کد خبر: 1292782
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۵:۲۰
حتی اگر آدمی پیدا نشود که تقصیر را گردن او بیندازند، از بدشانسی، جبر تاریخی یا سیستم ناکارآمد می‌نالند. با اینکه مدام درباره خودشان حرف می‌زنند، اما به شکل جالب‌توجهی خیلی کم پیش می‌آید که اثری از «خودشان» ببینیم. 

جوان آنلاین: احتمالاً همه ما دوستان یا آشنایانی داریم که هر وقت پای صحبت‌شان بنشینیم، چیزی جز گله و شکایت از دیگران نمی‌شنویم. دنیایی که آنها برای‌مان توصیف می‌کنند، پر از مدیران بدعنق، همکاران دست‌و‌پاچلفتی، دوستان بی‌مروت و آدم‌های نابکاری است که باعث شده‌اند کار‌ها خراب بشود و آنها به اهداف‌شان نرسند. 

حتی اگر آدمی پیدا نشود که تقصیر را گردن او بیندازند، از بدشانسی، جبر تاریخی یا سیستم ناکارآمد می‌نالند. با اینکه مدام درباره خودشان حرف می‌زنند، اما به شکل جالب‌توجهی خیلی کم پیش می‌آید که اثری از «خودشان» ببینیم. 
روانشناسان می‌گویند این افراد دارای «ذهنیت قربانی»‌اند. طرز فکری که باعث می‌شود فرد احساس کند هیچ عاملیتی در زندگی‌اش ندارد و موانعی غیرقابل عبور سر راه او قرار گرفته است که به اتفاقات بدی منجر می‌شود که او مسئول آنها نیست. قربانی معمولاً هنگام مواجهه با تغییر یا مشکل، احساس فلاکت و بیچارگی می‌کند. 

یونگ از اولین روان‌شناسانی بود که به ذهنیت قربانی پرداخت. او نوشت: «دردآور است که ببینی چگونه یک نفر آشکارا زندگی خود و دیگران را ویران می‌کند و، چون قادر نیست بفهمد تمامی این درد ناشی از خودش است، پیوسته به آن پروبال می‌دهد و حفظش می‌کند.»

«ذهنیت قربانی» اغلب بعد از تجربه‌های بد و دهشتناک بروز می‌کند. در واقع، وقتی تلاش می‌کنیم چیزی تحمل‌ناپذیر را تحمل کنیم، ذهن ما برای حفظ بقای خودش به سمت منفی‌گرایی میل می‌کند. در این الگو فرد می‌خواهد باور کند آنچه اتفاق افتاده است، قاعده‌ای خارج از کنترل او بوده است. به این طریق، ذهن فاجعه را به بیرون می‌راند و آن را گردن دیگران می‌اندازد. 

از نظر روانشناسان فرافکنی ناشی از «ذهنیت قربانی» خردکننده است، چراکه حس عمیق فقدان کنترل بر زندگی، «زندانی خودخواسته» می‌سازد که فرد را در سیاه‌چاله یأس، افسردگی و خودویران‌گری اسیر می‌کند. 

جردن پیترسون می‌گوید: «ذهنیت قربانی» یکی از عواملی است که باعث می‌شود افراد به ایدئولوژی‌های افراطی روی بیاورند. وقتی احساس می‌کنید دنیا با شما بد کرده است، دنبال همفکرانی می‌گردید که با شما هم‌عقیده باشند. اگر گروهی را پیدا کنید که حرف‌تان را تأیید کنند، به آنها می‌پیوندید و با قدرت جمعی‌ای که به دست آورده‌اید، به جنگ با دشمنان‌تان برمی‌خیزید. سازوکاری که هم در فاشیسم وجود دارد، هم در قبیله‌گرایی‌های افراطی؛ «قربانی همیشه بر حق است، همیشه در حق او ظلم شده است، اما هیچ مسئولیتی ندارد و فقط باید با او همدلی کرد.»

پی‌نوشت: آنچه خواندید مروری کوتاه است بر چند مطلب که قبلاً در ترجمان منتشر شده‌اند: «همیشه دیگران مقصرند» نوشته الیو مارتینو با ترجمه آرش رضاپور؛ «جامعه دلخور‌های نالان» نوشته چارلز سایکس با ترجمه میترا دانشور و «المپیک قربانیان» نوشته اسکات بری کوفمن با ترجمه حمید ضرابی.

منبع: ترجمان
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار