوباره خوراک طراحی عملیات بعدی میشود. این حلقه آنقدر میچرخد تا به هدف برسند، البته شاید شتر در خواب بیند پنبه دانه، اما سگ هار در خواب هم نخواهد دید ایران بدونهستهای را، به فضل الهی.
حالا سؤال ساده است: در این میان آژانس چه نقشی بازی میکند؟ جواب از نظر ما روشن است: آژانس همان دوربین و قلم و مهر رسمی حلقه بازخورد دشمن است. هر دسترسی تازه، هر گزارش جدید، هر بازدید بهظاهر فنی، در عمل تبدیل میشود به همان «اطلاعات تازه» که طراحان خرابکاریها به آن نیاز دارند. به گواه گزارش فارس، «نورمن رول، مسئول اسبق میز ایران در سازمان جاسوسی سیا در جلسه آوریل ۲۰۲۵ کنگره، نظارتهای آژانس را مهمترین حلقه طراحی نظامی امریکا علیه صنعت هستهای دانسته بود.» حالا گروسی چرا دوباره اصرار دارد اطلاعات بیشتری بگیرد؟ دلیلش ساده است، دشمن در عملیاتهای قبلی شکستها خورده است، حالا برای موج بعدی خرابکاری، نقشههای تازه لازم دارد و این نقشه بدون اطلاعات میدانی جدید کامل نمیشود، اما اینبار اوضاع فرق میکند. ایرانِ امروز، ایران دیروز نیست. افکار عمومی، نیروهای امنیتی و حتی تیمهای دیپلماسی ما خوب میدانند بهای خوشخیالی در تعامل یکطرفه با آژانس چیست. کافی است کمی در اسناد حملات خرابکارانه گذشته دقت کنیم: بسیاری از جزئیات حساس، از مسیر همان گزارشهای فنی «محرمانه» لو رفته است. دوربینهای آژانس، برای بعضیها که دستشان در کار بوده، حکم دیدهبان مجانی داشته است.
پس حالا که گروسی دوباره مدعی شده است، آژانس باید بفهمد، تهران دیگر اجازه نمیدهد حلقه طراحی دشمن با دسترسیهای رسمی تکمیل شود، راهحل این است که دم گروسی را قیچی کنیم. این همان عقل سلیم است که میگوید «اطلاعات» در دنیای امروز، از بمب هم خطرناکتر است، اگر در دست دشمن باشد. نباید فراموش کنیم برنامه هستهای ما با خون شهیدانی سروقامت و وطندوست سرپا مانده است. پشت هر سانتریفیوژ، قصه مقاومت مردمی ایستاده که تحریم، تهدید و ترور نتوانسته است پایشان را از مسیر علم و استقلال ببرد. اگر امروز دوباره اجازه دهیم نقشهها را از دل گزارشهایمان استخراج کنند، یعنی از خون شهیدانمان خرج کردهایم. این کمترین چیزی است که مردم از مسئولان میخواهند: مراقبت، دقت و مقاومت در برابر زیادهخواهیهای گروسی و اربابانش. عدهای شاید بگویند «آژانس نهادی بیطرف است.» در پاسخ باید گفت، اگر این سازمان در سالهای گذشته حتی یک بار در برابر خرابکاریها و ترورها و تحریمهای ظالمانه علیه صنعت هستهای ایران ما موضعی مستقل گرفته بود، شاید امروز هنوز جایی برای این خوشخیالی میماند، اما تاریخ قضاوت کرده است آژانس وقتی پای منافع واقعی غرب به میان میآید، اغلب ابزاری بیش نیست. دشمنان ما بارها با گزارشهای آژانس، به ما ضربه زدهاند. امروز دوباره همان بازی را میخواهند تکرار کنند، اما نباید اجازه دهیم این چرخه کامل شود. دم گروسی را باید قیچی کرد؛ با قانون، با هوشمندی دیپلماتیک، با وحدت داخلی و با چشمهای باز نهادهای امنیتی.
صنعت هستهای ستون فقرات بخشی از آینده اقتصادی کشورمان است. درست همانطور که نفت در ۱۰۰ سال گذشته مهمترین پشتوانه توسعه ما بود، انرژی هستهای هم در دهههای پیشرو میتواند تضمینکننده امنیت انرژی، تولید برق پایدار، توسعه پزشکی هستهای و حتی صادرات فناوری باشد. دشمن این را بهتر از هرکسی میداند. اگر برنامه غنیسازی و تولید سوخت ما صرفاً یک نماد سیاسی بود، اینهمه هزینه برای طراحی عملیات خرابکاری و ترور دانشمندان معنا نداشت. تحریمهای شدید، قطعنامههای سنگین و حمله نظامی همه برای این است که ایران را از مسیر استقلال فناورانه و انرژی ارزان و باثبات دور نگه دارند، اما جمهوری اسلامی ایران با صلابت این مسیر را طی خواهد کرد، همانگونه که طی دو دهه اخیر از این مسیر عقبنشینی نکرده است. نیروگاههای هستهای نسل جدید، سوخت داخلی، فناوری چرخه سوخت بومی و صدها پروژه تحقیقاتی، در عمل میتواند کشور را از واردات سوخت و برق نجات دهد. این یعنی اراده اقتصادی ملی، یعنی اقتصادی که کمتر از تکانههای نفتی ضربه میخورد، یعنی چانهزنی قویتر در بازار انرژی، یعنی تکیه کمتر به گاز و نفت در شرایط تحریم. این صنعت را فقط نباید حفاظت کرد، باید آن را توسعه داد، قدرتمندتر کرد، بومیتر کرد. باز کردن درهای اطلاعاتی یعنی گذاشتن چاقو دست کسی که میخواهد ریشه این درخت را بزند. بستن حلقه نفوذ یعنی آبیاری دوباره ریشههای استقلال. ما وارث تلاش شهیدان هستهای هستیم و باید وارث آیندهای باشیم که از این صنعت قدرت ملی ساخته شود، پس داستان فقط امنیت نیست، داستان اقتصاد است، رفاه مردم است، درمان بیماران است، روشن ماندن خانههاست. این همان جایی است که دم گروسی باید قیچی شود تا چرخه خرابکاری دشمن متوقف و چرخه پیشرفت ملت تکمیل شود.