در فتنه بزرگ سال ۸۸، یک تهدید خطرناک، جدایی و ریزش شدید یا بیتفاوتی مردم طرفدار انقلاب و نظام بود که همواره پشتوانه اصلی اقتدار و استحکام نظام به حساب میآمدهاند.
عوامل و زمینههایی که میتوانست چنین ریزشی را رقم بزند، هم در ماهیت فتنه و گرد و غباری بود که امکان تشخیص و شناخت حق از باطل را سخت میکرد و هم شگردهای تبلیغی- رسانهای و جنگ نرم حسابشدهای بود که توسط طیف گستردهای از نیروهای قدرتطلب داخلی تا نیروهای معاند و دشمنان بیرونی نظام دنبال میشد، علاوه بر این باید به همراهی ضمنی و سکوت برخی از خواص و نخبگان درون حاکمیت نیز تحیر تودههای مردم را تشدید و به نوعی به سردرگمی و بلاتکلیفی دامن میزد.
سران فتنه و اتاقهای فکر آنان با تصور اینکه اگر اردوکشیهای خیابانی گستردهتر و طولانیتر شود، امکان تحقق سیاست شبهاپوزیسیونی فشار از پایین، چانهزنی از بالا نیز بیشتر خواهد شد، علاوه بر فراخوانهای پیاپی و اصرار بر ادعای واهی خود، یعنی وجود تقلب در انتخابات و تقاضای ابطال نتایج، با اتخاذ شعارهای تند و براندازانه و برداشتن صفبندی و مرزهای اعتقادی و سیاسی با تمام نیروهای مخالف و معارض نظام ولایت فقیه با تصور سازماندهی جنبش رنگینکمانی از اتخاذ مواضع و به کارگیری شیوههای ساختارشکنانه ابایی نداشتند. اینگونه بود که در فتنه ۸۸ نه تنها به ارکان نظام اهانت شد، بلکه حتی حرمت اماکن مقدس و عزای حسینی نیز مخدوش گردید و سران فتنه از حضور هر نیروی سیاسی به عنوان معترض خداجو استقبال میکردند.
به کارگیری همین سناریوی پیچیده که موجب شکل گیری اجتماعاتی نسبتاً گسترده و دارای انگیزه درگیری و خشونت شده بود و نجابت نظام در مدارا و برخورد نرم را بر اساس تصورات واهی قرارگرفتن در وضعیت انفعال و ضعف یا به عبارت یکی از تئوریپردازان پشت پرده فتنه، دچار شدن نظام به بحران سلطه ارزیابی میکرد. با گسترش و طولانی کردن و فرسایشی ساختن آشوبها حتی به دنبال مرعوبسازی مدافعان و حامیان نظام برآمده بود. این شکل و شیوههای آشوب و اغتشاش موجب امید و طمع دشمنان و بیگانگان نیز شده بود و با تصور پدید آمدن زمینه انقلاب رنگی در ایران، روی فتنه حساب ویژهای باز کرده بودند و آن را مقدمه تغییر ساختار و فروپاشی نظام تلقی میکردند، از این رو نه تنها سران کاخ سفید و دولتهای اروپایی، بلکه رژیم صهیونیستی نیز به حمایت آشکار از فتنهگران برخاستند، اما اشتباه یا وقاحت فتنهگران در میدان دادن به عناصر و نیروهای معاند که بخشی از آنها حتی سکولاریسم را پشت سر گذاشته و ماهیتی دینستیزانه داشتند، کار دست آنان داد. این بخش از حامیان و همراهان فتنه نه تنها از اقدامات خشن و شعارهای ساختارشکنانه فروگذار نبودند، بلکه از حمله و اهانت به مقدسات نیز ابایی نداشتند.
اینجا بود که بخشی از معترضان که با تصور اعتراض سیاسی یا داشتن اختلاف نظر و سلیقه سیاسی و نگاه به سابقه مسئولیتی سران فتنه با فتنهگران همراه شده بودند، به سرعت راه خود را جدا کردند و بسیاری از افرادی که در صف مقابل، پیش از این با تصور دعوای سیاسی و جناحی، بیتفاوتی پیشه کرده بودند، شعور و غیرت دینی و انقلابیشان را مخدوش شده یافتند و به دفاع از آن برانگیخته شدند.
در این مرحله رهبری نظام به صراحت از اصرار اقلیت بهانهجو برای جدایی انتقاد کردند و راهبازگشت و جذب را بازگذاشتند و مدافعان نظام را به دستگیری و بازگرداندن جداافتادگان دعوت نمودند.
امام خامنهای در فرآیند تبیین و روشنگری برای روشنسازی واقعیتها و بیان حقایق در شرایط فتنه و فضای غبارآلود، آغوش محبت به روی کسانی گشودند که به انقلاب و نظام همچنان پایبند مانده بودند، ولو دچار لغزشهایی در رفتار و مواضع سیاسی در شرایط فتنه شده بودند.
ایشان اعلام داشتند: «من هیچ اعتقادی ندارم به دفع، من گفتم در نماز جمعه، اعتقاد من به جذب حداکثری و دفع حداقلی است، اما بعضی کأنه خودشان اصرار دارند به اینکه از نظام فاصله بگیرند. یک اختلاف درون خانوادگی را، درون نظام را -که مبارزات انتخاباتی بود- یک عدهای تبدیل کردند به مبارزه با نظام».
اعلام این راهبرد و فهم و درک آن از سوی تمامی نیروهای پایبند به انقلاب که در پیوند با بصیرت و تشخیص فرصتطلبی معاندان و مخالفان نظام و موجسواری آنان بر آنچه به تصور برخی یک کارزار انتخاباتی و اختلاف سلیقه سیاسی بود، جدایی از فتنهگران و همگرایی تمامی نیروهای معتقد به انقلاب و نظام اسلامی را رقم زد. همین هماهنگی و اتحاد در حماسه ۹ دی تجلی یافت.
حماسه ۹ دی موفقیت این راهبرد رهبری بود که در دعواهای سیاسی اولیه انقلاب نیز شهید بهشتی با تعبیر جاذبه در حد امکان و دافعه در حد ضرورت اعلام داشته و جلوهای از بینش و رفتار عقلانی اصحاب انقلاب به حساب میآمد، از اینرو اجتماع مردمی این حماسه خیلی بیش از برآوردهای کارشناسان سیاسی بود و با دیدن این اجتماع حماسی بود که محاسبات دشمنان به هم ریخت و یک بار دیگر امید واهی آنان از خط تفرقه و آشوب داخلی به یأس تبدیل شد که البته برای بازیافت آن به سمت تشدید تحریمها و عاصیسازی مردم میل نمودند؛ سیاستی که متأسفانه بخشی از فتنهجویان لجوج با آتشافروزی در فتنه برای آن بسترسازی کرده بودند.