جوان آنلاین: کانال تلگرامی صبح صادق نوشت:
یک سال از آن روز تلخ میگذرد؛ روزی که بالگرد حامل آیتالله سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور فقید ایران، سقوط کرد و ملت ایران را در بهت و اندوه فرو برد. اما در این میان، آنچه بیش از پیش جلب توجه میکند، نه فقط یادآوری خدمات بیوقفهی این شهید بزرگوار، بلکه نوع مواجههی جریان اصلاحطلب با این واقعه است. روزنامه «هممیهن»، با مدیرمسئولی غلامحسین کرباسچی، در گزارشی بهمناسبت سالگرد این حادثه، سقوط بالگرد رئیسجمهور را «فرصتی برای تغییر سیاست داخلی» توصیف کرده است. این اظهارنظر، نهتنها غیراخلاقی و تأسفبار به نظر میرسد، بلکه پرده از نگاهی عمیقاً سیاسی و فرصتطلبانه برمیدارد که حتی در برابر فاجعهای ملی، بهدنبال بهرهبرداری سیاسی است.
پرهیز از عنوان شهید برای شهید رئیسی
اصلاحطلبان از ابتدای روی کار آمدن دولت سیزدهم، با استراتژی تخریب و تضعیف آیتالله رئیسی، در پی آن بودند که دولت او را تکدورهای نشان دهند. این جریان، که حتی از بهکار بردن عنوان «شهید» برای رئیسجمهور فقید پرهیز میکند، گویا هنوز در کینهتوزیهای سیاسی خود غوطهور است. اما چرا این جریان چنین رویکردی را در پیش گرفته است؟ پاسخ را شاید بتوان در دو عامل جستوجو کرد: نخست، ناکامیهای مکرر اصلاحطلبان در جلب اعتماد عمومی طی سالهای گذشته، و دوم، موفقیتهای چشمگیر دولت سیزدهم که عملاً معادلات سیاسی را به نفع رئیسی و جریان انقلابی تغییر داد.
دولت سیزدهم، در مدت کوتاه سهسالهی خود، دستاوردهایی را رقم زد که حتی منتقدان هم نمیتوانند آنها را نادیده بگیرند. احیای حدود ۸۰۰۰ کارخانهی راکد، راهاندازی نهضت ملی مسکن، پایان دادن به بحران کرونا با مدیریت جهادی، ارتقای رشد اقتصادی از صفر به پنج درصد، عضویت ایران در پیمانهای بینالمللی مانند شانگهای و بریکس، بهبود روابط با همسایگان از جمله عربستان، و انجام ۴۹ سفر استانی و ۲۸ سفر خارجی توسط رئیسجمهور، تنها بخشی از این کارنامهی درخشان است. این دستاوردها، در کنار حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع آیتالله رئیسی، نشان داد که او نهتنها در قلب مردم جای دارد، بلکه معیاری جدید برای خدمتگزاری در تاریخ سیاسی ایران تعریف کرده است.
در مقابل، دولت اصلاحطلب کنونی، که پس از شهادت رئیسی روی کار آمده، در کمتر از ۱۰ ماه گرفتار حاشیههایی شده که حتی حامیانش را به ستوه آورده است. از سفر پرحاشیه معاون رئیسجمهور به قطب جنوب گرفته تا انتصابات خانوادگی، پروندهی دوتابعیتیها، و یا سفر تفریحی وزیر به کیش، این دولت نهتنها نتوانسته کارنامهای قابل دفاع ارائه دهد، بلکه با بیبرنامگی و روزمرگی، صدای اعتراض هواداران خود را نیز بلند کرده است. پیشنهادهای مکرر استعفا به رئیسجمهور کنونی، گواهی بر این ناکارآمدی است.
کینه از خادم ملت
اما آنچه بیش از همه در گزارش «هممیهن» و رویکرد اصلاحطلبان آزاردهنده است، تلاش برای تبدیل یک فاجعه ملی به فرصتی برای تسویهحساب سیاسی است. این نگاه، نهتنها غیرانسانی است، بلکه نشاندهنده عمق کینهای است که این جریان نسبت به رئیسجمهوری داشت که با تمام وجود برای خدمت به مردم گام برمیداشت. حملات اخیر به مراسمهای خودجوش مردمی برای بزرگداشت شهدای خدمت نیز بخشی از همین سناریوی تخریب است. اصلاحطلبان، که از محبوبیت مردمی رئیسی و حضور گسترده مردم در تشییع او شوکه شدهاند، بهجای بازنگری در رویکرد خود، همچنان به حاشیهسازی و تحریف واقعیت ادامه میدهند.
بازگرداندن اعتبار از دست رفته
چرایی این اقدامات را میتوان در حسرت از دست دادن قدرت و ناتوانی در رقابت با کارنامهی درخشان دولت سیزدهم جستوجو کرد. اصلاحطلبان، که در سالهای گذشته با وعدههای توخالی و عملکرد ضعیف، پایگاه اجتماعی خود را تا حد زیادی از دست دادهاند، اکنون به هر حربهای متوسل میشوند تا شاید بتوانند جایگاه ازدسترفته خود را بازیابند. اما اینگونه رفتارها، نهتنها به بازسازی اعتبار آنها کمکی نمیکند، بلکه آنها را بیش از پیش از مردم دور میسازد.
در پایان، باید پرسید: آیا وقت آن نرسیده که این جریان، بهجای کینهتوزی و فرصتطلبی، به نقد منصفانه و رقابت سالم روی آورد؟ ملت ایران، که در تشییع میلیونی آیتالله رئیسی نشان داد قدردان خدمتگزاران واقعی خود است، از سیاسیون انتظار دارد که بهجای حاشیهسازی، در مسیر اعتلای کشور گام بردارند. شهادت رئیسی، نه یک «فرصت» برای تسویهحساب سیاسی، بلکه یادآوری مسئولیت سنگین خدمت به مردمی است که شایستهی بهترینها هستند.