کد خبر: 1067669
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
امام خمینی و پهلوی دوم، در آیینه روایت اسناد لانه جاسوسی
اسناد لانه جاسوسی امریکا، به مثابه منبعی غنی برای تاریخ‌پژوهان تاریخ معاصر است، که می‌تواند نگاه عموسام به مقولات گوناگون را، در برابر دیدگان همه قرار دهد. در مقال پی‌آمده، دو مقوله رهبر انقلاب اسلامی و پهلوی دوم، در آیینه روایت این اسناد، بازخوانی شده‌اند. مستندات این نوشتار، بر تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران، آمده است. امید آنکه محققان و عموم علاقه‌مندان را، مفید و مقبول آید.
احمدرضا صدری

سرویس تاریخ جوان آنلاین:  اسناد لانه جاسوسی امریکا، به مثابه منبعی غنی برای تاریخ‌پژوهان تاریخ معاصر است، که می‌تواند نگاه عموسام به مقولات گوناگون را، در برابر دیدگان همه قرار دهد. در مقال پی‌آمده، دو مقوله رهبر انقلاب اسلامی و پهلوی دوم، در آیینه روایت این اسناد، بازخوانی شده‌اند. مستندات این نوشتار، بر تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران، آمده است. امید آنکه محققان و عموم علاقه‌مندان را، مفید و مقبول آید.

شاه در محاصره فساد!
در میان محور‌هایی که در اسناد لانه جاسوسی امریکا برجسته می‌نماید، اشاره به خصال شخصی و شخصیتی محمدرضا پهلوی است. به‌رغم آنکه این سفارت معمولاً سعی دارد که تصویر مورد دلخواه خویش را از شاه ارائه کند، اما در این میان، در مواردی ناگزیر از اعتراف می‌شود! سیدمرتضی حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، یافته‌های خویش در این باره را، به شرح ذیل جمع‌بندی کرده است: «اسناد لانه جاسوسی مجموعه اسنادی بودند که دانشجویان پیرو امام، پس از تسخیر سفارت امریکا یافتند و آن‌ها را در قالب کتاب‌هایی منتشر کردند. بررسی این اسناد، می‌تواند نگرش دولت امریکا و اقداماتش را، درباره وضعیت ایران در عصر پهلوی، جریان انقلاب، پیروزی انقلاب اسلامی و شرایط کشور پس از آن روشن نماید. در این میان برخی از مجموعه اطلاعات مندرج در این اسناد، با خاندان سلطنتی مرتبط است، که بیشتر در قالب اطلاعات محرمانه طبقه‌بندی شده و نشان از تلاش امریکا برای کسب شناخت عمیق از سطوح قدرت در ایران و تقویت جایگاه خود دارد. این نوشتار، نگرش این اسناد به خاندان سلطنت پهلوی را روایت می‌کند. در این اسناد، ساختی اجتماعی ترسیم شده است، که در رأس گروه نخبگانش، شاه قرار دارد. همچنین از منظر اسناد، ایرانِ بدون شاه، برای اکثر مردم، موضوع متناقضی به‌شمار می‌رود، چون پادشاهی از سنتی دیرینه در ایران برخوردار است. در جای دیگری نیز حکومت سلطنتی را، مدل مطلوب حکومتی برای ایران برمی‌شمرد، که گویی بیشتر به رابطه پرسود امریکا با شخص شاه برمی‌گردد! از نظر این اسناد، محمدرضاشاه که در اوایل سلطنت تحت سلطه دیگران قرار داشت، حالا قدرتی یافته که حرف او، قانون محسوب می‌شود! این اسناد بقای او را نتیجه شرایط فرهنگی، تاریخی و سیاسی و نه حمایت قدرت‌های خارجی می‌دانند و بدین گونه اعمال شاه را توجیه می‌کنند و اشاره‌ای هم به کمک‌های امریکا و انگلیس و کودتای ۲۸ مرداد نمی‌کنند! آن‌ها از تغییر رویه شاه از سلطنت به حکومت می‌نویسند، اما این تغییر را به نقش واقعیت‌های رفتار سیاسی وابسته می‌کنند. آن‌ها شاه را در احاطه خانواده، مقامات و جیره‌خوارانی می‌دانند که از معتمدین او هستند و شیوه کسب اطلاعات او و رابطش با دیگر گروه‌های جامعه، محسوب می‌شوند. به معتمدین شاه در جای دیگری، با نام حلقه داخلی شاه اشاره می‌شود که شامل افرادی، چون حسین فردوست، عبدالکریم ایادی و اسدالله علم می‌شوند. با این حال، روایت این اسناد، روایت تنهایی شاه است، زیرا از منظر آن‌ها شخص شاه، در پی کسب اطلاعات نبود و خود را بی‌نیاز از مشاوره می‌دانست؛ بنابراین تنها تعداد معدودی، از حق توصیه به او برخوردار بودند. حتی تصمیمات او، غیرقابل تخلف و مقدس خوانده شده، که موجبی برای نداشتن مشاوران معتمد شده است. امری که باعث شده بود به طور معمول فرح، اشرف و علم، بدون اینکه زیانی متوجه‌شان باشد، تنها کسانی باشند که با او مخالفت می‌کنند. در واقع استبداد سلطنت پهلوی، در قالب چنین مطالبی چندین بار نمود می‌یابد، چنان‌که مجلس آلت دست شاه نامیده می‌شود، یا از تأثیرگذاری دوره هایی، چون باشگاه پوکر بر شاه سخن می‌رانند. اسناد لانه جاسوسی برخلاف بیان این ویژگی‌های منفی از سلطنت پهلوی، اما اغلب در تناقض گرفتار و به تعریف و تمجید از شاه رو می‌آورند، چنان‌که در جایی شاه را به‌رغم داشتن ظاهر و تحصیلات غربی، دارای نژاد و رفتار ایرانی می‌دانند و از موفقیت قابل توجه او در رهبری کشورش، سخن می‌گویند و از او به عنوان یک سیاستمدار کامل ایران نام می‌برند. تصویر این اسناد در اینجا از شاه، یک ایرانی غرب‌زده نیست، بلکه فردی است که از فرهنگ ایرانی و غربی، به طور مساوی استفاده کرده است. این اسناد این رویه را، هنر پذیرش اجتماعی نام می‌نهند، تا پوششی برای غرب‌زدگی متحدشان ایجاد کنند. دربار شاه نیز از منظر این اسناد، محل طراحی برنامه‌های زیادی است. این اسناد خاندان پهلوی را، شهوتران و دارای فساد مالی می‌دانند که برجسته‌ترین عضو آن، خواهر دوقلوی شاه اشرف است. همچنین خانواده را، از عمده‌ترین مشکلات او در دوران حکومتش می‌دانند، یا شاه را در محاصره فساد تلقی می‌کنند. البته در این اسناد، بر نقش شاه در نادیده گرفتن این فساد تأکید می‌شود! در جایی او را متمایل یا قادر به پی‌گیری فساد اشرف و پسرش نمی‌دانند و در مواردی نیز، به دستور‌های عدم پیگیری پرونده فساد‌های اقتصادی خاندان پهلوی، اشاره می‌کنند...».

ساواک، خبرچینی، ارعاب و شکنجه
ارائه گزارش درباره دستگاه امنیتی کشور یعنی «ساواک» نیز، در زمره محور‌های اسناد لانه جاسوسی قلمداد می‌شود. در این میان، اما به پاره‌ای از اقدامات خشن و ضدانسانی این نهاد نیز اشارت رفته است. زهرا سعیدی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این باره آورده است: «آغاز دهه ۱۳۴۰ ش. را می‌توان دوره شروع مخالفت‌های اعتراض‌آمیز مردم، به‌خصوص روحانیون، به رهبری امام خمینی دانست که موج دستگیری‌ها از سوی ساواک و برخورد با روحانیون را، به دنبال داشت. چنانکه در اسناد لانه جاسوسی می‌خوانیم: از اوایل دهه ۱۹۶۰ و به‌خصوص پس از قیام سال ۱۹۶۳ به رهبری آیت‌الله خمینی، ساواک به‌تدریج از صورت یک سازمان اطلاعاتی و ضدجاسوسی خارج شد و بخش عمده‌ای از آن به صورت یک پلیس مخفی، برای مبارزه با مخالفان سیاسی رژیم درآمد. روش‌های خشونت‌آمیز در ساواک، که ابتدا به‌وسیله اولین رئیس سازمان امنیت ایران، ژنرال بختیار اعمال می‌شد، در ابعاد وسیع‌تری نسبت به مخالفان سیاسی رژیم اعمال گردید!... گذشته از برخورد خشونت‌آمیز با مخالفان، که بخش گسترده‌ای از آن در مقابله با روحانیون صورت می‌گرفت، نهاد‌ها و اداراتی در ساواک به وجود آمد که وظیفه اصلی آنان، زیر نظر داشتن روحانیون به خصوص امام خمینی بود. پرویز ثابتی مسئول اداره کل سوم ساواک و یکی از رؤسای ساواک تهران، در این رابطه در گفت‌وگویی با عنوان علل و عوامل فروپاشی حکومت پهلوی، به موضوع کنترل ساواک بر روحانیون پرداخته و آورده است: ما می‌دانستیم که خطر روحانیون افراطی در مملکت هست، اصلاً در ساواک یک بخش مربوط به روحانیون داشتیم. روحانیونی مانند (امام) خمینی و صادق روحانی و قمی و منتظری تحت مراقبت بودند!... ساواک به بهانه‌های مختلف، مخالفان را دستگیر می‌کرد و اگر به فرد یا گروهی سوءظن داشت، با حربه‌های گوناگون به خدشه‌دار کردن منزلت و شخصیت آنان، در میان مردم مبادرت می‌کرد، چنان‌که گاه برخی از مأموران ساواک، با متهم نمودن برخی از روحانیون به کار‌هایی خلاف واقع، به شکنجه یا تخریب آنان می‌پرداختند، اما بعد‌ها مشخص می‌شد که این اقدام، تله‌ای بیش نبوده و تنها در راستای مقاصد سیاسی صورت گرفته است. در برخی از اسناد، به نمونه‌هایی از این دست اشاره شده و جالب است که آن اسناد نیز، به بی‌گناهی متهم اذعان داشته‌اند. در نمونه‌ای که در یکی از اسناد آمده است، گفته شده: یک مأمور ساواک کشیده‌ای به یک ملا زد و بعدا ادعا کرد که او دو بطری شراب با خودش داشت، در صورتی که او کاری نکرده بود! البته علاوه بر روحانیون، سایر نهاد‌ها و گروه‌ها نیز، زیر تیغ تیز نظارت و کنترل ساواک قرار داشتند که در بیشتر مواقع، این کار با توسل به زور، شکنجه و گاه خبرچینی انجام می‌گرفت. البته گاه برخی از وظایف و اقدامات ساواک، در راستای نمایش‌های دروغین، جهت بزرگ‌نمایی شاه و اقدامات او بود. ساواک با روش‌های مختلفی، به ارعاب مخالفان و به دست آوردن اطلاعات از مردم می‌پرداخت. علاوه بر روش‌های معمول شکنجه و قتل، استفاده از خبرچین‌ها، از دیگر روش‌های خاص ساواک در کسب اطلاعات بود، چنان‌که طبق برخی آمارها، تعداد خبرچین‌های ساواک در سال ۱۳۴۹، بین ۲۰ تا ۳۰‌هزار نفر نیز برآورد شده است. البته گاه برخی از افراد سیا نیز مأمور ایفای این نقش، یعنی خبرچینی بودند و همین عامل باعث شده بود تا بسیاری از مردم، به امریکایی‌های حاضر در ایران، نگاهی تردیدآمیز داشته باشند. بازتاب این تردید و ترس را، می‌توان به عنوان نمونه در ملاقات مهندسی به نام توکلی، با یک امریکایی به نام استمپل دید. در اسناد لانه جاسوسی، در این باره آمده است: در سراسر ملاقات، آشکار بود که سوءظنی اساسی از طرف توکلی، در این مورد که استمپل یا خبرچین ساواک است و یا جاسوس سیا، وجود داشت!... ساواک از هر طریقی، به شناسایی مخالفان اقدام می‌کرد و از روش‌هایی برای تطهیر چهره شاه و کمرنگ نشان دادن میزان مخالفت‌های مردمی، استفاده می‌کرد. بر این اساس یکی از مسئولیت‌های سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، این بود که مراقب باشد روزنامه‌های ایران، شاه و انقلاب سفید او را ستایش کنند. کارکنان ساواک از مدت‌ها قبل، به ناشران این روزنامه‌ها اطلاع داده بودند که فعالیت‌های زوج سلطنتی، باید همه‌روزه تیتر صفحه اول باشد و دست‌کم یک عکس از فعالیت‌های آن‌ها نیز نشان داده شود! لذا روزنامه‌ها ناگزیر بودند بیانات و اخبار فعالیت‌های شاه را، بدون توجه به ارزش خبری آن چاپ کنند...».

آیت‌الله در برابر قدرت‌های غربی، نگاهی از بالا به پایین دارد!
شخصیت امام خمینی و نیز شیوه رهبری ایشان، به ویژه در دوران اقامت در نوفل لوشاتو، از موضوعاتی است که سفارت امریکا در تهران، به جمع‌آوری خبر درباره آن، علاقه‌مند می‌نماید. با این همه آنچه در این باره در اسناد ساواک آمده، می‌تواند جلوه‌هایی از شیوه رهبری امام را نشان دهد. ندا عظیمی زواره پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این فقره معتقد است: «بر اساس گزارش‌هایی که برای سفارت امریکا ارسال می‌شد، امام خمینی از همان ابتدا تلاش کرد از فرصت حضور در فرانسه، نهایت استفاده را برده و آنجا را به عنوان کانونی برای بیان آرمان‌های انقلابی خود قرار دهد. اسناد لانه جاسوسی این موضوع را به خوبی بیان می‌کنند و در عین حال مشخصاً، متذکر می‌شوند که این حرکت امام، با پشتیبانی گسترده بازاریان و تجار تهران همراه بوده است. البته از زمان ورود امام به پاریس، دولت وقت فرانسه سعی کرد جلوی هرگونه فعالیت سیاسی امام را بگیرد و لذا در این زمینه با ارسال خط مشی مشخصی، از ایشان خواست تا به هیچ عنوان دست به هیچ رفتار سیاسی نزند، اما واکنش امام به این درخواست، نه‌تن‌ها منفعلانه نبود بلکه دولت فرانسه را در جایگاه پاسخگویی قرار داد. امام با تمرکز بر این مسئله، به سیاستمداران فرانسوی یادآور می‌شود، که رفتار آنان بر اساس ادعا‌هایی که همواره داشته‌اند، باید با رفتار کشوری مثل عراق متفاوت باشد! زیرا عراق و شخص صدام، مانع رساندن صدای حق به جهانیان می‌شد، اما در فرانسه اوضاع باید به گونه‌ای دیگر باشد. ایشان در ادامه با قاطعیت خطاب به دولت فرانسه می‌گوید: من از فرودگاهی به فرودگاهی دیگر، از شهری به شهر دیگر می‌روم، تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا، دست‌شان را در دست یکدیگر گذاشته‌اند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند، ولی من صدای مردم دلیر ایران را، به دنیا خواهم رساند، من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه می‌گذرد!... در مجموع سفارت امریکا و شخص سفیر این کشور، خیلی بیش از سیاستمداران ایرانی، قدرت تحلیل اوضاع را داشتند! سولیوان بر خلاف شریف امامی (نخست‌وزیر)، که معتقد بود با ورود امام به پاریس و بر اثر جو حاکم بر فضای سیاسی فرانسه، خیلی زود از ذهن‌ها و خاطره‌ها حذف می‌شوند، عقیده داشت که ورود امام به قطب فرهنگی اروپا، موجبات استفاده بیش از پیش از مکانات را فراهم آورده و می‌تواند حرکت انقلابی ملت ایران را تسریع بخشد، که این‌گونه هم شد.
در سند دیگری، که به وسیله رابطین امریکایی لانه جاسوسی گزارش شده است، جزئیات مناسبی از طرز رفتار امام و اعتقاد ایشان به حرکت انقلابی مردم ایران، بیان شده است. در این سند ذکر شده، که امام نسبت به حرکت خویش و نتایج آن، اطمینان کامل داشته و سرنگونی شاه و برقرار حکومت جمهوری اسلامی را، کاملاً قطعی می‌دانستند. همچنین به صراحت ذکر شده است که امام از هر خطری که می‌توانست از طرف دولت شاه یا قدرت‌های غربی انجام شود، نمی‌ترسید و در عین حال در مقابل دولت‌های غربی و یا مذاکره‌کنندگان رژیم شاه، خود را کاملاً تام‌الاختیار دانسته و همواره به آنان نگاهی از بالا به پایین داشته، بدانسان که می‌توانست هر پیشنهادی را بپذیرند یا رد کنند! در واقع امام خمینی با ورود به پاریس، با در پیش گرفتن سیاست تبلیغاتی مشخص و با بهره‌گیری از پتانسیل‌های موجود در فرانسه، از تمامی ظرفیت‌های خبری برای پیشبرد اهداف انقلاب استفاده برد. در سند دیگری که تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۵۷ را دارد، سفارت امریکا در پاریس برای سفارت این کشور در تهران، گزارشی از یکی از ده‌ها مصاحبه امام، با اصحاب رسانه را واگویه کرده است. در این سند ذکر شده است، که دو خبرگزاری هرالد تریبیون و واشنگتن‌پست، با امام خمینی مصاحبه‌های مفصلی داشته‌اند. به ران کاون رئیس دفتر روزنامه واشنگتن پست در پاریس و جو فیشت خبرنگار اصلی نشریه هرالد تریبیون، اجازه داده شد تا با امام مصاحبه کنند. گزارش سفارت امریکا از این دو مصاحبه، بر اساس دو محور قرار دارد: یکی اینکه امام روش تندی را در قبال شاه اتخاذ کرده و از ارتش خواسته است که از دستورات شاه خائن سرپیچی کنند. علاوه بر این امام از این فرصت، برای بیان و تشریح اهداف جمهوری اسلامی، استفاده کرد. جالب اینکه در ابتدا، اطمینان امام خمینی در پاریس، از سرنگونی شاه و برقراری حکومت اسلامی، برای وابستگان سفارت امریکا در تهران، بی‌اهمیت می‌آمده است و این تلقی امام را سرسری می‌گرفتند، اما گذر حوادث و جریانات، آنان را به سختی متعجب ساخته بود. در واقع برنامه‌های آتی امام برای آینده سیاسی ایران و اطمینان ایشان از اجرای دقیق آن، موجبات حیرت کارشناسان سفارت امریکا را برانگیخته بود...».

وقتی امریکا، ناگزیر از تظاهر مذهبی می‌شود!
انفعال اتاق فکر سفارت امریکا، در برابر مکانت والای امام خمینی و شیوه رهبری ایشان، تا جایی است که آنان در پیشنهاد‌های فریب آمیز خود، ناگزیر از تظاهرات مذهبی می‌شوند! تا جایی که سفارت امریکا پیشنهاد می‌کند که دولت شاه به برگزاری جشن‌های «آغاز پانزدهمین قرن هجرت پیامبر اسلام»، مبادرت ورزد. رضا سرحدی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، موضوع را این‌گونه تحلیل کرده است: «از مهم‌ترین نگرانی‌های امریکایی‌ها در اوایل انقلاب، قدرت امام خمینی مبنی بر تأثیرگذاری بر حوزه عمومی و تبع آن، افکار عمومی بود. افکار عمومی را، می‌توان چنین تعریف کرد، که هرگاه اعتقادی آشکارا، قوی‌ترین اعتقاد باشد، آن را افکار عمومی می‌نامند. بدین ترتیب افکار عمومی، افکاری است که مردم به‌طور کلی در زمان معینی، درباره یک مسئله مربوط به منافع عمومی دارند. میان عوامل گوناگون تکوین افکار عمومی، مردم نخستین عامل به شمار می‌روند. در میان مردم، عده‌ای نقش مهم‌تری از دیگران بازی می‌کنند که می‌توان آن‌ها را تدوین‌کنندگان افکار عمومی دانست. سیاستمداران حرفه‌ای، یکی از مهم‌ترین افرادی هستند که در تدوین افکار عمومی نقش دارند. امام خمینی از چنین ویژگی‌ای برخوردار بود. امریکایی‌ها که قدرت امام خمینی و تأثیر آن در حوزه عمومی و افکار عمومی را درک کرده بودند، از مواجهه مستقیم با امام خودداری کرده و در تلاش بودند تا با حضور خود در حوزه عمومی، که به‌وسیله امام خمینی شکل می‌گرفت، بر افکار ایرانیان تأثیر بگذارند و نفوذ یابند. در یکی از این موارد، امریکایی‌ها در تلاش بودند تا با حضور در جشن هجرت، با تمام قوا و امکانات، نفوذ در افکار و اندیشه‌های ایرانیان را پیگیری کنند. در این مورد سفارت امریکا به کمیته دولت امریکا اعلام می‌کند که امام خمینی به شورای انقلاب و دولت موقت ایران دستور داد که با برنامه‌های انقلابی به استقبال آغاز پانزدهمین قرن هجرت پیامبر اسلام بروند، تا عظمت و فرخندگی این موقعیت را بنمایانند. در این نامه، درخواست شده است که فوراً اطلاعات موردنیاز در زمینه طرح‌های ایالات متحده، به منظور بزرگداشت هجرت را، به نحوی که با جشن‌های ایران مرتبط باشد، پست کنند و در نهایت آماده است تا اگر ایالات‌متحده در نظر دارد که جشن‌های هجرت را با شرکت بعضی از ایرانیان برگزار کند، جزئیات لازم را بفرستید!... بدین ترتیب رابطه میان فرهنگ اسلامی و رفتار مدیریتی امام خمینی بر حوزه عمومی، چنان بود که امریکایی‌ها نیز در تلاش بودند تا برای نفوذ در افکار ایرانیان، در حوزه عمومی‌ای که امام بر آن تسلط داشت، بازی کنند...».

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار