کانال «بنیاد کیفیت» نوشت: همه بیشک در مورد طوفان مغزی و کاربردهای آن در حل مسئله شنیده و چهبسا تجربه کرده باشید. گرچه این روش، برای طرح ایدههای جدید و گاهی خلاقانه خیلی خوب است، اما خیلی مواقع این روش به بنبست میرسد. گاهی ایده جدیدی نیست، گاهی راهکارها امتحان شدهاند، گاهی فکر میکنیم که همه راهها را رفتهایم و خلاصه هرازگاهی به دلیلی (گاهی هم، چون روش را درست و خوب استفاده نمیکنیم) این روش کمک مؤثری در حل مسئله نمیکند. چاره چیست؟
طوفان مغزی وارونه یکی از راههای مواجهه با این شرایط است. این نوشته را باانگیزه استفادهای که اخیراً از این روش کردیم، به این موضوع اختصاص دادهام. این روش خیلی ساده است، بهطور خلاصه در این روش، شما بهجای اینکه در پی حل مسئله اصلی باشید، صورت مسئله را وارونه میکنید، یعنی بهجای اینکه اصل مسئله را بخواهید حل کنید، میروید و در جهت حل عکس مسئله اصلی تلاش میکنید و ایده میدهید. مثلاً ما میخواهیم ببینیم که چطور از ریزش نیروی انسانی سازمان بکاهیم؟ اگر به بنبست رسیدیم، مسئله را عکس میکنیم: چطور کاری کنیم که همه بخواهند سازمان را ترک کنند؟
ابتدا ایدههایی که مطرح میشوند، ساده و گاهی از فرط بدیهی بودن، خندهدار به نظر میرسند. مثلاً حقوق ندهیم، دائم پرخاش کنیم، کولرها را در تابستان و بخاریها را در زمستان روشن نکنیم و... بعد از کمی شوخی، ایدههای جدیدی ظاهر میشوند. یادتان باشد که درست مثل طوفان مغزی معمولی، اینجا هم باید ایدهها را ثبت کنید، جلوی بروز هیچ ایده را نباید سد کنید و...
وقتی حدود ۱۵ دقیقه از طرح فعالانه ایدهها گذشت، بهجایی که ایدهها را ثبت کردهاید نگاه کنید. نکات قشنگی خواهید دید. کافی است فعل پیشنهادها را تغییر دهید. فلان کار را بکنیم را تبدیل کنید به فلان کار را نکنیم. به همین سادگی میبینید ایدههایی مطرح شدهاند که قبلاً مطرح نمیشدند. این ایدهها را طبق معمول ثبت میکنید و به تهیه برنامه اجرایی برای آنها میپردازید.
تا اینجای کار خیلی ساده است، اما چیزی که برای من خیلی جذاب است و از آن بهعنوان دستاورد جنبی این موضوع یاد میشود، این است که شما احتمالاً در فهرست پیشنهادهایی که برای حل عکس مسئله مطرح شدهاند، کارهایی را میبینید که همین الان در سازمان انجام میشوند، یعنی میبینید که شما کارهایی میکنید که در جهت عکس حل مسئلهای است که سعی در حل آن داشتهاید.
یعنی ما گاهی داریم کارهایی میکنیم، احتمالاً ناخودآگاه که در خلاف جهت حل مسئلهای است که درگیر آن هستیم. اینجاست که فهرست دیگری ایجاد میشود، از کارهایی که باید فوراً انجام آنها را متوقف کنید. بسیاری مواقع هم با کمال تعجب مشاهده میشود که همان توقف برخی اقدامات، منجر به حل مسئله میشود.