یادش به خیر؛ روزگاری که کودکان، بازیهای پرجنب و جوش داشتند و صدای هیاهو و خندههایشان تا چند خانه آن طرفتر هم شنیده میشد. بازیهایی که گاه خودشان ساخته بودند و از هر چیزی که دمدستشان پیدا میشد، برای طراحی یک بازی هیجانانگیز استفاده میکردند؛ یکبار همه با هم مسابقه دو میگذاشتند و بار دیگر توپی را که چندبار پاره و ترمیم شدهبود، برمیداشتند و با آن گرگم به هوا بازی میکردند. در دهه ۶۰ بازیهای بالابلندی، قایمباشک، لیلی، هفتسنگ میان بچههای محل باب شدهبود، تا پایان دهه ۷۰ هنوز بچهها جنب و جوش داشتند و مشغول بازیهای کوچه مثل وسطی و دستشده و گلکوچیک میشدند. آنها با این بازیها رشد میکردند و مهارتهای زیادی را که برای حضور در جامعه در آینده به آن نیاز داشتند، کسب میکردند. به مرور زمان و با آغاز دهه ۸۰، اما آن بازیهای مفید و محرک و آن توپهای پلاستیکی راهراه چند لایه، از زندگی بچهها حذف شد و جای خود را به آتاری و بازیهای رایانهای داد. تا جایی که دیگر در اکثر شهرها، بچهها کمتر و کمتر بازیهای گروهی انجام میدهند. آنها عمدتاً در کنج خانهشان و به تنهایی با اسباببازیهای رنگارنگ مشغول بازی میشوند؛ اسباببازیهایی که شاید آنها را سرگرم کند، اما آن بعد شناخت عواطف و احساسات و کسب مهارتهای اجتماعی و تجربه شکست را از آنها گرفتهاست. در چنین شرایطی، اسباببازیهای کاربردی میتواند نقش مهمی در رشد و تکامل کودکان امروزی ایفا کند که باید به آن توجه شود.
متأسفانه زندگیهای آپارتماننشینی سببشده که کودکان تجربه کمی برای تعاملات اجتماعی با همسن و سالان خود داشتهباشند، آنها ناچارند که ساعات زیادی از روز را تنهایی سپری کنند. در چنین شرایطی «اسباببازی» جای «همبازی» را گرفته و چشمه خلاقیت کودک را خشک کردهاست. البته زمان زیادی نمیگذرد که هر کدام از اسباببازیها، دل کودک را میزند و او میخواهد که اسباببازی دیگری داشتهباشد و این چرخه هر روز و هر هفته در حال تکرار شدن است.
ضرورت تولید اسباببازی هوشمند و بومی
«زندگی» کودک در بازی کردن خلاصه میشود؛ او با بازی کردن رشد میکند. کودکی که اسباببازیهای هدفمند در اختیارش قرار بگیرد، آینده درخشانتری دارد، چراکه بازی غنی میتواند استعدادهای نهفته او را شکوفا کند و با آموزش مهارتهای اجتماعی او را برای ورود به جامعه آماده سازد. به همین دلیل است که انتخاب اسباببازی مفید و کارا برای کودکان از اهمیت بسیار زیادی برخودار است و این کار باید با دقت و حساسیت انجام شود. صبح روز گذشته جمعی از فعالان تعلیم و تربیت و فعالان زیستبوم اوان کودکی در حوزه بازی و اسباببازی در سازمان تعلیم و تربیت کودک دور هم جمع شدند تا در خصوص چالشهای صنعت اسباببازی موضوعات مدنظر خود را به اشتراک با دیگران قرار دهند. مجتبی همتیفر، رئیس سازمان تعلیم و تربیت کودک در این نشست گفت: «کودکان به طور طبیعی با اسباببازی بازی میکنند. گاهی آنها با وسایلی مثل بشقاب و چادر، مادر بازی میکنند؛ میتوان با طراحی وسایلی رشد کودک را رقم زد.»
همتیفر با بیان اینکه اسباببازی به نوعی وسیله فرهنگی است و ما باید به فکر تولید وسایل بومی باشیم، اظهار داشت: «ما در این راه با دو مقوله مواجهیم؛ یکی موضوع تهاجم فرهنگی از طریق اسباببازی است و موضوع دیگر مسئله حفظ هویت فرهنگی ماست.» او با طرح این سؤال که چه وسایل بازی برای پرورش تفکر فرهنگی و رشد زبان فارسی داریم، گفت: «رویکرد سازمان تعلیم و تربیت کودک این است که در مقابل رویکرد کتابمحوری به سمت بستههای یادگیری برویم. راهنمای کتاب کار راهنمای والد از عناصری است که برای ما حائز اهمیت هستند.»
رئیس سازمان تعلیم و تربیت کودک گفت: «وقتی ما اسباببازی را وارد کتاب درسی کردیم، بازار هم برای آن وسایل بازی ایجاد شد. وقتی چرتکه وارد ابزار یادگیری شد وسیله بازی چرتکه هم بیشتر در بازار موجود شد.»
همتیفر ابراز امیدواری کرد که تنظیم مطالب بیشتر در حوزه اسباببازی به توسعه فرهنگ بازی و اسباببازی و رشد بازار داخلی صنعت اسباب بازی منجر شود.
آموزش مهارتهای پایه زندگی با بازی
گاهی بازیها و سرگرمیها میتواند سمت و سوی یادگیری به خود بگیرد و به عبارتی «سرگرمآموزی» اتفاق بیفتد؛ مسئلهای که امروزه در دنیا مطرح است و یکی از بهترین روشها برای یادگیری محسوب میشود. نسرین قرایی، فعال حوزه کودک و اسباببازی، در این رابطه میگوید: «سرگرمی، فعالیتی داوطلبانه است که افراد با میل و رغبت واقعی و درونی سراغ آن میروند و در عین اینکه از آن لذت میبرند، یاد هم میگیرند؛ بر همین اساس آموختههایی که از طریق بازی و سرگرمی اتفاق میافتد، در ناخوادآگاه ذهن آنها با ثبات بیشتری ثبت میشود و پایدارتر خواهد بود.»
او با اشاره به این نکته که برای یک کودک در سالهای پیش از دبستان، بازی به عنوان یک زبان به شمار میآید، اظهار داشت: «بازی بهترین ابزار در راستای ارائه آموزش به کودک است و باید گفت که کودک از طریق اسباببازی و بازی میتواند مهارتهای پایه زندگی را بیاموزد و در زندگی خود به کار گیرد.»
قرایی با تأکید بر این مفهوم که امروز نیازمند گسترش زیرساختهای فرهنگی در حوزه اسباببازی هستیم و هنوز به آنچه در این زمینه نیاز داریم، دست نیافتهایم، تصریح میکند: «حوزه اسباببازی کشور در برخی از موارد با کمبود آگاهی و ترویج نسبت به بازی و همچنین یادگیری از طریق بازی مواجه است. امروزه به همت انجمن تولیدکنندههای اسباببازی، رویدادهایی برگزار میشود که به حمایت دولت نیازمند است تا ترویج آگاهی به شیوهای پرقدرتتر ادامه پیدا کند.».
اما چه نوع اسباببازیهایی باید انتخاب شود، فعال حوزه کودک و اسباببازی در این رابطه میگوید: «خانوادهها موقع خرید اسباببازی، کمتر سراغ خرید انواع فکری میروند و این امر به دلیل نبود آگاهی است؛ در بسیاری از موارد میبینیم که خانواده به دنبال خرید اسباببازی فکری بوده، اما در عمل اتفاق دیگری افتادهاست! معتقدیم که اگر تأثیر اسباببازی بر کل خانواده به درستی بیان شود، بدون شک در انتخاب اسباببازی هم تأثیر بسزایی خواهد گذاشت.»
قرایی درباره دلیل استفاده نکردن از اسباببازیهای فکری نیز اظهار میدارد: امروز جذابیت بازیهای غیرفکری و در نظر نگرفتن زمان مناسب خانوادهها برای همراهی کودک حین استفاده از آنها، باعث شدهاست کمتر به سراغ بازیهای رومیزی و فکری بروند و خانوادهها برای کودکانشان زمان بازی تعریف نمیکنند و این همراهی عمیق در بازی را از فرزندانشان دریغ کردهاند.»
متأسفانه به دلیل کمبود آگاهی، اطلاعرسانی و ترویج در خصوص قدرت یادگیری از طریق اسباببازی، این تصور وجود دارد که فقط کودکان باید اسباببازی داشتهباشند، این در حالی است که بزرگسالان هم میتوانند از آنها استفاده کنند و همپای کودکان خود سرگرم بازیهای گروهی و فکری شوند و از این طریق مهارتهای پایه زندگی را پیش از دبستان به آنها بیاموزند. همچنین والدین میتوانند با هر وسیله موجود در خانه با کودک خود، بازی بسازند و بازی کنند تا با این کار به او یاد بدهند که برای سرگرمی، لزوماً نیاز به خرید اسباببازی ندارند و با هر آنچه در اطرافشان وجود دارد، میتوانند یک بازی طراحی کنند و سرگرم شوند. بیشک آموزشهای لازم به والدین در این زمینه میتواند مسیر بهتری را برای بازی و آیندهسازی کودکان رقم بزند. امید است سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک نقش مهمی در این زمینه ایفا کند و وضعیت پیش آمده را سر و سامان بخشد.