علی سرزعیم در کانال تلگرامی «شبکه توسعه» نوشت: دکتر سریع القلم از شخصیتهای برجسته، مؤثر و شناختهشدهای است که از ایشان متنهای جذابی منتشر میشود: مثلاً اخیراً مطلبی با عنوان «۳۰ ویژگی که کشوری را به سمت کره جنوبی شدن میبرد» منتشرشده و در آن آمده: ۱) ۹۰ درصد مردم آن راستگو باشند، ۲) ۹۰ درصد مردم آن، شفافیت فکری و رفتاری داشته باشند، ۳) ۹۰ درصد مردم در رانندگی، صفوف، نظافت شهر و ادارات رعایت یکدیگر را میکنند و...
بهشخصه از صمیم قلب علاقهمند ایشان هستم، اما این نباید مانع از آن شود که سنجشگرانه و موشکافانه به نوشته ایشان نگاه کنیم. پیشفرض مهمی که در نوشتههای ایشان وجود دارد نقش فرهنگ در توسعه است. درواقع ایشان وجود برخی عناصر فرهنگی در کشورهایی مثل کره جنوبی را عامل اصلی یا دستکم یکی از عوامل اصلی این کشور برمیشمرند که معمولاً درنهایت به شماتت، سرزنش و سرکوفت به ایرانیان منجر میشود که اگر وضع مالی و اقتصادی شما خوب نیست، چون فرهنگ خوبی ندارید! لذا از دید من این قبیل نوشتهها نوعی القای «خاکبرسر بودن ایران و ایرانی» به مخاطبان ایرانی است.
اگرچه در میان متخصصان توسعه هستند کسانی که به این فرضیه قائلند، اما اکثریت با کسانی است که تحولات فرهنگی را معلول توسعه میدانند تا عامل آن. یعنی وقتی درآمد سرانه بالا میرود و وضع مردم خوب میشود، اخلاقی رفتار کردن اولاً راحتتر میشود و ثانیاً نظامهای اداری، اقتصادی، اجتماعی طوری توسعه مییابند که غیراخلاقی عمل کردن را تنبیه میکند. بهعنوان مثال زمانی معلم زبان ایتالیایی من در کشور ایتالیا به ما میگفت الان نگاه نکنید که در فروشگاهها مردم چقدر مؤدب در صف میایستند و جنس خود را خریداری میکنند. اگر ۲۰ سال پیش میآمدید صفهای طولانی و جنگودعوا در صفها را مشاهده میکردید!
وقتی بخش بزرگی از مردم در تأمین حداقل معیشت خود ناتوان باشند به هر چیز ازجمله دروغ، فساد، رشوه، دزدی و حتی قتل متوسل میشوند تا نیاز خود را تأمین کنند و، چون افراد زیادی چنین میکنند قبح اخلاقی این رفتارها میریزد و فراگیر میشود. اینکه در سوئیس مردم چنین کاری نمیکنند به خاطر این نیست که مردم سوئیس ذاتاً بافرهنگترند بلکه به این خاطر است که نسل فعلی از وقتی چشم باز کرده اکثر نیازهایش را برآورده شده دیده و دیگر انگیزهای برای دروغ، فساد یا دزدی ندارد. نظام اقتصادی، اجتماعی و اداری سوئیس نیز با مجازات مالی و غیرمالی متخلفان، رغبتی برای کسی نمیگذارد که خلاف بکند.
شاهد آشکار این مسئله رفتار مهاجران ایرانی است: بیشتر آنها وقتی در ایران هستند مثل بقیه مردم قوانین را جدی نمیگیرند، اما وقتی ساکن کشوری توسعهیافته میشوند فردی پایبند به قانون میشوند. شاهد دیگر وقتی است که نظم امور از هم میپاشد (مثل بروز کمبود کالا در زمان کرونا یا قطعی برق طولانی در برخی شهرهای امریکا) و آنوقت میتوان دید که مردم همان کشورهای با فرهنگ چگونه دست به غارت میزنند و چگونه چنگ بر روی هم میکشند تا یک بسته ماکارونی از هم بقاپند!
به مثالی دیگر توجه کنید: ایشان گفتهاند «صد درصد مردم برای اعتبار و منزلت جهانی کشورشان اهمیت ویژهای قائل هستند». بیایید به این جمله دقیق شویم. همه مردم چه در کشورهای فقیر و چه در کشورهای غنی دوست دارند کشورشان در جهان سربلند باشند و از این جهت تفاوتی وجود ندارد. تفاوت وقتی ایجاد میشود که منفعت فردی با این خواست جمعی در تعارض قرار میگیرد. در یک کشور فقیر که تولیدکننده با اقسام محدودیتها روبهروست وزن بیشتری به منفعت و سود شخصی خود میدهد و بسیار محتمل است که کالای بیکیفیت تولید کند. اما تولیدکنندگان در کشورهای توسعهیافته کالای باکیفیت تولید میکنند، چون شرایط و زیرساختها فراهم است و برای چنین تولیدکنندهای، خیرجمعی با منفعت فردی همسوست.
تحلیل و تجویز راهبردی:
۱) توصیههای اخلاقی اعم از اخلاق فردی، جمعی یا حرفهای امری لازم است بهشرط آنکه منجر به القای خاکبرسری ما نشود.
۲) در درون هر فرهنگی هم عناصر مثبت وجود دارد هم منفی؛ بسته به شرایط یکی از این عناصر برجسته میشود و عناصر دیگر نادیده گرفته میشوند.
۳) اگرچه توصیه به اخلاق و خویشتنداری امر پسندیدهای است، اما در تنظیم امور جمعی و اقتصادی باید نظامی درست کرد که در آن درستکاری بهصرفهتر از خلافکاری باشد.