کد خبر: 1056256
تاریخ انتشار: ۲۸ تير ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
خاطراتی از روز‌های پایانی جنگ تحمیلی در گفت‌وگوی «جوان» با یک راوی دفاع مقدس
عبدالمحمود محمودی از رزمندگان و راویان دفاع مقدس است که اولین اعزام او به جبهه‌های دفاع مقدس مصادف با آخرین ماه‌های جنگ تحمیلی بود. محمودی در گفت‌وگویی که با ما داشت، از کمبود‌هایی می‌گفت که جبهه خودی در واپسین ماه‌های جنگ با آن‌ها دست به گریبان بود. خاطرات این رزمنده دفاع مقدس را از زبان خودش پیش رو دارید.
غلامحسین بهبودی

عبدالمحمود محمودی از رزمندگان و راویان دفاع مقدس است که اولین اعزام او به جبهه‌های دفاع مقدس مصادف با آخرین ماه‌های جنگ تحمیلی بود. محمودی در گفت‌وگویی که با ما داشت، از کمبود‌هایی می‌گفت که جبهه خودی در واپسین ماه‌های جنگ با آن‌ها دست به گریبان بود. خاطرات این رزمنده دفاع مقدس را از زبان خودش پیش رو دارید.

هر دو روز سه گلوله!
در روز‌های ابتدایی سال ۶۷ ما به منطقه شلمچه اعزام شده بودیم. قرار بود یگان ما به‌عنوان جایگزین نیرو‌های پدافندی به فاو اعزام بشود که عراق به آنجا حمله کرد و فاو را از تصرف نیرو‌های ما خارج کرد. قبل از این اتفاق، رزمندگانی که از فاو به شلمچه می‌آمدند، از کمبود مهمات گلایه داشتند. می‌گفتند سهمیه گلوله خمپاره ما روزی تنها یک و نیم گلوله است. یعنی هر دو روز آن‌ها اجازه داشتند تنها سه گلوله خمپاره به سمت دشمن پرتاب کنند.
متأسفانه در ماه‌های پایانی جنگ، جبهه خودی از لحاظ تجهیزات و مهمات کمبود‌های بسیاری داشت. در همان فاو ما از گلوله خمپاره ۶۰ هم محروم بودیم، آن وقت عراق چند لشکر زرهی را آماده حمله به فاو کرده بود. خود ما هم در شلمچه با کمبود‌های زیادی رو به رو بودیم. یادم است اواخر جنگ گلوله‌ها را می‌شمردند و به رزمنده‌های حاضر در خط مقدم می‌دادند. صورت خوشی نداشت. رزمنده‌ای که هر آن احتمال درگیری داشت، باید با گلوله‌های شمارشی می‌جنگید! در چنین شرایطی وقتی فاو سقوط کرد، روحیه بچه‌ها تضعیف شد. فاو نقطه عطف بود. چه تصرفش در عملیات والفجر ۸ و چه سقوطش در اواخر فروردین ۶۷، هر دو روی دو طرف درگیری اثرات متضادی داشت. بعد از سقوط فاو یک عده از نیرو‌ها به این نتیجه رسیدند که عقب‌نشینی هم امکانپذیر است! تا آن لحظه، خیلی از ما تصور نمی‌کردیم که روزی کار به عقب‌نشینی ما از مناطق متصرفی‌مان بکشد، اما سقوط فاو این تصورات را تغییر داد.
سقوط شلمچه
شلمچه بخش دیگری از متصرفات نیرو‌های خودی بود که پس از فاو سقوط کرد. آن بخش از این منطقه که ظرف چند ساعت سقوط کرد، بخشی بود که در جریان عملیات کربلای ۵ تصرف کرده بودیم. وقتی که عراق خط اول ما را شکست داد و متصرفات ایران داخل خاک خودش را پس گرفت، به حرکتش ادامه داد تا به عمق خاک ما نفوذ کند. وقتی از خط مرزی عبور کرد، حتی آن رزمنده تازه کار هم فهمیده بود که هدف او تصرف خرمشهر است. اگر خرمشهر از دست می‌رفت به این معنی بود که تمام زحمات ما از سال ۵۹ به بعد هدر می‌رفت و ما به زمان شروع جنگ برمی‌گشتیم؛ بنابراین نیرو‌ها به‌رغم کمبود‌ها و کاستی‌هایی که وجود داشت، با تمام قوا مقاومت کردند و اجازه ندادند خرمشهر توسط عراق اشغال شود. موقع تک عراق ما که رزمنده گردان امام محمدباقر (ع) از لشکر ۱۴ و در قرارگاه فتح مستقر بودیم، حدود دو هفته‌ای می‌شد که به‌عنوان نیروی پشتیبان آنجا حضور داشتیم تا اگر لازم شد به تقویت خطوط دفاعی بپردازیم. خط ما در جاده امام رضا (ع) از جاده‌های مواصلاتی شلمچه بود. پیش از یگان ما هم رزمنده‌های تیپ ۲۸ روح‌الله که نیروهایش را بچه‌های کمیته تشکیل می‌دادند، با دشمن درگیر شده بودند. باید خودمان را به آن‌ها می‌رساندیم و جایگزین‌شان می‌شدیم. تا به آنجا برسیم، چند ساعتی از درگیری گذشته بود. بچه‌های روح‌الله هر چه مهمات داشتند را مصرف کرده بودند. اوضاع بغرنجی بود. شهدا و مجروح‌هایشان روی زمین افتاده و این بچه‌ها بدون آب و غذا، با چنگ و دندان خط را نگه داشته بودند تا تحویل ما بدهند. به آنجا که رسیدیم، روی خاکریز رفتم و دشت را نگاه کردم. تا چشم کار می‌کرد تانک عراقی بود که به طرف ما می‌آمد. اصلاً نمی‌شد آن‌ها را شمرد. انبوهی از تانک‌ها بودند که با آتش مهیبی غرش می‌کردند و می‌خواستند خط را بشکنند، اما هر طور شده مقابلشان ایستادیم و اجازه ندادیم عبور کنند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار