جوان آنلاین: مواجهه دیرباز غرب و امریکا با فناوری هستهای، نمادی از مقابله نرم و کمهزینه غرب و در رأس آن امریکا با استقلال، خودکفایی و توسعه ایران در همه زمینهها و عرصهها محسوب میشود. در اصل، شکوفایی و استقلال ایران در فناوری استراتژیک هستهای سمبلی از اراده عملی و توانمندی دانشمندان و محققان ایرانی برای دسترسی به سایر علوم حیاتی و منحصر به قدرتهای جهانی در عین تحریم و محدودیت قلمداد میشود، این موضوع منشأ نگرانی و اضطراب غرب و موجب تشدید فشارها، کارشکنیها و تشدید تحریمها با بهانههای مختلف علیه کشور شده است چراکه قدرت علمی بومی، قدرتی بلامنازع و سنگبنای توسعه، ایجاد اقتدار و ارتقای جایگاه جهانی کشورهاست و ایران با دارا بودن چنین خصوصیاتی به دشمنی همیشگی مبدل میشود. بر همین اساس، اکنون تأکیدات نمایشی امریکا برای توقف غنیسازی یا به معنایی دقیقتر معدوم ساختن فناوری و دانش هستهای مستقل، اهداف عمیقتر و بنیادیتری را دنبال میکند.
شکستهشدن مرزهای علم
فتوحات ایران در زمینه هستهای و رساندن دانش آن به حداعلی که در مرتبه رقابت با سایر قدرتهای هستهای قرار دارد، ثابت میکند ایران به رغم محدودیتها و تحریمهای همهجانبه، قابلیتهای زیادی برای دستیابی به علوم و صنایع سرنوشتساز و راهبردی دارد.
در واقع، خطر اصلی برای امریکا موجودیت این «قابلیت»های «بومی» است نه فقط صورت پیشرفت علمی، این به آن معناست که ایران میتواند در دنیایی که علوم در آن به طور تصاعدی رشد میکند، خود را انطباق دهد و با شکستن مرزها و انحصار علوم، همواره دشمنی قدرتمند برای امپریالیسم باقی بماند.
نماد غلبه بر اراده امریکا
یکی از وجوهی که دسترسی و پیشرفت چشمگیر ایران در غنیسازی اورانیوم به رغم سنگاندازیها و دشمنیهای ساختاری امریکا به جامعه بینالملل ثابت میکند، عدمکارایی سیاستهای اعمالی امریکا بر ایران است؛ موضوعی که به طور جدی، برای امریکا تهدیدآمیز است و استراتژیهای تدوینشده این کشور را با چالش اساسی مواجه میکند.
خطر الگوشدن ایران
در سالهای اخیر، رویکرد بسیاری از کشورها به ویژه کشورهای جنوب جهانی به سمت خارج شدن از نظم تحمیلی امریکا در جهان و استقلالیابی در معادلات جهانی سوق پیدا کرده است، از این رو کشوری که پیشرفت، استقلال و اقتدار خود را در پویایی تقابل با امریکا حفظ کند، میتواند الگویی مناسب و کارآمد برای این تغییر نگرش در جهان باشد، بنابراین سرایت الگوی مقابله با امریکا در عین پیشرفت و توسعه فناوریهای انحصاری ایران به سایر کشورها، موضوعی است که مورد توجه محافل غربی قرار گرفته است و یکی از عوامل مخالفت غرب با دانش هستهای را تشکیل میدهد.
پیچیدهشدن روابط امریکا با کشورهای منطقه
امریکا همواره روابط خود را با کشورهای منطقه و به ویژه حکام عرب بر پایه سیاست گاوهای شیرده یا همان مدل وابستگی بنیادین برای تأمین منافع امریکا پایهریزی میکند، از این رو اگر ایران به طور آزادانه، علوم و صنایع مهم و حیاتی را در تعاملات و همکاریهای نزدیک با کشورهای منطقه دخالت دهد، میتواند به جایگزینی برای امریکا مبدل شود. به عنوان مثال، صدور بخشی از صنعت یا دانش هستهای ایران به کشورهای منطقه و استقبال آنها، نهتنها همکاریهای سیاسی چندجانبه را تعمیق میبخشد، بلکه پیوند و همبستگی سیاسی کشورها با ایران را تقویت میکند؛ موضوعی که به شدت منافع امریکا را تهدید میکند و زمینهساز کاهش نفوذ آن در صحنه منطقه میشود.
ترس از توسعه نفوذ سیاسی ایران
پیشرفتهایی ایران در علوم هستهای و سایر فناوریهای مهم دیگر و همچنین صدور آنها به کشورهای مختلف که در چارچوب همکاریهای سازمانهایی، چون بریکس و شانگهای میتواند ایجاد شود، سبب تحکیم اقتدار ایران و ارتقای آن در عرصه بینالملل میشود.
در اصل، توسعه هستهای میتواند با تقویت جایگاه علمی و فناوری یک کشور، به افزایش اقتدار سیاسی، گسترش نفوذ منطقهای و جهانی و تعمیق همکاریهای سیاسی چندجانبه منجر شود، زیرا کشورها به فناوری پیشرفته ایران وابستهتر میشوند و این امر به تقویت روابط سیاسی کمک میکند، از این رو توسعه سیاسی ایران هم به کندشدن ابزارهای امریکا در منطقه منجر میشود و هم توانمندی ایران برای دشمنی آشکار با سیاستهای خصمانه و استعماری امریکا را محفوظ نگه میدارد.
فریب سودجویانه امریکا از شرط توقف کامل غنیسازی
استراتژی کلان امریکا، بر مهار ایران استوار است، اما شامل تاکتیکهای مرحلهای و پلکانی است. تاکتیک مربوط به مذاکره با ایران بر خواستههای حداکثری از سوی امریکا و وادارکردن ایران به پذیرش حداقلها با استفاده از تهدیدات نظامی و محدودکردن مذاکرات به درخواستهای امریکا دنبال میشود. به بیان سادهتر، امریکا با ورود سرسختانه به توقف غنیسازی و یک گام بالاتر نداشتن حق غنیسازی اورانیوم، درصدد راضی کردن ایران به غنیسازی حداقلی ۳/۶۷ درصدی، جابهجا کردن خطوط قرمز ایران و دستاوردسازی دوطرفه برای خود و تیم ایرانی است.
مراتبی که شروط مذاکره از برجام تا به امروز طی کرده گواهی بر این ادعاست. شایان ذکر است غنیسازی حداقلی در برجام درج نشده بود و حالا ایران با پذیرش این شرط زورگویانه و خطرناک، یک گام شدنی با توقف غنیسازی فاصله خواهد داشت.
از منظر امریکا، این امر نشان میدهد رویکرد امریکا برخلاف تبلیغات داخلی ایران، دارای انفعال است، بنابراین ضمانت لازم برای سوق دادن مذاکرات آینده به توقف غنیسازی، تخریب دانش هستهای و حتی ورود به خطوط قرمز دیگر را مهیا میکند، یعنی امریکا تلاش دارد با شرط غنیسازی حداقلی، اثبات کند که در مقابل خواستههای ایران عقبنشینی کرده است، از این رو امکان چانهزنی را برای تیم ایرانی قابل تحقق نشان دهد و امید به مذاکرات آتی را برای آنها زنده نگه دارد.
از سوی دیگر، در ایران مدافعان متوهم توافق طبق نظریه «هر توافقی بهتر از عدمتوافق است» دستاورد احتمالی عبور از توقف غنیسازی به غنیسازی حداقلی ۳/۶۷ درصدی را یک نتیجه شرافتمندانه تبلیغ کرده و بر طبل لزوم خوشبینی به مذاکرات آتی با امریکا خواهند کوبید، حتی با وجود آنکه مانند برجام در رفع تحریمها و آنچه گشایش اقتصادی نامیده میشود، عقیم و ناکام باشد و سایه تهدیدات جبهه امریکایی- صهیونیستی را افزایش دهد.
در مجموع، هدف امریکا از تأکید مکرر بر محرومیت از حق غنیسازی اورانیوم، قانعکردن ایران به پذیرش غنیسازی حداقلی ۳/۶۷ درصد و حفظ فضای مذاکرات سودمند برای نفوذ به خطوط قرمز ایران از طریق کمپینهای تبلیغاتی شیفتگان توافق با غرب است.