نام زندان قزلقلعه، همواره شانه به شانه مبارزات استقلالطلبانه و آزادیخواهانه ایران معاصر، آمده است. بسا مبارزان نامآشنای دوران ما، ره به اتاقهای بازجویی، شکنجه و سلولهای انفرادی و جمعی این محبس برده و از آن خاطراتی شنیدنی داشته و بعضاً آنها را ثبت کردهاند. با این همه جای اثری که به گونهای مستقل، به پیشینه این زندان بپردازد، خالی بود. در سالیان اخیر، این خلأ با پژوهش یعقوب لطفی محقق تاریخ معاصر ایران، پُر شد و «قزلقلعه زندان سرخ پهلوی»، به همت انتشارات موزه عبرت ایران، راهی بازار نشر شد. مؤلف در آغازین بخش از دیباچه خویش بر این اثر، در باب اهمیت نوضوع تحقیق، چنین آورده است: «قزلقلعه یا قزل قلاع (قلعه سرخ) نامی دردآشنا در ادبیات مبارزات سیاسی میهن زخمخورده ایران، از سلاطین و شاهان بوده است و جاوید خواهد ماند، ولی صد افسوس که آن را با سبوعیت باورنکردنی و عجلهای شگرف در یک روز غمانگیز با چنگال آهنین با خاک یکسان کردند، چنانکه گویی از ابتدا چنین جایی وجود نداشته است. اکنون پس از گذشت چند دهه از این کار ستمآلود، حسرت دیدن و زنده شدن خاطرات دلاورمردان و شیرزنان ظلمستیز بر دل و روح آنها بهجای مانده است. خداوند را سپاسگزارم که توفیق عنایت فرمود پس از سالها سپری شدن این واقعیت تلخ بتوانم این موضوع مهم تاریخی را یادآور شوم و مطالبی را در حد بضاعت برای علاقهمندان و دلسوختگان فراهم کنم تا انشاءالله با فراهم شدن زمینههای تحقیقی- پژوهشی واکاوی عمیقتری درباره این مکان تاریخی- سیاسی به وجود آید. با توجه به قدمت این محل که در حدود یک قرن و نیم در این مرز و بوم جا خوش کرده بود، صحنهها، حوادث و خاطرات فراوانی را در دل خود جای داده بود که دستمایه بسیار ارزشمندی برای محققان در حوزههای مختلف خواهد بود. بررسی قزلقلعه از جهات متعددی قابل اعتناست. مواردی از قبیل قزلقلعه و تاریخ ساخت و عوامل ایجاد آن، قزلقلعه ارتباطش با سلسله شاهی قاجار، قزلقلعه و رژیم پهلوی، قزلقلعه و انبار مهمات ارتش، قزلقلعه و زندان در رژیم پهلوی، قزلقلعه و خاطرات زندانیان سیاسی، قزلقلعه و تهران قدیم، قزلقلعه و سرنوشت آن از نظر حقوقی و قزلقلعه و شکنجههایش، میتواند مورد توجه پژوهشگران، محققان و علاقهمندان قرار بگیرد. این زندان در ردیف مخوفترین و در عین حال بیکیفیتترین زندانهای دنیاست. این محل به منظور زندان ساخته نشده بود و در ابتدا کارکرد کاروانسرایی و انباری داشت، به تدریج در رژیم پهلوی تغییر کاربری داد و با ایجاد تغییرات در داخل راهروها، اتاقها، ساخت حمام و امکنه دیگر تبدیل به یکی از زندانهای بیآبروی دنیا شد، بهطوری که قریب به اتفاق زندانیان سیاسی رژیم پهلوی معتقدند آنچه در این قلعه (بخوانید زندان) و حمامش اتفاق افتاده یکی از شرمآورترین گوشههای تاریخ انسانیت و بشریت است. هر چند این زندان پس از دو دهه فعالیت در سال ۱۳۵۰ به دستور و فرمان محمدرضاشاه تعطیل و در سال ۱۳۶۰ به علت فرسودگی تخریب شد و آن را تبدیل به میدان میوه و ترهبار کردند تا این قطعه سیاه رژیم پهلوی را از یاد و اذهان تاریخ پاک کنند، ولی برخلاف تصور آنها هرگز این اتفاق رخ نداد و برخلاف تصور شاه و اعوان و انصارش از ذهن تاریخ استبداد و دیکتاتوری رژیم سلطنت حذف نشد و همانگونه که ملاحظه میکنید، پس از گذشت ۴۰ سال از آن کوبیدنها و تخریبها این موضوع همچنان زنده و پویاست و برای نسل جدید ایران مسئله قابل توجهی قلمداد میشود. با توجه به بررسیهای انجام شده کتاب مستقلی درباره قزلقلعه وجود ندارد یا حداقل بنده نگارنده از آن مطلع نشدم (البته با جستوجوی فراوان) و به نظر میرسد این نوشتار میتواند خلأ به وجود آمده را حتی در حد اندک پر و کامل کند و یقیناً مجموعه کاملی نخواهد بود که امید است به مرور زمان کاملتر شود.»
این مقدمه در دومین بخش خود، به راه طی شده در تألیف این اثر پرداخته و آن را به شرح ذیل، روایت و گزارش کرده است: «با توجه به مطالب فوقالذکر، مطالعات گسترده میدانی کتابخانهای برای تبیین این موضوع آغاز و با مراجعه به کتابخانهها، سایتهای اینترنتی و بهرهبرداری از ۱۲۰ هزار برگ سند منتشر شده و توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی بررسی خاطرات به جای مانده از زندانیان سیاسی رژیم پهلوی و انجام مصاحبههای شفاهی با مطلعین و محبوسین سعی شد، انشاءالله مطلبی از قلم نیفتد و در پایان امید است، این تحقیق در چهار فصل مقبول افتد. فصل اول: شناخت قزلقلعه، تاریخچه، موقعیت جغرافیایی، وضعیت ساختمان، نوع سازه و استوارهای قزلقلعه؛ فصل دوم: قزلقلعه به روایت محبوسین؛ فصل سوم: قزلقلعه و مبارزات سیاسی و فصل چهارم: خاطرات زندانیان سیاسی و در انتها عکسها تدوین و تقدیم علاقهمندان تاریخ سیاسی ایران میشود.
بدیهی است تأثیرگذارترین قسمت این کتاب مجموعه خاطرات زندانیان سیاسی رژیم پهلوی است، زیرا اگر از قزلقلعه به عنوان یک زندان مخوف استفاده نمیشد، حتماً مانند قلاع دیگر محسوب میشد. آنچه امروز به این مکان فاقد حضور فیزیکی (متأسفانه) هویت و اعتبار میبخشد حضور صدها آزادیخواه، حقیقتجو و مبارز سیاسی دوران سیاه رژیم پهلوی در این قلعه بود. هرچند تمامی خاطرات بیان نشده است، ولی هر آنچه که فعلاً به جای مانده است، دستمایه بسیار خوبی برای آغاز راه و گشودن پنجرهای جدید برای دیدن جنایات رژیم سلطنتی پهلوی است. رژیم سفاک و بیدینی که متأسفانه امروزه بعضی از خودفروختگان در لباس و چهرههای مختلف در صدد تطهیر آن هستند و البته موفق نخواهند شد. همانگونه که آفتاب زیر ابر نمیماند، هیچ وقت حقیقت پنهان نخواهد بود و با شکر و حمد الهی امروز شاهد برملا شدن خیانتهای رضاخان و فرزند خائنش در همه زمینهها هستیم و تشت رسوایی آنان چنان از بام بر زمین افتاده است که صدای آن گوش هواخواهانشان را نیز کر کرده است. در پایان امیدوارم همراهان و خوانندگان محترم نظرات و دیدگاههای سازنده خود را به نگارنده منتقل کنند و از هیچ تذکر و راهنمایی در جهت پر بارتر کردن این قطعه از تاریخ دریغ نورزند، به قول زندهیاد فرخی یزدی:
به زندان قفس، مرغ دلم، چون شاد میگردد
مگر روزی که از این بند غم آزاد میگردد.»
شایان ذکر است زندان قزل قلعه به مدت ۱۰ سال (۱۳۵۲-۱۳۴۲)، توسط استوار ساقی اداره میشد و زندانیان با اصطلاح «دژ استوار ساقی» از آن یاد میکردند! طبق اظهارنظر جواد منصوری، از مبارزان دوران انقلاب اسلامی، به خاطر ملایمت و بیطرفی نسبی استوار ساقی، گاهی به طنز زندان قزلقلعه را «هتل ساقی» (در قیاس با جهنم اوین به ریاست استوار حسینی) میگفتند. در سال ۱۳۵۲ این زندان منحل و متروکه شد و کادر نظامی و اداری آن به زندان اوین منتقل شدند. در سال ۱۳۶۰ زندان به علت فرسودگی تخریب و تبدیل به میدان میوه و ترهبار قزلقلعه شد که همچنان مشغول کار است و فروشگاه شهروند قزلقلعه نیز در محوطه آن ساخته شده است.