دکتر مهدی طریقت: تمرکز تصمیمگیری در سازمان ملی هوش مصنوعی میتواند به انسجام سیاستگذاری کمک کند. اما بدون تعامل با دانشگاهها و صنعت، خطر فاصله گرفتن از نوآوریهای علمی را در پی دارد جوان آنلاین: در جهانی که هوش مصنوعی با سرعتی بیسابقه در حال بازتعریف مرزهای علم، اقتصاد و سیاست است، بدون شک هیچ کشوری نمیتواند از موج تحول آن در امان بماند. دیگر این فناوری، به یکی از ارکان قدرت قرن بیستویکم تبدیل شدهاست. از همینرو، ایران نیز در آستانه تصمیمی سرنوشتساز قرار گرفته است، تصمیم تشکیل سازمان ملی هوش مصنوعی، آنهم زیرنظر مستقیم رئیسجمهور. نهادی که قرار است بعد از این، محور سیاستگذاری و هماهنگی در یکی از راهبردیترین عرصههای فناوری کشور باشد. حامیان این ایده از تسریع تصمیمگیریها، انسجام در سیاستگذاری و کاهش موازیکاریها میگویند، در مقابل منتقدان هشدار میدهند که تمرکز بیش از حد، ممکن است فاصلهای میان سیاستگذاران و بدنه علمی و فناورانه کشور ایجاد کند و مسیر نوآوری را در سایه بوروکراسی سنگین قرار دهد. در همین رابطه «جوان» با دکتر مهدی طریقت، رئیس اندیشکده وپردیس هوش مصنوعی گفتوگو کرده و درباره راهکارهای مؤثر برای همافزایی واقعی میان دولت، دانشگاه و بخش خصوصی و همچنین سازوکار جلوگیری از تداخل وظایف و موازیکاریها سؤال پرسیده است.
با توجه به اینکه سازمان ملی هوش مصنوعی قرار است زیر نظر مستقیم رئیسجمهور تشکیل شود، این تمرکز چگونه میتواند بر تسریع تصمیمگیریها و انسجام در سیاستگذاریها تأثیر بگذارد؟ آیا این موضوع ممکن است منجر به فاصله گرفتن از بدنه علمی و فناورانه کشور شود؟
در پاسخ به این سؤال باید بگویم که تمرکز سازمان ملی هوش مصنوعی تحت نظر مستقیم رئیسجمهور، بدون شک میتواند تأثیرات مثبتی در تسریع تصمیمگیریها و انسجام در سیاستگذاریها داشته باشد. یکی از بزرگترین مزایای این ساختار، کاهش پیچیدگیهای بوروکراتیک است که معمولاً در سیستمهای دولتی چندلایه وجود دارد. در این مدل، تصمیمات میتوانند به سرعت اتخاذ شوند و از موازیکاریها و پراکندگی در سیاستگذاریها جلوگیری شود. به ویژه در زمینهای همچون هوش مصنوعی که تغییرات و تحولات آن به سرعت در حال وقوع است، تسریع در فرآیندهای تصمیمگیری میتواند بسیار مؤثر باشد.
اما این تمرکز ممکن است خطراتی هم به همراه داشته باشد. یکی از این خطرات، فاصله گرفتن از بدنه علمی و فناورانه کشور است. سازمانهای دولتی که به طور مستقیم تحت نظارت عالیرتبه قرار دارند، گاهی اوقات تمایل دارند بیشتر به نیازهای اجرایی و سیاسی پاسخ دهند تا به نیازهای علمی و تحقیقاتی. اگر در این ساختار، مکانیسمهای مشاوره با دانشگاهها، پژوهشگران و صنعتگران وجود نداشتهباشد یا ضعیف باشد، ممکن است سیاستها و برنامهها نتوانند به درستی با چالشها و تحولات علمی همگام شوند. این فاصله میتواند مانع از ایجاد نوآوریهای واقعی و کاربردی در حوزه هوش مصنوعی شود. برای جلوگیری از این مشکلات، ضروری است که این سازمان با نهادهای علمی، دانشگاهها و بخش خصوصی ارتباط نزدیک و مستمری برقرار کند و فرآیندهای تصمیمگیری باید از بازخوردهای علمی بهرهمند شود تا اطمینان حاصل شود که سیاستها همراستا با پیشرفتهای علمی و نیازهای واقعی کشور هستند.
یکی از اهداف اصلی سازمان ملی هوش مصنوعی ایجاد هماهنگی میان دولت، دانشگاهها و بخش خصوصی است. با توجه به تجربیات پیشین در حوزههای فناوری مشابه، چگونه میتوان اطمینان حاصل کرد که این سازمان نقش حمایتی و تسهیلگر برای بخش خصوصی و استارتاپها ایفا کند، نه مانعی در مسیر نوآوری؟
دقیقاً نکته صحیح و مهمی هست، برای اطمینان از اینکه سازمان ملی هوش مصنوعی به عنوان یک نهاد تسهیلگر و حمایتی عمل کند و نه بهعنوان مانعی در مسیر نوآوری، باید از تجربیات پیشین در حوزههای فناوری مشابه بهره برد. در بسیاری از موارد، نهادهای دولتی که در ابتدا با هدف حمایت از نوآوری و رشد بخش خصوصی شکل میگیرند، به دلیل بوروکراسیهای پیچیده و مقررات سختگیرانه، به موانعی در برابر استارتاپها و کسبوکارهای نوپا تبدیل میشوند. برای جلوگیری از این امر، لازم است که سازمان ملی هوش مصنوعی از ابتدا ساختار و فرآیندهایی را ایجاد کند که به تسهیل در فعالیتهای بخش خصوصی کمک کند و نه مانع آن باشد.
اولین گام در این راستا، ایجاد یک چارچوب قانونی و اجرایی شفاف و انعطافپذیر است که موانع اداری و بوروکراتیک را کاهش دهد. بهعنوان مثال، سازمان باید فرآیندهای ثبتنام، مجوزدهی و ارزیابی پروژهها را به گونهای طراحی کند که زمانبر و پیچیده نباشد. این امر میتواند با استفاده از فناوریهای دیجیتال و ابزارهای هوش مصنوعی برای خودکارسازی فرآیندها محقق شود. علاوه بر این، سازمان باید نقش مشاور را نیز ایفا کند و به استارتاپها و بخش خصوصی کمک کند تا از فرصتهای مختلف از جمله منابع مالی، طرحهای تحقیقاتی و همکاریهای بینالمللی بهرهبرداری کنند. برای این منظور، باید بهطور مستمر با دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی و بخش خصوصی در تماس باشد و برنامههای حمایتی و تشویقی ارائه دهد. همچنین، در این ساختار، باید بازخوردهای بخش خصوصی بهطور منظم دریافت و ارزیابی شود. این بازخوردها میتوانند از طریق جلسات هماندیشی، انجمنهای صنعتی یا پلتفرمهای دیجیتال جمعآوری شوند و به سازمان کمک کنند تا موانع موجود در مسیر نوآوری را شناسایی و برطرف کند. این تعامل نزدیک و مستمر میتواند از بروز مشکلات جلوگیری کند و اطمینان حاصل که سازمان بهطور مؤثر به پشتیبانی از نوآوری در بخش خصوصی پرداخته و نه آنکه مانعی برای پیشرفت باشد.
در حال حاضر نهادهای مختلفی در حوزه هوش مصنوعی فعالیت دارند که ممکن است منجر به همپوشانی و دوبارهکاری شود. چه سازوکاری میتواند از تداخل وظایف جلوگیری و فرآیندهای تصمیمگیری در این حوزه را بهطور مؤثر هماهنگ کند؟
با توجه به فعالیت نهادهای مختلف در حوزه هوش مصنوعی، تداخل وظایف و دوبارهکاریها میتواند یک چالش جدی باشد. این مسئله بهویژه در محیطهایی که در آنها تصمیمگیریها در دست چندین نهاد مختلف است، نمود بیشتری پیدا میکند. برای جلوگیری از این مشکلات، نیاز به یک سازوکار هماهنگکننده وجود دارد که بهطور مؤثر فرآیندهای تصمیمگیری را در این حوزه مدیریت کند.
در سطح جهانی نیز، چالش همپوشانی و دوبارهکاری در حوزه هوش مصنوعی بهویژه با وجود نهادهای مختلف دولتی، علمی و صنعتی بسیار مشهود است. برای مقابله با این مشکلات و تضمین هماهنگی مؤثر در فرآیندهای تصمیمگیری، میتوان از مدلهای موفق بینالمللی و تجربیات پیشرفته استفاده کرد که در آنها هماهنگی بین نهادهای مختلف به شکلی استراتژیک و بهینه مدیریت شدهاست. اولین گام اساسی در این مسیر، ایجاد یک سازمان هماهنگکننده مرکزی یا ملی است که نقشی مشابه شورای سیاستگذاری یا آژانس ملی را در کشورهای پیشرفته ایفا کند. این سازمان باید اختیارات قانونگذاری و اجرایی در سطح ملی داشته باشد و مسئولیت نظارت، هماهنگی و مدیریت تمامی فعالیتها در حوزه هوش مصنوعی را بر عهده گیرد. نمونههایی از این نوع سازمانها میتوان به سازمان همکاریهای جهانی هوش مصنوعی اشاره کرد که بهطور مؤثر سیاستگذاریها را در سطح بینالمللی هماهنگ میکند. این سازمانها میتوانند بهعنوان مراکزی برای همافزایی فعالیتهای مختلف و اطمینان از همراستایی تمامی نهادها عمل کنند.
دومین گام، تعریف دقیق مسئولیتها و محدوده وظایف برای هر نهاد و سازمان است. برای جلوگیری از تداخل در فعالیتها، باید مسئولیتهای هر نهاد بهطور شفاف مشخص شود. به عنوان مثال، نهادهای دولتی میتوانند سیاستگذاریهای کلان را تدوین کنند، در حالی که دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی تمرکز خود را روی پژوهش و توسعه بگذارند. نهادهای صنعتی و بخش خصوصی نیز باید مسئولیتهای خاص خود را در تولید و تجاریسازی فناوریهای جدید بر عهده داشته باشند. چنین تقسیم وظایفی، همانند مدلهایی که در اتحادیه اروپا برای تحقیق و توسعه در زمینه هوش مصنوعی وجود دارد، میتواند به جلوگیری از تداخل کمک کند.
سومین گام، پیادهسازی سیستمهای نظارتی و ارزیابی مستمر است. برای اینکه اطمینان حاصل شود که هماهنگی بهطور مؤثر برقرار است و تداخلها شناسایی و برطرف میشوند، باید فرآیندهای نظارتی منظم و ارزیابیهایی از پیشرفتها انجام شود. این ارزیابیها میتوانند توسط کمیتههای مستقل یا انجمنهای بینالمللی هوش مصنوعی انجام شوند و گزارشهایی درباره وضعیت هماهنگی و همپوشانیها ارائه دهند. از مدلهای موفق در این زمینه میتوان به سازمانهای استانداردگذاری جهانی اشاره کرد که بهطور مستمر فعالیتها را نظارت و ارزیابی میکنند.
نهایتاً برای جلوگیری از دوبارهکاری و تداخل، باید یک پلتفرم دیجیتال مشترک برای تبادل اطلاعات و هماهنگی میان نهادها ایجاد شود. این پلتفرم باید بهطور خودکار اطلاعات و دادهها را به اشتراک بگذارد و فرآیندهای اجرایی و تحقیقاتی را همراستا کند. با استفاده از تکنولوژیهای نوین مانند بلاکچین برای شفافیت در ثبت تصمیمات و روندها، میتوان به ایجاد اعتماد و شفافیت بیشتر کمک کرد.
در نهایت، تضمین هماهنگی مؤثر در حوزه هوش مصنوعی به تعریف یک چارچوب سیاستی مشترک نیاز دارد که در آن تمامی نهادها از یک سری اهداف کلیدی و راهبردهای واحد پیروی کنند. این رویکرد باید مبتنی بر اصول علمی و تجربیات بینالمللی باشد و همراستایی بین سیاستگذاران، پژوهشگران، صنعتگران و بخش خصوصی را تقویت کند. بهطور مثال، ایجاد اتحادیهها یا کمیتههای مشترک بینالمللی میتواند به ایجاد یک برنامه واحد و مؤثر در این حوزه کمک کند.
سازمان ملی هوش مصنوعی قرار است نماینده رسمی ایران در مجامع بینالمللی این حوزه باشد. با توجه به محدودیتها و چالشهای موجود در روابط علمی و فناورانه بینالمللی، چه راهکارهایی میتواند به حفظ ارتباط مؤثر ایران با جریان جهانی هوش مصنوعی کمک کند؟ چگونه میتوان از این همکاریها برای تقویت توان ملی در این حوزه بهرهبرداری کرد؟
در پاسخ به این سؤال لازم است اشاره شود که برای حفظ ارتباط مؤثر ایران با جریان جهانی هوش مصنوعی، در شرایط کنونی که محدودیتهای متعدد سیاسی، اقتصادی و فناورانه وجود دارد، ضروری است که یک استراتژی هوشمند و چندبعدی طراحی شود که بتواند ضمن رعایت الزامات ملی، از فرصتهای بینالمللی برای ارتقای جایگاه ایران در این حوزه بهرهبرداری کند.
اولین گام در این راستا، تعمیق دیپلماسی علمی و فناورانه است. در دنیای امروز، دیپلماسی علمی به یکی از ابزارهای کلیدی برای عبور از تحریمها و محدودیتها تبدیل شدهاست. ایران باید از مجامع بینالمللی، مانند کنفرانسهای جهانی، انجمنهای علمی و فناوری و پروژههای تحقیقاتی مشترک، بهعنوان فضایی برای بهدست آوردن دانش، تبادل تجربیات و ارتقای سطح علمی خود استفاده کند. از جمله اقدامات ضروری، ایجاد کریدورهای علمی و تحقیقاتی با کشورهایی است که در حوزه هوش مصنوعی پیشرو هستند، نظیر چین، هند و برخی از کشورهای اتحادیه اروپا. این روابط باید نهتنها در زمینههای پژوهشی، بلکه در استانداردگذاریها و پروژههای مبتنی بر هوش مصنوعی نیز گسترش یابد تا ایران بتواند همزمان با تحولات جهانی در این حوزه پیش برود.
دومین راهکار، تقویت زیرساختهای علمی و فناورانه داخلی است. برای اینکه ایران بتواند بهطور مؤثر در مجامع بینالمللی مشارکت کند، باید توانمندیهای داخلی را در همراستایی با استانداردهای جهانی توسعه دهد. این امر میتواند با سرمایهگذاری در ایجاد مراکز تحقیقاتی مشترک بینالمللی، توسعه برنامههای تبادل دانشجو و پژوهشگر و تقویت پلتفرمهای تحقیقاتی مشترک تحقق یابد. بهویژه در شرایطی که برخی از دروازههای همکاریهای سنتی بسته هستند، همکاری در پروژههای متنباز میتواند راهی برای دسترسی به فناوریهای پیشرفته جهانی باشد و زمینهساز ارتقای توانمندیهای داخلی در سطح جهانی شود.
سومین استراتژی کلیدی، استفاده از ظرفیتهای همکاریهای دوجانبه و چندجانبه در قالب توافقهای همکاری فناورانه با کشورهای دارای اقتصادهای پیشرفته و در حال توسعه است. بهعنوان مثال، ایران میتواند از ظرفیتهای کشورهایی مانند هند و چین که در حال حاضر در حوزه هوش مصنوعی در حال رشد هستند، بهرهبرداری کند. این نوع همکاریها میتواند شامل تبادل فناوری، برنامههای آموزشی مشترک و حتی تأسیس مراکز نوآوری در داخل ایران باشد که همزمان با تحولات جهانی در حوزه هوش مصنوعی هماهنگ شود.
چهارمین راهکار، تحکیم موقعیت ایران در توسعه استانداردهای جهانی است. برای اینکه ایران در چشمانداز جهانی هوش مصنوعی بهعنوان یک بازیگر معتبر شناخته شود، باید در شکلدهی به استانداردها و پروتکلهای بینالمللی فعال باشد. مشارکت در سازمانهایی همچون ISO و IEEE میتواند ایران را در مرکز جریان تصمیمگیریهای جهانی در زمینه هوش مصنوعی قرار دهد. این مشارکتها، علاوه بر ارتقای جایگاه ایران در عرصه بینالمللی، امکان انتقال دانش و فناوریهای پیشرفته به داخل کشور را فراهم میآورد. باید تأکید کنم برای بهرهبرداری بهینه از این همکاریها و تقویت توان ملی، ضروری است که سیاستهای داخلی ایران در زمینه هوش مصنوعی همراستا با پویاییهای جهانی تنظیم شوند. این سیاستها باید با هدف توسعه منابع انسانی متخصص، افزایش بودجههای تحقیقاتی، و ایجاد زیرساختهای فناورانه مدرن باشد. در این مسیر، ایران باید به دنبال پیوستن به پروژههای تحقیقاتی بینالمللی و شبکههای همکاری علمی جهانی باشد تا از این فرصتها برای ارتقای تواناییهای داخلی و تأثیرگذاری در حوزه هوش مصنوعی بهرهبرداری کند. با این رویکردهای جامع، ایران میتواند در سطح جهانی در حوزه هوش مصنوعی بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار شناخته شود و با همافزایی ظرفیتهای داخلی و بینالمللی، به تقویت توان ملی در این حوزه دست یابد.