جوان آنلاین: در ششمین روز از آذر ۱۳۲۲، کنفرانس سران سه کشور امریکا، انگلیس و شوروی، در تهران آغاز به کار کرد. صرف نظر از آثار و پیامدهای این گردهمایی، نحوه رفتار آنان با شاه و دولت ایران بس تحقیرآمیز مینمود. ابعاد این تحقیر متنوع بود و در مقال پیآمده، تلاش بر آن است که با استناد به پارهای از روایات و تحلیلها، بازنمایانده شود. امید آنکه تاریخ پژوهان و عموم علاقمندان را، مفید و مقبولآید.
پادرمیانی مورخ الدوله سپهر، برای دیدار استالین با شاه!
همانگونه که اشارت رفت، در آغازین روزهای آذرماه ۱۳۲۲، سران کشورهای امریکا، انگلیس و شوروی، بدون اطلاع قبلی و کسب اجازه از دولت ایران، وارد کشورمان شدند و کنفرانسی را تشکیل دادند. فرانکلین روزولت و وینستون چرچیل، حاضر به دیدار با شاه در کاخ او نشدند و تنها در این میان، ژوزف استالین با پادرمیانی احمدعلی سپهر (مورخ الدوله سپهر)، به دیدار وی در کاخ مرمر رفت. در مقالی بر تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، در باب چند و، چون برگزاری این اجلاس در تهران میخوانیم:
«در فاصله روزهای ششم تا نهم آذر ۱۳۲۲ و در بحبوحه جنگ دوم جهانی، تهران میزبان رهبران سه کشور متفقین، یعنی فرانکلین روزولت رئیسجمهور امریکا، وینستون چرچیل نخستوزیر انگلیس و ژوزف استالین رئیسجمهور شوروی بود. این سه کشور در سالهای جنگ دوم جهانی، سه کنفرانس مهم در تهران، یالتا و پوتسدام تشکیل دادند و در آنها ضمن طرح نقشههای جنگی و استراتژی نظامی خود، درباره شرایط بینالمللی و اوضاع جهان بعد از پایان جنگ و همچنین تقسیم ممالک دنیا به مناطق تحت نفوذ، به توافقاتی رسیدند. قسمتی از این توافقها و قول و قرارها، پس از پایان جنگ جامه عمل پوشید و برخی دیگر موجب بروز اختلاف و سوءتعبیرهایی شد که اساس اختلافات سیاسی طرفین و آغاز جنگ سرد و تقسیم جهان به دو بلوک شرق و غرب بود. کنفرانس تهران که در چهارمین سال جنگ دوم جهانی تشکیل شد، تمام وقت خود را صرف طرح نقشههای جنگی و مراحل بعدی نبرد، تا شکست کامل آلمان نمود و حل مسائل مربوط به بعد از حصول پیروزی را، به کنفرانس دیگری موکول نمود. انتخاب تهران برای تشکیل اجلاس رهبران متفقین، از مصوبات وزیران خارجه امریکا، انگلیس و شوروی در مسکو بود. نشست مشترک آنتونی ایدن وزیرخارجه انگلستان، کاردلهال وزیرخارجه امریکا و مولوتف وزیرخارجه شوروی در اولین روزهای آبان ۱۳۲۲، مقدمه اجلاس رهبران سه کشور در تهران بود. انتخاب تهران برای برگزاری چنین نشستی، پیشنهاد استالین بود که با موافقت روزولت و چرچیل مواجه شد. کنفرانس تهران در محل سفارت شوروی برگزار شد و شاه نیز برای شرکت در کنفرانس، ناگزیر بود تا به سفارت برود! در جریان کنفرانس، چرچیل و روزولت حاضر نشدند به دیدار شاه بروند و با وی تنها در محل سفارت دیدار میکردند. دیدار استالین با شاه در کاخ مرمر نیز، با تلاش و خواهش یکی از اطرافیان شاه به نام احمدعلی سپهر (مورخالدوله) صورت گرفت. علاوه براین با وجود آنکه واشینگتن و لندن، پیشنهاد مسکو را برای تشکیل اجلاس رهبران امریکا، انگلیس و شوروی در تهران پذیرفته بودند، ولی به هیچ وجه دولت ایران را در جریان تصمیم خود برای تشکیل کنفرانس در تهران قرار ندادند و حتی از مذاکرات خود در کنفرانس نیز، خبری به مسئولان ایرانی داده نشد! تنها در روز ورود رهبران متفقین، علی سهیلی نخستوزیر ایران در جریان قرار داده شد....»
انتشار خبر برگزاری اجلاس تهران، ۴ روز پس از اتمام آن!
سران شرکت کننده در اجلاس تهران، علاوه بر آنکه میهمانانی ناخوانده بودند، مفاد مذاکرات خویش را نیز از شاه و دولت ایران پنهان میداشتند! خبر حضور ایشان در تهران هم، محرمانه قلمداد و پس از سپری شدن چهار روز از خروج آنان از کشورمان، در رسانهها اعلام شد! این رفتار مشمئز کننده، جز نمادی از به هیچ گرفتن ایران و حاکمان آن قلمداد نمیشود. حسن جنتی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این فقره معتقد است:
«در باب ملاقات استالین با شاهِ تازه به تخت نشسته، تحلیلها و حتی روایات متفاوتی وجود دارد. به گفته تاج الملوک مادرِ محمدرضا پهلوی، استالین مایل بود با روی خوش نشان دادن به شاه جوان، تلاش کند تا او را به عنوان متحد آینده شوروی پس از جنگ جهانی دوم، به همکاری بیشتر با روسها جلب نماید. این کنفرانس که در دوره دوم کابینه علی سهیلی برگزار شد، از ابتدا تا انتها به صورت محرمانه و بدون انتشار اخبار آن ترتیب یافت. اولین خبر مربوط به این کنفرانس، پس از عزیمت رهبران متفقین به کشورهایشان، توسط سهیلی در جلسه مشترک هیئت دولت، نمایندگان مجلس و سران لشکری و کشوری، در روز دهم آذر ۱۳۲۲ منتشر شد. سهیلی گفت: ابتدا از طریق کاردار شوروی، در جریان برگزاری این اجلاس در تهران قرار گرفتم. وی افزود: روز چهارم آذر استالین و روز پنجم آذر روزولت و چرچیل وارد تهران شدند. کنفرانس مشترک آنان، از روز ششم آذر شروع شد. در روز هفتم آذر، نشست محرمانه آنان در سفارت شوروی جریان داشت. در روز نهم نیز این نشست خاتمه یافت و اعلامیه مشترک آنان منتشر شد و نهایتاً در روز دهم، رهبران هر سه کشور از ایران خارج شدند... دقیقاً به همین دلیل محرمانه نگه داشتن مذاکرات سران متفقین در تهران، روزنامه اطلاعات پس از گذشت چهار روز از پایان نشست در پایتخت کشورمان، اخبار آن را منتشر نمود. با مروری بر نحوه رفتار رهبران سه قدرت جهانی در اجلاس پنج روزه تهران، به خوبی میتوان این واقعیت تاریخی را درک کرد که حکومت پهلوی به دلیل وابستگی تام و تمام به قدرتهای سلطهجو به ویژه انگلیس، در عمل ناچار بود برای باقی ماندن در قدرت، تن به هر خفت و خواری بدهد. از آن مهمتر اینکه رژیم پهلوی در برابر نادیده گرفتن حقوق مردم ایران، نه تنها جرئت اعتراض نداشت، بلکه با تن دادن به خواستههای آنها، به گسترش سلطه قدرتها و کاهش استقلال ایران کمک میکرد. زیرا حکومت پهلوی به جای اتکاء به مردم ایران، برای بقای حکومت خود فقط به حمایت قدرتهای استعماری انگلیس و امریکا متکی بود. کلام آخر اینکه این پیروزی انقلاب اسلامی بود که بار دیگر عزت را به مردم ایران بازگرداند و آنها توانستند سرنوشت خود را پس از گذشت نزدیک به دو قرن، مجدداً به دست گیرند....»
رهبرانی که شاه جوان را به هیچ گرفتند!
آنچه در باب رفتار سران سه کشور شرکت کننده در کنفرانس تهران روایت شده است، اعجابآور مینماید! شاه هر روز به محل جلسات این میهمانان ناخوانده میرفت، تا با آنان درباره مسائلی که مهم میانگاشت، گفتگو کند. اما میدید که روزولت درباره کشاورزی و باغات ایران با او سخن میگوید، چرچیل تنها در مورد موضوعات مورد علاقهاش او را نصیحت میکند و استالین شمشیر اهدا شده به خویش را، به او نشان میدهد! محمود فاضلی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این باره مینویسد:
«این بزرگترین کنفرانسی بود که تا آن تاریخ، در ایران تشکیل شده بود و اگر چه در آن روزها به دلیل ویژگیهای امنیتی، دولت ایران و به تبع آن شهرداری تهران نمیتوانست شوق و شعف خود را از حضور این رهبران اعلام کند، اما تقریباً بعد از شش ماه، این ذوقزدگی با ظهور سه تابلوی چشم نواز سنگی در خیابانهای تهران ظهور کرد. شهرداری تهران در روز ۱۲ خرداد ۱۳۲۳، یعنی چند ماه پس از برگزاری کنفرانس مهم رهبران سه کشور در ایران، سه خیابان را در پایتخت به نام رهبران سه کشور نامگذاری کرده بود و همان زمان سخنان گلشائیان شهردار تهران در اینباره، جنجالهای فراوانی به پا کرد! شهردار در مراسم افتتاح و گشایش این خیابانها با نامهای جدیدشان، طی نطق بلندبالایی اعلام کرد: تهران تاریخ نوینی را به چشم خواهد دید، چرا که خیابانهای آن به نام سه تن از تعیینکنندگان مسیر جنگ جهانی دوم، نامگذاری میشود!... در آن روز گلشائیان از اینکه میدید که پایتخت ایران، به مرکز تصمیمگیری یکی از مهمترین وقایع تاریخی تبدیل شده است، به خود میبالید و تا آنجا پیش رفت که اختیار از کف داده بود و هر واژه خوب و اسطورهای را در وصف این سه تن به کار میبرد! نشست سران سه قدرت جهان در هنگام حضور در ایران، مهمتر از آن بود که به مسائل میزبان بپردازند و در دلمشغولیهای ایرانیان سهیم و شریک شوند. با این حال کوششهای سهیلی و ساعد نتیجه داد و شاه توانست، چند دقیقهای به دیدار سران پرقدرت جهان حاضر در تهران برود. روزولت همچنان میخکوب بر مبل، به گفتگوهای عادی درباره مسائل کشاورزی و باغات ایران با او بسنده کرد. چرچیل که شب قبل از آن جشن هفتاد سالگیاش را در تهران برگزار کرده بود، به نصیحت این جوان بیستوچهارساله پرداخت. تنها استالینِ پیروزمند و مغرور به پیروزیهای تازه ارتش خود بود که او را کمی جدی گرفت و حتی شمشیری را که پادشاه انگلستان برایش فرستاده بود، به او نشان داد. در ملاقات با روزولت، حسین علاء که در سالهای سفارت در واشینگتن با رئیسجمهور امریکا و اطرافیانش آشنا بود و در ملاقات با استالین، ساعد که همین موقعیت را نزد روسها داشت، شاه جوان را همراهی کردند. از بین این سه تن، تنها استالین بود که فردای آن روز به بازدید شاه رفت. شاه در دیدارهایش با سران این کشورها ضمن بیان خیر مقدم به آنان، درخواست کرد که تبعیدگاه پدرش را تغییر دهند، زیرا که آب و هوای جزیره موریس برای او سازگار نیست! این درخواست پذیرفته شد و رضاشاه به ژوهانسبورگ (آفریقای جنوبی) انتقال یافت و در همانجا درگذشت....»
رئیسجمهور شوروی و وعدههای خیالی او به شاه!
شاه جوان و ناپخته ایران در آن دوره، دیدار خویش با ژوزف استالین را بزرگ قلمداد کرد و گمان برد که او به وعدههای خود پایبند خواهد ماند. این در حالی بود که روسها در پی اشغال ایران، تا سالها نیروهای خویش را در کشورمان باقی نهادند و از برخی حرکتهای تجزیه طلبانه در آذربایجان نیز، حمایت کردند! در واقع آنان در میان قوای اشغالگر، آخرین گروهی بودند که این مرزوبوم را ترک گفتند. سیدمرتضی حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، این رویداد را در تحلیل خویش، چنین منعکس ساخته است:
«پس از برگزاری کنفرانس تهران، شاه مدعی شد که استالین در جریان این رویداد، به دیدار او رفته است. طبق اسنادی که هم اینک در دسترس میباشد، بین شاه و سران سه کشور ملاقاتهای جداگانهای صورت گرفته بود. در این فرآیند علاوه بر شاه، علی سهیلی نخستوزیر و محمد ساعد مراغهای وزیر امورخارجه نیز، با وزرای امور خارجه شوروی و انگلستان و پاتریک هورلی نماینده مخصوص رئیسجمهور امریکا، ملاقات و گفتگو کردند. از آنجا که این کنفرانس در محل سفارت شوروی برگزار شده بود، محمدرضا شاه به سفارت شوروی میرفت و در کنفرانس شرکت میکرد. البته محور گفتوگوی شاه و نمایندگان ایران با سران متفقین، بیشتر در رابطه با حفظ تمامیت ارضی ایران و خروج متفقین از کشور بعد از پایان جنگ بود که در نهایت نیز با صدور اعلامیهای توسط سران آن سه کشور مورد تأکید قرار گرفت. از این رو ماهیت و نحوه گفتگو براساس تشخیص روسای همان سه کشور، به مورد اجرا گذاشته شد که در بیشتر موارد نیز، شاه ایران تقاضا دهنده آن دیدارها و مذاکرات بود. بر این اساس در جریان کنفرانس، چرچیل و روزولت حاضر نشدند به دیدار شاه بروند و از آنجا که کنفرانسها در سفارت شوروی تشکیل شده بود، سران سه کشور تنها در محل سفارت با پهلوی دوم دیدار میکردند، نه در کاخ شاه یا مکانهای پیشنهادی او. البته شاه مفتخرانه مدعی است که استالین، شخصاً به دیدار او آمد و به مذاکره پرداخت، اما واقعیت آن است که این دیدار نیز با اصرار یکی از اطرافیانش به نام احمدعلی سپهر صورت گرفت. سپهر در این رابطه گفته است: از سفیر (شوروی) خواهش کردم تا به استالین بگوید که ایشان دیداری با شاه بکند، زیرا در حال حاضر که نه چرچیل و نه روزولت به دیدن او نمیروند، اگر ایشان بروند، اثر فوقالعادهای بر وی خواهد داشت... سفیر موضوع را به اطلاع استالین رساند که در نهایت استالین با شرط و شروطی آن را پذیرفت. سپس سفیر اینگونه پیام داد: به شاه اطلاع دهید که آماده پذیرایی باشد. ضمناً از در ورودی محوطه تا ساختمان کاخ، استالین گارد خود را میگذارد و گارد شاه باید برداشته شود!... شاه روی این دیدار، مانور زیادی داد و از دیدار با مرد آهنین شوروی - که کمتر از نیم ساعت به طول انجامید- به نفع خود بهره زیادی برد. غافل از اینکه این دیدار، هیچ تأثیری بر خروج به موقع نیروهای شوروی از ایران نداشت و بسیاری از وعدههای داده شده توسط شوروی نیز، به مرحله اجرا و عمل نرسیدند! در حالی که تلقی خوشبینانه شاه از ملاقات صورت گرفته این بود که در نهایت اوضاع به نفع او تمام خواهد شد، اما استالین و روسای غرب - که ماهیت سیاستهای خود را میشناختند- خود میدانستند که این وعدهها دروغی بیش نبوده و خوشحالی و زودباوری شاه را، مورد مضحکه قرار داده بودند! دو روز بعد که سران قدرتهای جهانی، با دادن اعلامیهای در تشکر از دولت میزبان خود از تهران رفتند، سِرریدر بولارد سفیر انگلستان، در دفتر سهیلی ادای شاه را درآورد که بعد از ملاقات با استالین و شنیدن وعده و وعیدهای او، بشکن زنان به درباریانِ محرم گفته بود: کارم درست شد! البته گفتگو با سایر سران نیز، در نهایت کمکی به حفظ استقلال سیاسی ایران نکرد. یکی از مسائل مهم در رابطه با نحوه برگزاری کنفرانس این بود که جلسات آن به طور سری و کاملاً محرمانه تشکیل میشد. بدین معنا که در طول مذاکرات، سران سه کشور به هیچ وجه شاه را در جریان گفتگو و تصمیمات اتخاذ شده قرار ندادند و از مذاکرات خود در کنفرانس نیز، خبری به مسئولان ایرانی داده نشد. شاه نیز به مانند بسیاری از رهبران جهان، بعد از انتشار اعلامیههای کنفرانس، از موضوع و تصمیمات گرفته شده اطلاع یافت و چیزی فراتر از آن نمیدانست. سرانجام بعد از پایان کنفرانس، دو اعلامیه مشترک منتشر شد که یکی از آنها مربوط به ایران و دیگری مربوط به اوضاع سیاسی جهان بود. اعلامیه مرتبط با ایران، بر حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت کشور تأکید داشت و کمکهای ایران و ایجاد بسترهای مناسب از سوی کشورمان در جهت ایجاد و حفظ صلح و امنیت را، مورد تصدیق قرار میداد....»
پس از کنفرانس تهران، شاه تصمیم گرفت تا رفتارهای پدر را تکرار کند!
محمدرضا پهلوی به جای آنکه از رفتار تحقیرآمیز سران متفقین در کنفرانس تهران درس گیرد، روی به توهم نهاد و گمان برد که با حضور آنان در ایران، پایههای حکومت وی استوارتر شده است! هم از این روی تصمیم گرفت تا از لاک ترس به درآید و رفتارهای پدر را پیشه کند. این امر سنگ بنای استبداد و خودکامگیای را نهاد که در سالیان بعد بیشتر در رفتار او بروز یافت. ابوالحسن عمیدی نوری فعال سیاسی ادوار پهلوی اول و دوم، در یادداشتهای تاریخیاش خاطرنشان ساخته است:
«محمدرضاشاه در وضع خاصی قرار گرفت، زیرا از طرفی با استفاده از فرصت تشکیل کنفرانس تهران در زمستان سال ۱۳۲۲، از ملاقات با روزولت و چرچیل و استالین و تضمین استقلال ایران، امیدی به تحکیم اوضاع و بالنتیجه سلطنت خود یافته و اعتقادش بر این شد که آلمان جنگ را خواهد باخت و ایران در نقش پل پیروزی توفیق یافته، آینده بهتری خواهد داشت. بنابراین طلیعه مجلس چهارده که در اسفند همان سال افتتاح گردید، امیدبخش است و از طرف دیگر طرز تشکیل مجلس چهاردهم نیز، شکل خاصی یافته که نمودار اوضاع دیگری است. به همین جهت با پایان جنگ دوم و فتح برلین، دیگر صلاح خود را در این دانست که از حالت نظارت درآمده، کمکم به دخالت در امور پردازد و نشان دهد شخصیتی است بارز که در ضمن حال که شاه مشروطه است، میتواند فرزند رضاشاه بوده، خط مشی او را هم در اصول اداری کشور ایران، از نظر فراموش نکرده باشد. به همین جهت قیافه خود را نشان میدهد....»
کلام آخر
باید گفت که نوع رفتار کانونهای قدرت جهانی در کنفرانس تهران، به نیکی نمایانگر رویکرد آنان به کشورمان است. آنان در مواجهه با ایران استقلال و رشدیافته، چون گذشته میدانی برای تحقیر در اختیار ندارند، اما همچنان به تلاش خویش برای ایجاد مزاحمت و نابسامانی تداوم میبخشند. این بخش از تاریخ بس گویا و درسآموز است که رویکرد فاتحان جنگ جهانی دوم پس از سپری شدن ۸۰ سال، همچنان تغییری نداشته است و بر مدار سلطه و زورمداری حرکت میکند. هر چند شرایط زمان حاضر، میدان شلتاق و اشتلم را از آنان ستانده است.