سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: پلاستیک همه جا را فراگرفته است و ناگهان به این نتیجه رسیدهایم چیز بسیار بدی است. تا همین اواخر، پلاستیک در عین حضورش در همه جا از نوعی گمنامی برخوردار بود، ما چنان در احاطه کامل این ماده بودیم که متوجه وجودش نمیشدیم. مثلاً شاید شگفتزده شوید از شنیدن اینکه در ساخت خودروها و هواپیماهای امروزی ۵۰درصد پلاستیک به کار رفته است. امروزه لباسها بیشتر از جنس پلیاستر و نایلون ساخته میشوند که هر دو پلاستیک هستند تا پنبه یا پشم. همچنین در بریتانیا از پلاستیک در مقادیر جزئی بهصورت چسب برای بستن بخش اعظم ۶۰میلیارد چای کیسهای مصرفی در هر سال استفاده میکنند.
وقتی اینها را به گسترش چشمگیر اسباببازیها، بستهبندیها و خردهریزهای خانگی اضافه میکنیم، وسعت امپراتوری پلاستیک هویدا میشود. ماده زمینه رنگارنگ، اما کممایه زندگی مدرن را پلاستیک تشکیل داده است. سالانه حدود ۳۴۰میلیون تن موادپلاستیکی تولید میشود که برای پرکردن هر آسمانخراشی در نیویورک کافی است. بشر در طول چندین دهه مقادیر سرسامآوری پلاستیک تولید کرده است که رقم آن در اوایل دهه ۱۹۹۰ از مرز ۱۰۰ میلیون تن گذشت، اما به دلایل نامعلومی مردم جدیداً به این موضوع بهطور جدی اهمیت میدهند.
این کار به شورشی جهانی علیه پلاستیک انجامیده است؛ شورشی که از مرزها و تقسیمبندیهای سیاسی سنتی فراتر میرود. در سال ۲۰۱۶، سازمان صلح سبز طوماری را در ممنوعیت میکرومهرههای پلاستیکی در انگلستان راهاندازی کرده بود که در عرض فقط چهارماه ۳۶ هزار و ۵۰۰ امضا جمع کرد و توانست بزرگترین طومار زیستمحیطی ارائهشده به دولت شود. گروههایی معترض از امریکا گرفته تا کرهجنوبی، موادی را که بستهبندیهای پلاستیکی نامطلوب و زاید مینامند در سوپرمارکتها تلنبار کردهاند. در اوایل ۲۰۱۸ مشتریان معترض انگلیسی در اعتراض به بازیافتناپذیر بودن بستهبندی چیپسها آنقدر پاکت چیپس به تولیدکنندههای چیپس پست کردند که اداره پست به ستوه آمد.
حالا مجموعه مستند «سیاره زمین ۲» را داریم. شش دقیقه از آخرین قسمت این سریال مستند به بررسی تأثیر پلاستیک بر زندگی دریایی اختصاص یافته بود. لاکپشتی درمانده در تور پلاستیکی گرفتار شده بود و مرغ دریایی بزرگی بهخاطر تکههای پلاستیکی گیرافتاده در شکمش مرده بود. همه اینها به این تصور منجر شده است که شاید در آستانه پیروزی زیستمحیطی بزرگی هستیم، از همان جنس پیروزی که اکنون با گذشت سه دهه پس از اقدام موفق علیه بارانهای اسیدی و گازهای سیافسی مشاهده نشده است. موج بزرگ خشم عمومی صاحبان قدرت را به حذف یک ماده از زندگی جمعی ما وادار میکند و با تعهدات بزرگی که تاکنون حاصل شده است، نشانههای امیدبخشی به چشم میخورد، اما رهایی از پلاستیک نیازمند چیزی فراتر از راهاندازی راهروهای بدون بستهبندی در سوپرمارکتها و نیهای کاغذی خیس در بارهاست. پلاستیک به این دلیل فراگیر نشده که همیشه بهتر از مواد طبیعیای بوده که جایشان را گرفته است، بلکه علت این گستردگی را باید در سبکی و ارزانی آن دید؛ در واقع، پلاستیک آنقدر ارزان است که دورریخت آن بهآسانی توجیهپذیر شد. این کار برای خریداران راحت بود و فروشندگان نیز خوشحال بودند که بهازای هر نوشیدنی یا ساندویچ یک ظرف پلاستیکی جدید هم به آنها میفروشند. همانگونه که فولاد مرزهای جدیدی در صنعت ساختمانسازی گشود، پلاستیک نیز رواج فرهنگ مصرف ارزان و دورریز را ممکن ساخت، فرهنگی که ما بدیهیاش انگاشتهایم. پذیرش پلاستیک از جهتی همان پذیرش خود مصرفگرایی است. این کار مستلزم آن است که بدانیم چگونه شیوه زندگی ما این سیاره خاکی را در طول عمر یک انسان چنین دگرگون کرده است و از خود بپرسیم آیا این دگرگونی زیاده از حد نیست.
بحث درباره علت دقیق چنین تحولی زیاد است. باورپذیرترین پاسخ که به نظریه جاری بسیاری از دانشمندان و پویشگران تبدیل شده، این نیست که علم پلاستیک به نقطه بحرانی رسیده است یا دیگر از دیدن تصاویر جانوران دریایی دوستداشتنیای که بهخاطر زبالههای ما خفه میشوند، سیر شدهایم (هرچند اینها نیز مسائل مهمی هستند.) موضوع این است که نگرش کلی ما به پلاستیک دچار تحول عمیقی شده است. ما پیشتر پلاستیک را آشغال میدیدیم و آن را مثل زبالههای دیگر نوعی مزاحمت میانگاشتیم نه تهدیدی جدی. اخیراً این نگرش با پذیرش گسترده این واقعیت کمرنگ شده است که پلاستیک بسیار فراگیرتر و شومتر از چیزی است که مردم تصورش را میکردند.
در این میان، تولید جهانی پلاستیک رشد پرشتابی داشته و از حدود ۱۶۰میلیون تن در سال ۱۹۹۵امروز به ۳۴۰میلیون تن رسیده است، اما نرخ بازیافت هنوز هم بهطور وحشتناکی پایین است، هر سال کمتر از ۱۰درصد همه پلاستیکهای امریکا بازیافت میشود.
هرچند اشتیاق عمومی به راهاندازی پویشهای ضدپلاستیک تا حدی از این تلقی ناشی میشود که مشکل پلاستیک سادهتر و حلشدنیتر از مشکل تغییرات اقلیمی است، اما ارتباط این دو مسئله با یکدیگر نزدیکتر از چیزی است که بیشتر مردم تصور میکنند. هفت مورد از ۱۰تولیدکننده عمده پلاستیک شرکتهای فعال در زمینه نفتوگاز طبیعیاند؛ تا وقتی که این شرکتها سوخت فسیلی استخراج میکنند، انگیزه بزرگی برای ساخت پلاستیک خواهند داشت. گزارش ۲۰۱۶مجمع جهانی اقتصاد پیشبینی کرد که تا سال ۲۰۵۰، ۲۰ درصد از همه نفتهای استخراجی در سراسر دنیا در ساخت پلاستیک مصرف خواهد شد.
پارادوکس پلاستیک یا دستکم دغدغه کنونی ما در مورد پلاستیک به این صورت است، با اطلاع از حجم مشکل تصمیم گرفتیم اقدامی انجام دهیم، اما هرچه بیشتر آن را پس زدیم، بیشتر خودش را مشکلی بیحدومرز و رامنشدنی نشان داد، مانند همه مسائل زیستمحیطی دیگری که نتوانستهایم حلشان کنیم و در این میان به موانع یکسانی برمیخوریم: کسبوکارهای مقرراتناپذیر، دنیای جهانی شده و سبک زندگی ناپایدار خود ما.
مردم همچنان میخواهند با پلاستیک مقابله کنند. باید هم بخواهند، برخلاف همه ناملایمتها، شاید جنبش ضدپلاستیک موفقترین پویش جهانی زیستمحیطی باشد که از بدو قرن حاضر تاکنون شکل گرفته است. اگر دولتها به تعهداتشان پایبند باشند و جنبش شتاب خود را حفظ کند، اثربخش خواهد بود.
اگر پلاستیک نمونه کوچک همه مشکلات زیستمحیطی ماست، آنگاه طبق همین منطق، راهکارهایش نیز نمونه خواهد بود. در همین چند سال، شواهد علمی درباره آسیبهای زیستمحیطی ناشی از پلاستیک مردم را به نظم و ساماندهی بیشتر ترغیب کرده و دولتها را به اعمال مقررات واداشته و حتی توجه شرکتهای بزرگ سوختهای فسیلی را نیز جلب کرده است. در سوپرمارکتها خریدکنندگان کمتر درخواست بستهبندی کردند و در عرض یکسال شرکت نفت و گاز بیپی پیشبینی کرد تا سال ۲۰۴۰ تولید نفت این صنعت روزانه ۲میلیون بشکه کاهش خواهد یافت. دغدغه ما درباره پلاستیک به رسمیت شناخته شده است. در نبرد بزرگتر تغییرات اقلیمی، واکنش علیه پلاستیک ممکن است پیروزی کوچک، اما نیروبخش و الگویی برای اقدامات آتی باشد.
این یعنی باید بپذیریم مشکلات چقدر با هم مرتبط هستند: باید بدانیم که پلاستیک مشکلی مجزا نیست که بتوانیم از زندگیمان دورش کنیم، بلکه مشهودترین محصول مصرف افسارگسیخته ما در نیمقرن گذشته است.
نقل از ترجمان/ نوشته:استفن بورانی
/ ترجمه: مجتبی هاتف
/ تلخیص: سیمین جم/ مرجع:گاردین