کد خبر: 1098239
تاریخ انتشار: ۰۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۰
«مربی اخلاق» که در بزنگاه سیاست به عرصه آمد
در تاریخ عالمانی آگاه و بصیر داشته‌ایم که به ظاهر حاشیه‌نشین و به کار موعظه خلق بوده‌اند، اما در بزنگاه طغیان باطل به صحنه آمده و با نقض و ابرام خویش در احقاق حق نقشی بزرگ آفریده‌اند. زنده‌یاد آیت‌الله حاج شیخ مرتضی تهرانی (که این روز‌ها به تاریخ شمسی، سالروز رحلتش را پشت سر می‌نهیم) در زمره این نماد‌های هدایت به شمار می‌رود
نیما احمدپور

در تاریخ عالمانی آگاه و بصیر داشته‌ایم که به ظاهر حاشیه‌نشین و به کار موعظه خلق بوده‌اند، اما در بزنگاه طغیان باطل به صحنه آمده و با نقض و ابرام خویش در احقاق حق نقشی بزرگ آفریده‌اند. زنده‌یاد آیت‌الله حاج شیخ مرتضی تهرانی (که این روز‌ها به تاریخ شمسی، سالروز رحلتش را پشت سر می‌نهیم) در زمره این نماد‌های هدایت به شمار می‌رود. او پس از فتنه ۸۸ و در مواضع صریح خویش به حمایت از نظام اسلامی و رهبر معظم آن پرداخت و در تاریخ، از خویش نشانی روشن از مواجهه با بدعت و فریب بر جای نهاد. در مقال پی آمده، جلوه‌هایی از حیات علمی و عملی آن بزرگ، به ویژه رویکرد‌های سیاسی وی در ادوار گوناگون را به بازخوانی نشسته‌ایم. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

«فقیه عالیقدر» و «سالک الی الله»
زنده‌یاد آیت‌الله حاج شیخ مرتضی تهرانی، از خاندانی نامور و خود نیز در زمره علمای تراز اول تهران قلمداد می‌شد. با این حال هنگامی که آن بزرگ در جوار آستان قدس رضوی (ع)، دار فانی را وداع گفت، بسا مردم از طریق پیام پرمضمون رهبر معظم انقلاب به مناسبت ارتحال آن عالم راحل، با مکانت علمی و عملی وی آشنا شدند و در پی آن برآمدند تا وی را بیشتر بشناسند:
«با تأثر و تأسف اطلاع یافتم که عالم ربانی و معلم اخلاق، آیت‌الله آقای حاج آقا مرتضی تهرانی (رحمة‌الله‌علیه) دار فانی را وداع گفته و ان‌شاءالله به مأمن رضای الهی در جوار مرقد حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه‌السلام) بار یافته‌اند. عمر با برکت این فقیه عالیقدر و سالک الی الله، سرشار از نورانیت و صفا و خدمت به دین و اخلاق بود و جمع زیادی از جوانان پاک‌نهاد و فاضل از سرچشمه فضائل علمی و اخلاقی ایشان بهره‌مند گشته و در صراط مستقیم ثبات یافته‌اند. این مصیبت را به خاندان گرامی و فرزندان محترم و دیگر وابستگان و به شاگردان و ارادتمندان ایشان، صمیمانه تسلیت عرض می‌کنم و علو درجات ایشان را از خداوند متعال مسئلت می‌نمایم.»

مروری بر کارنامه علمی و عملی
آیت‌الله حاج شیخ مرتضی تهرانی هماره حضور در سیاست را از رهگذر تربیت اخلاقی مردم می‌جست و از این روی، هرگز ارتباط فکری و فرهنگی با بدنه جامعه به ویژه جوانان را فرو ننهاد. این، اما نافی حضور وی در مبارزات انقلاب اسلامی نیست که شواهد فراوان آن را گواهی می‌کند. در بخشی از تک نگاشته تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی برای وی چنین آمده است:
«آیت‌الله حاج شیخ مرتضی تهرانی، فرزند آیت‌الله شیخ عبدالعلی تهرانی، در سال ۱۳۰۳ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات علوم دینی را در حوزه‌های علمیه تهران، مشهد و قم سپری کرد و پس از فوت پدر به تهران بازگشت و در مسجد بزاز‌ها به اقامه نماز جماعت و ارشاد مردم پرداخت. وی در مسجد فوق - که در بازار تهران قرار داشت - با مبارزان مذهبی در تماس بود و نمایندگی امام خمینی در اخذ وجوه شرعیه را برعهده داشت و به‌خاطر آن بار‌ها به نجف اشرف سفر و با امام خمینی دیدار می‌کرد. وی در سال ۱۳۵۵، از طرف ساواک ممنوع‌الخروج شد. در سال‌های پایانی رژیم پهلوی، از روحانیون فعال در نهضت اسلامی بود و امضای وی در ذیل اغلب بیانیه‌های روحانیت مبارز موجود است. آیت‌الله مرتضی تهرانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز جبهه علمی را ترک نگفت و به تدریس علوم دینی و برگزاری جلسات اخلاقی مشغول شد. در سال‌های مبارزه با رژیم پهلوی، آیت‌الله مرتضی تهرانی در کسوت امام جماعت یکی از مهم‌ترین مساجد بازار تهران، نقش بسزایی در حمایت از برنامه‌های مبارزان داشت. بعد از رحلت آیت‌الله حکیم، سخن از مرجعیت امام خمینی به میان آمد که یکی از مسائل مربوط به آن چاپ رساله بود. در این میان عده‌ای از افراد نزدیک به امام با اصرار از ایشان درخواست کردند رساله‌ای عملیه منتشر کرده و در اختیار مقلدان خود قرار دهند. به گفته آیت‌الله مسعودی خمینی، یکی از افرادی که در تأمین هزینه چاپ رساله امام خمینی نقش داشت، آیت‌الله مرتضی تهرانی بود. این همراهی تا سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و حاج‌آقا مرتضی تهرانی همپای بقیه مبارزان به پشتیبانی از نهضت اسلامی مبادرت ورزید به‌طوری که در اعلامیه‌ای که جمعی از علمای تهران در اردیبهشت ۵۷، مبنی بر محکومیت حمله مزدوران رژیم پهلوی به منازل مراجع تقلید قم منتشر کردند، نام آیت‌الله تهرانی کنار نام مبارزانی همچون: آیت‌الله مرتضی مطهری، آیت‌الله موسوی‌اردبیلی، آیت‌الله انواری، آیت‌الله مهدوی‌کنی، آیت‌الله شاه‌آبادی و... به چشم می‌خورد. آیت‌الله مرتضی تهرانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به تدریس علوم دینی و برگزاری جلسات اخلاقی مشغول شد و از این مسیر نیز بسیاری از جوانان را از فضائل علمی و اخلاقی خویش بهره‌مند ساخت. هر چند وی از ورود به مسائل جزئی سیاسی پرهیز داشت، با این حال بین روحانیون، به عنوان یک شخصیت سیاسی شناخته می‌شد که شرکت آیات و حجج اسلام: محمد محمدی ری‌شهری، علی فلاحیان، محمدحسن رحیمیان و سیدعلی‌اصغر حجازی در جلسات ایشان نشان دهنده این موضوع است. نظر وی هماره بر این بود که در پرداختن به سیاست، همیشه باید اخلاق را رعایت کرد. وی از همان بدو انقلاب، همواره پیشنهاد‌های ورود و اشتغالش به امور سیاسی اجرایی قضایی را رد می‌نمود و تربیت جوانان را بر این همه مقدم می‌داشت....»

بر ستیغ رازدانی و سلوک
همانگونه که اشارت رفت، آیت‌الله حاج شیخ مرتضی تهرانی، هماره مسند ارشاد خلق را بر هر امر دیگر رجحان می‌بخشید. این امر، از بهره‌گیری همه جانبه و پرمایه از استادانی نشئت می‌گرفت که وی در دوران تحصیل محضرشان را درک کرده بود. محمد ارشادی‌مقدم از شاگران آن عالم نامور، در چند و، چون این آموختن پرمایه می‌نویسد:
«مرحومان حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی تهرانی، خوشه‌چین طوبای محبت اهل بیت (ع) بودند. همچنین بهره‌مند از آبشار فیض و فضیلت معارف، هریک شهره شهر عشق و عرفان بودند. آیات عظام: مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی، امام راحل عظیم‌الشأن سید الحکماء الاهیین روح الله الموسوی الخمینی، علامه فهامه عارف اهل اللطائف سیدمحمدحسین طباطبایی (قدس الله اسرارهم) و البته مستفیض از انفاس دیگر اساطین علم و معنویت. مشهور است که ایشان همراه علامه مفسر و حکیم عارف آیت‌الله‌العظمی عبدالله جوادی آملی (حفظه‌الله)، از خواص اصحاب درس أسفار علامه طباطبایی بودند و سفر معاد آن کتاب مستطاب را همراه سه تن دیگر از کبار اهل المعرفه (علامه حسن‌زاده آملی، مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمود تحریری و چه بسا مرحوم آیت‌الله شیخ علی پهلوانی تهرانی) تلمذ کردند. آنان به طور خصوصی و خُفیه، از آن زلف پریشان کسب نور می‌کردند. مشی مستقیم، منش والا، مناعت طبع، دقت و حدّت نظر، عزم استوار در سلوک صراط حق، ارتباط پیوسته با متن مردم کوچه و بازار خصوصاً نسل جوان، دستگیری و اهتمام به امور محرومان و نیازمندان و دل‌شکستگان، حضور مستمر در نهضت پیر جماران از ابتدا تا انتها، حامی و دلگرمی رهبر فرزانه الهی چنان که از آداب پیوسته اولیای حق است و هم‌نَفَسی با عمود خیمه انقلاب. او که دلدادگی به ساحت بی‌مساحت امام عصر (س) را از طفولیت با پدر و آیینه‌دارانی چون: مرحوم سیدکریم پینه‌دوز مشق عشق کرده بود، سال‌ها این ارادت و مودت به آن خاندان را در آن حسینیه دلربا در منزل با صفای خویش با خیل مشتاقان و ارادتمندان به اشتراک گذاشت. جوانان، حاج شیخ مرتضی تهرانی را، چون پدر مهربان و استاد کاردان خویش همچون نگین در میان می‌گرفتند. یادگار حاج شیخ عبدالعلی و برادرش حاج آقا مجتبی تهرانی آن مربی نفوس، اکنون مهمان خوان نعمت ابدی اباعبدالله‌الحسین (ع) و اهل بیت جود و کرم هستند. طبق وصیت، خواست حتی در آرامگاه جسم عنصری خویش نیز همسایه محبوبش باشد عاش سعیدا و مات سعیدا. اشک روان و سوز مدام در رثای آل الله (علیهم‌صلوات‌الله)، او را به کشتی نجات و مصباح هدایت واصل کرده و با جمع مؤمنین و اولیای دین در وادی سلامت و طور ولایت بار انداخته و پهلو گرفته و ایضاً حشر و نشرش با مادر سادات که خود نیز از سوی مادر، به آن بهانه خلقت نَسَب می‌برد. حالا ما ماندیم و فاصله‌ای پُرنشدنی و شکافی هولناک! نه پای رفتن داریم و نه روی ماندن. چاره کار چیست؟! به قول حافظ اهل راز عارف شیراز، اوضاع و احوال ما اینچنین است:
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟»

تبار او، هماره در عرصه سیاست
مهدی کلهر، تنها برادرِ بر جای مانده از آیت‌الله مرتضی تهرانی و گنجینه‌ای از خاطرات و ناگفته‌های اوست. او در باب پیشینه سیاسی تبار خویش و رویکرد برادر بزرگ در فتنه سال ۸۸، دانسته‌های خویش را اینگونه به تاریخ سپرده است:
«اجداد ما، تقریبا همه روحانیون سیاسی هستند. اگر به تاریخ مشروطه هم مراجعه کنید، می‌بینید که مشروطه از مسجد جامع تهران و پایگاه اجدادی ما شروع شد. خانواده پدری من، خانواده غیرسیاسی‌ای نبودند، اما در این مورد که در چه زمانی و در چه اندازه‌ای در سیاست حضور پیدا کنند، به خاطر تجربه‌هایی که داشتند و نوع قدم‌هایی که برداشتند، با یکدیگر متفاوتند. مرحوم پدر توصیه می‌کردند تا زمانی که این دنیای پیچیده را نمی‌شناسید و از سیاست سر در نمی‌آورید، نباید وارد سیاست شوید. این همان حرفی است که سیدعبدالله بهبهانی هم که در مشروطه شهید شد، بعد از شنیدن خبر شهادت شیخ با تأثر زیاد به پسرش مرحوم آسید محمد بهبهانی گفت که وارد سیاست نشو! آسید محمد بهبهانی به منزل ما رفت‌وآمد می‌کرد، چون پدر ایشان و پدربزرگ من هر دو در مشروطه شهید شده بودند و لذا این دو خانواده با هم ارتباط داشتند و من هم ایشان را از نزدیک دیده بودم. یا مرحوم آیت‌الله کاشانی که از کسانی بودند که با ما رفت‌وآمد داشتند و پدر من هم خیلی به ایشان احترام می‌گذاشتند، ولی بااین‌حال نظر پدرم هم این بود که ما باید فی‌الجمله از نظر علمی- منظورم ساینس (Science) است نه علوم حوزوی، به خصوص علوم تجربی که ما در آن‌ها عقب بودیم- و فرهنگی به جایی برسیم که مردم واقعاً و نه از روی احساسات و عواطف و مسائل زودگذر، بلکه عقلا به این نکته برسند که ولایت باید از آنِ فقیه باشد. ولایت فقیه از زمان کاشف‌الغطاء و ملامحمد نراقی مطرح بوده و موضوع تازه‌ای نیست. من از مرحوم استاد سیدجلال‌الدین آشتیانی شنیدم که مرحوم آیت‌الله بروجردی هم در جلسه‌ای که شهید مطهری و مرحوم منتظری بودند، گفتند بله، من می‌توانم حکومتی اسلامی را تأسیس کنم، ولی اداره کردن حکومت آدم می‌خواهد!... بعضی‌ها تصور می‌کنند علما و مراجع قبلی ولایت فقیه را قبول نداشتند، درحالی‌که چنین امری ممکن نیست، چون فقیه حداقل ولایت در فتوا و نفوذ فتوا بر خود و کسانی را که از او تقلید می‌کنند قبول دارد. آنچه مورد بحث است، گستره آن است، نه اصل ولایت فقیه. پدر من معتقد بودند باید برای روزی که ولی‌فقیه حکومت را به‌دست می‌گیرد، سرباز و افسر تربیت شود. حضرت امام خمینی هم همین کار را کردند که اگر نکرده بودند، جمهوری اسلامی در همان اوایل کار از بین رفته بود، چنان‌که در قضیه مشروطه از بین رفت. در مشروطه مشروعه، مشکل نداشتن همراه برای مرحوم شیخ فضل‌الله است. به‌هرحال خانواده پدری من، یک خانواده سیاسی - حوزوی است. قتل گریبایدوف در سفارت روس و با تحریک عموی بزرگ ما آیت‌الله حاج میرزا مسیح تهرانی، به کمک جد ما آیت‌الله حاج میرزا موسی تهرانی اتفاق افتاده که اسمش هم هنوز روی مسجد اخوی ما حاج آقا مرتضی در بازار تهران هست. به هرحال مرحوم حاج آقا مرتضی، از حامیان جدی ولایت فقیه بودند و اصل آن و لزوم احراز حکومت توسط فقیه را خیلی جدی قبول داشتند. همیشه هم می‌گفتند این مباحث طلبگی مربوط به قبل از وقتی است که ولایت فقیه حاکمیت پیدا کرد، الان که ولایت فقیه حاکمیت پیدا کرده، نباید برگردیم و بگوییم که باید آن طور می‌شد یا نمی‌شد، این بحث تمام شده است، الان باید دید که آیا باید از این حکومت حمایت کرد یا نکرد؟... به همین دلیل هم در سال‌های آخر حیات، با جدیت از رهبر معظم انقلاب حمایت کردند، یعنی از سال ۱۳۸۸، به این نتیجه قطعی رسیدند که باید به طور جدی پشت سر حضرت آقا بایستند. این مسئله‌ای که حتی کسانی که از ولایت فقیه دفاع می‌کنند، کمتر به آن توجه دارند. من درباره ولایت فقیه از زمان کاشف‌الغطاء تا ملااحمد نراقی، میرزای بزرگ قمی، قاضی محمد استرآبادی - که جد ماست- تا زمان حضرت امام کار کرده‌ام و پیشینه آن را خوب می‌دانم. این مسئله، امری جدید و نوساخته نیست و در فقه ما سابقه طولانی دارد....»

حکایت آن رؤیای صادقه که از آینده آقا حکایت داشت...
گفت‌وشنود تاریخی زنده‌یاد آیت‌الله حاج شیخ مرتضی تهرانی با ماهنامه «پاسدار اسلام» را که در رسانه‌های داخل و خارج از کشور بازتابی گسترده یافت می‌توان در زمره یکی از مهم‌ترین اقدامات بصیرت افزا و فتنه‌سوز وی قلمداد کرد. او در این مصاحبه، به تبیین مکانت رهبر معظم انقلاب اسلامی پرداخت و نقش ایشان را در حفظ نظام اسلامی ستود:
«بنده حدود ۶۳- ۶۲ سال پیش، به تبعیت از مرحوم والدم (رضوان الله تعالی علیه)، از تهران به مشهد مقدس هجرت کردم. آقا هم به اتفاق اخوی بزرگشان آقای سیدمحمد، یک پنج‌شنبه به منزل ما تشریف آوردند. آن موقع حدود ۱۶ سال داشتند. در همان جلسه اول توجهم به ایشان جلب شد. علتش هم این بود که شواهدی را در چهره مبارک ایشان دیدم. شش ماه هم بیشتر مشهد نبودم و بعد به قم آمدم. ایشان هم بعد به قم مشرف شدند و خدمتشان ارادت داشتیم و زیارتشان می‌کردیم. بنده ایشان را از آن زمان، صاحب ذاتیات مثبت یافتم. خدای متعال این بزرگوار را به حوزه درس مرحوم آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری سوق داد. مسئله دیگری که عرض کردم، شاید ایشان اطلاع ندارند که من در جریان هستم، خوابی بود که ایشان در مشهد دیدند و این خواب را به کسی که معروف بود، خوب تعبیر می‌کند، عرضه کردند و جوابی که آن شخص داد، جالب بود. خدا رحمتش کند. آدم خوبی بود و در تهران به منزل ما هم می‌آمد. یک تعبیر اجمالی بود و به آقا عرض کرد این رؤیا صادقه است و نشان می‌دهد آینده‌ای فوق‌العاده دارید. آن روز‌ها مرجع داشتیم، ولی به نظر معبّر نیامده بود که بالاتر از مرجعیت هم هست. پیدا بود که رؤیایی صادقه است. ایشان خواب را گرفتند و اجمالاً کشف کردند که یکی از مقدرات حق‌تعالی این است که مسیر ایشان در زندگی، یک مسیر استثنایی و غیرمشابه با دیگران شود. یکی از ذاتیات ایشان که اشاره می‌کنم، بلندهمتی ایشان است. یعنی آن‌قدر این روح پاکیزه و لطیف و بزرگ است که وقتی ایشان این تعبیر را شنید، از آن موقع تدریجاً خودش را برای فعلیت این منزلت آماده کرد و از این حرکت اختصاصی و استثنایی هم هیچ غفلت نورزید. خصیصه دیگر ایشان این بود که نسبت به والدین تأدب، تواضع، فروتنی و اطاعت بسیار زیادی داشتند. خیلی زیاد که از عرفیت خارج است، به‌خصوص نسبت به پدر بزرگوارشان. عجیب بود. آن‌ها هم حتماً اثر وضعی دارد و پیدا بود که حق تعالی تعبیر همان خواب را برای ایشان تقدیر کرده است و باید منتظر باشیم که خدا ایشان را به آن منزلت برساند. ایشان قم هم که مشرف شد، ازجمله درس مرحوم آقای حائری که می‌رفتند، کمال دقت را داشتند و کار می‌کردند و دریافتی ایشان از درس خارج، به‌خصوص درس خارج مرحوم آقای حائری - که خارج دقیقی بود و خارج مکاسب بود- اگر کسی مانند آقا (سلام الله علیه) شش ماه به درس ایشان می‌رفت، کافی بود که روش استنباط و تلاش و کار و کوشش در فقه و مبادی فقه را کاملاً بیاموزد. آنچه من در ایشان ادراک کردم، تصمیم و همت ایشان بود که بر حسب فضائل انسانی، ایشان دو کار را شروع کردند. یکی زحمت کشیدن در فقه و اصول و دیگری زحمت کشیدن برای تهذیب نفس و ایجاد اخلاص در اعمالشان. در این دو مسیر تا الان متحرک بوده‌اند. چرا می‌گویم تا الان؟ برای اینکه بنده فرمایشات ایشان را مرتب گوش می‌کنم. هر وقت به هر مناسبتی ایشان صحبت می‌کنند، من گوش می‌کنم. ایشان وقتی نماز مغرب را شروع می‌کنند، نگاه می‌کنم و می‌بینم روز به‌روز، غلظت اخلاص ایشان در باطنشان بیشتر می‌شود....»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار