کد خبر: 1290452
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۴:۲۰
سرنوشت درآمد‌های معدنی همچنان نامشخص است
مرگ‌های قابل پیشگیری و فاجعه‌های تکراری، به بخشی از واقعیت تلخ معادن ایران تبدیل شده‌اند. این حوادث دیگر استثنا نیستند، آنها به الگوی فاجعه‌بار صنعت معدن کشور بدل شده‌اند.
حسام کمالی
جوان آنلاین: هر حادثه در معدن، فریادی خاموش از دل زمین است؛ فریادی که روایت بی‌توجهی، بی‌تدبیری و بی‌عدالتی است. معادن ایران نه تنها گنجینه‌های زیرزمینی کشورند بلکه به قتلگاه‌های کارگرانی تبدیل شده‌اند که با دستمزدی ناچیز، جان خود را کف دست می‌گذارند. در مقابل، سود‌های کلان حاصل از همین معادن به جیب گروهی خاص سرازیر می‌شود. مرگ‌های اخیر در چند معدن کشور بار دیگر نشان داد که ایمنی تنها پس از وقوع فاجعه به یاد مدیران می‌افتد، درحالی‌که نشت گاز متان، نبود تهویه و فقدان سنسور‌های هشداردهنده از دلایل تکراری حوادث‌اند. سؤال اینجاست: ثروت این معادن کجا می‌رود و چرا برای نجات جان کارگران هزینه نمی‌شود؟
 
مرگ‌های قابل پیشگیری و فاجعه‌های تکراری، به بخشی از واقعیت تلخ معادن ایران تبدیل شده‌اند. این حوادث دیگر استثنا نیستند، آنها به الگوی فاجعه‌بار صنعت معدن کشور بدل شده‌اند. نبود زیرساخت‌های ایمنی، از تهویه مناسب تا سنسور‌های گاز همچنان دلیل اصلی این سوانح هستند. آمار‌ها نشان می‌دهد بین سال‌های ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰، بیش از ۸ هزار حادثه معدنی به ثبت رسیده و بیشترین آنها در معادن زغال‌سنگ رخ داده است. 
ایران در حالی جزء ۱۰ کشور برتر جهان از نظر تنوع مواد معدنی است که بسیاری از کارگرانش حتی به ابتدایی‌ترین تجهیزات ایمنی همچون ماسک فیلتردار یا دستگاه سنجش گاز مجهز نیستند. این در حالی است که صنعت معدن در سطح جهانی، تنها یک درصد نیروی کار را به خود اختصاص داده، اما مسئول ۸ درصد مرگ‌های کاری است. وضعیت ایران به مراتب بدتر است. طبق برخی برآوردها، حدود ۷۶ درصد معادن کشور فاقد واحد ایمنی (HSE) هستند. 
در یکی از حوادث اخیر، کارگران یک روز پیش از انفجار نشت گاز را به مسئولان گزارش داده بودند، اما در پاسخ تنها جمله‌ای کوتاه شنیدند: «یا کار کنید یا بروید.» این جمله تنها نماد بی‌تفاوتی نیست بلکه حکایت از ساختاری دارد که جان کارگر را بی‌ارزش می‌داند. آیا این بی‌توجهی‌ها قابل چشم‌پوشی‌اند؟ یا باید آنها را مصداق جنایت دانست؟
 
 ثروت معادن، جیب چه کسی؟
 ایران با ۶۸ نوع ماده معدنی و ذخایر شناخته‌شده‌ای بالغ بر ۵۵ میلیارد تن در زمره ثروتمندترین کشور‌های معدنی جهان است. تنها یک معدن زغال‌سنگ در کشور، بیش از ۷۶ درصد ذخایر این ماده در کشور را در خود جای داده است و سالانه میلیارد‌ها تومان درآمدزایی دارد. با این حال، توزیع این درآمد‌ها شفاف نیست و به ندرت به بهبود وضعیت معیشتی یا ایمنی کارگران اختصاص می‌یابد. 
بخش قابل توجهی از معادن ایران ازسوی شرکت‌های خصوصی یا شبه‌دولتی اداره می‌شوند؛ شرکت‌هایی که بیشتر به دنبال سود حداکثری‌اند تا توسعه پایدار و حفظ جان نیرو‌های انسانی. اگر تنها ۱۵ تا ۲۰ درصد درآمد‌های این معادن صرف نوسازی تجهیزات ایمنی شود، بسیاری از حوادث قابل پیشگیری خواهند بود، اما واقعیت تلخ این است که منافع اقتصادی بر ایمنی مقدم شمرده می‌شود. 
سود‌های کلان روی میز مدیران می‌نشیند، در حالی که کارگران در عمق تاریک زمین، با ترسِ نشت گاز و ریزش تونل زندگی می‌کنند. بسیاری از کارگران حتی بیمه کامل ندارند، قرارداد‌های آنها موقت و دستمزدشان پایین‌تر از خط فقر است. این شکاف عمیق بین تولید ثروت و توزیع آن، تصویر روشنی از بی‌عدالتی ساختاری در معادن ایران است. 
 
 وعده‌های توخالی بعد از هر فاجعه 
تقریباً پس از هر حادثه معدنی، موجی از تسلیت‌ها، وعده‌ها و تشکیل کمیته‌های بررسی راه می‌افتد. مسئولان می‌گویند ایمنی معادن بازبینی خواهد شد، اما واقعیت چیز دیگری است. آیین‌نامه‌های مربوط به بازرسی ایمنی به‌درستی اجرا نمی‌شوند و کمبود نیروی انسانی در نهاد‌های نظارتی، نظارت مؤثر را غیرممکن 
کرده است. 
چرخه مرگ- وعده- فراموشی همچنان ادامه دارد. هیچ سازوکار مشخصی برای پاسخگویی مدیران معادن یا پیمانکاران بی‌صلاحیت وجود ندارد. تجربه‌های تلخ در معادن نشان داده‌اند که تا زمان وقوع فاجعه، کسی به فکر تغییر نیست. 
 
 کارگران قربانی، مدیران بی‌گناه؟!
 پیمانکارانی که معادن را می‌گردانند، در بسیاری موارد فاقد تخصص فنی و توان مالی لازم هستند. نبود آموزش مناسب برای کارگران، ضعف زیرساخت و فشار برای استخراج بیشتر، ترکیبی مرگبار می‌سازد. تا امروز، چه تعداد از مدیران و پیمانکاران مقصر محاکمه شده‌اند؟
بی‌توجهی نهاد‌های قضایی به این جرائم صنعتی باعث شکل‌گیری نوعی مصونیت برای مقصران شده است. این پیام روشن است: جان کارگران بی‌ارزش است و سود مهم‌تر. بدون برخورد حقوقی و رسانه‌ای با مدیران متخلف، روند فعلی ادامه خواهد داشت. در واقع، برخورد نکردن با عاملان مرگ، خود نوعی مشارکت در آن است. 
 
 راه نجات یا ادامه فاجعه؟ 
راه‌حل‌ها مشخص‌اند. در کشور‌های توسعه‌یافته با استفاده از فناوری‌های نوین، آموزش مستمر کارگران و سیستم‌های نظارتی دقیق، نرخ حوادث معدنی تقریباً به صفر رسیده است. در ایران، اما هزینه ایمنی کمتر از یک‌پنجم هزینه استخراج است و همین اندک هم به‌درستی صرف نمی‌شود. 
بازنگری در قوانین ایمنی، الزام به نصب تجهیزات هوشمند، تخصیص بودجه مشخص برای آموزش و نوسازی و مهم‌تر از همه شفاف‌سازی درآمدها، قدم‌های اولیه برای اصلاح وضع موجود است. همچنین تشکیل کمیته‌های مردمی و صنفی برای نظارت مستقل بر وضعیت معادن می‌تواند بخشی از این تغییر باشد. 
اگر امروز اقدام نشود، فردا دیر است. معدنکاران صرفاً آمار و ارقام نیستند، آنها انسان‌اند، با خانواده، با امید‌هایی که زیر آوار دفن می‌شوند. هر جان از دست‌رفته، نه فقط یک تراژدی انسانی بلکه نشانه‌ای از ناکارآمدی و بی‌عدالتی ا‌ست. 
 
 نتیجه‌گیری
 معادن ایران به جای آن‌که نماد توسعه و ثروت باشند، به نماد فاجعه و غفلت تبدیل شده‌اند. زیر زمین، کارگرانی جان می‌دهند؛ روی زمین، مدیرانی ثروت می‌اندوزند. ثروت معدنی ایران می‌تواند ناجی باشد، نه قاتل، اما تا زمانی‌که ساختار‌های معیوب و نگاه‌های سودمحور بر صنعت معدن حاکم‌اند، این چرخه تلخ ادامه 
خواهد داشت. 
زمان آن رسیده که وعده‌ها جای خود را به عمل بدهند؛ به اقداماتی واقعی، ملموس و پایدار. جان کارگران، نه عددی در گزارش‌ها بلکه حقیقتی تلخ در جامعه‌اند و جامعه‌ای که به مرگ تدریجی کارگرانش عادت کند، دیر یا زود خودش نیز 
فرو خواهد ریخت.
برچسب ها: معدن ، اقتصاد ، کارگر
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار