سرویس تاریخ جوان آنلاین: مقالی که پیش روی شماست، بر آن است که رویداد تسخیر لانه جاسوسی امریکا را پس از سپری گشتن ۴۱ سال باز خواند. این خوانش ضرورتهایی دارد از جمله نظر به پشیمانی پارهای از بانیان این رویداد که در این روایت از نظر به دور نمانده است. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
زمینههای تاریخی یک رخداد
تسخیر سفارت امریکا در تهران در تاریخ ۱۳ آبان ۵۸ -که به فاصله چند ماه پس از انقلاب اسلامی مردم ایران روی داد- سرآغاز بسیاری از مناسبات جدید سیاسی و اقتصادی و نظامی ایران با امریکا و همپیمانان این کشور شد. آنچه در این متن بدان پرداخته میشود، این است که اقدام به تسخیر سفارت امریکا، به یکباره و به گونهای انتزاعی انجام نشد و در واقع، رخدادی بود که زمینههای وقوع آن، از قبل وجود داشت. آن طور که از مناسبات ایالات متحده امریکا در طول تاریخ پیداست، این کشور در هنگامه ریاست دموکراتها، در خصوص اقدامات انقلابی ملتها، همواره رویکردی دوگانه را اتخاذ نموده است. به طور مشخص در خصوص ایران، آنچه واضح بود، این است که امریکا پشتوانه اصلی حاکمیت پهلویها در طول تاریخ به شمار میرود و برای تأمین منافع اقتصادی خود، از منابع و ذخایر موجود در ایران و استفاده از موقعیت استراتژیک ایران، برداشتهایی کلان داشته است. همچنین سابقه تأیید و امضای اقدامات شاه درباره ملت ایران توسط این کشور، دارای اسنادی تاریخی، دقیق و غیرقابل خدشه است. به طوری که به عنوان مثال در تظاهرات ۱۷ شهریور سال ۵۷ و اقدام پهلوی دوم به کشتار وسیع مردم، کارتر به عنوان اولین کشور خارجی، با شاه تماس میگیرد و فوراً اقدام او را در سرکوب تشنج به وجود آمده در ایران، تأیید میکند. (۱) با این همه و به رغم همه این حمایتها از حکومت پهلوی، با وقوع انقلاب ۵۷ و خروج شاه از کشور، ایالات متحده انقلاب اسلامی را به رسمیت میشناسد. (۲) این کشور همزمان و از سویی دیگر، محمدرضا پهلوی را در خاک خود میپذیرد و تحت عنوان معالجه، از او محافظت میکند. (۳) این محافظت در حالی روی داد که مردم ایران با انجام راهپیمایی و ارسال مکاتبات توسط عناصر و جریانات انقلابی، خواستار استرداد و محاکمه شاه شده بودند و این امر، مرسومِ فضای هر کشوری است که با رویداد انقلاب، حاکمان سابق خویش را پای میز محاکمه کشانده میشوند. (۴) درک و پذیرش این دوگانگی رفتاری، نقشی کلیدی در فهم موضوعات تاریخی مرتبط با ایالات متحده امریکا دارد.
«ملی کردن» به مثابه واکنش شناخته شده امریکا در قبال انقلابهای نوپا
از جمله دوگانگیهای سیاسی ایالات متحده در قبال انقلابهای تازه شکل گرفته و دولتهای نوپا، از یک سو به رسمیت شناختن آنها و از سوی دیگر، در پیش گرفتن راهی برای برقراری تحریمها علیه ایشان است. به این روش دولتهای امریکایی نوعی «ملی کردن» گفته میشود (۵) که در آن اجازه ملیگرایی به انقلابها داده میشود و همزمان به وسیله بهانهای ساختگی یا غیرساختگی، تحریمهای گسترده آغاز میشود تا جایی که کشور انقلابکننده، منافع طرف امریکایی را برای رفع تحریمها تأمین نماید. این شیوه باعث میشود که هر کشوری هر چند مستقل و ملی، از ترس تحریم نشدن و عدم شکست اقتصادی، منافع امریکا را از لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی تأمین نماید. در حقیقت و از دریچه این کردار، شخص یا گروه حکومتکننده اهمیتی ندارند و مهم تأمین منافع ایالات متحده امریکاست.
انقلاب اسلامی ایران نهایتاً پیروز میشود و حکومت و دولت جدید، از سوی کشورهای جهان، از جمله ایالات متحده امریکا به رسمیت شناخته میشود. به فاصله حدود ۹ ماه بعد، نزدیک به ۴۰۰ نفر از دانشجویانی که خود را «پیرو خط امام» معرفی میکردند، تصمیم به تسخیر سفارت امریکا در تهران میگیرند. آنها سپس به سراغ فرمانده وقت سپاه پاسداران میروند و از او بابت تأمین تجهیزات ورود به ساختمان سفارت وقت امریکا، کمک میطلبند. منصوری نزد حسن لاهوتی، نماینده امام خمینی رفته و وی بدون هماهنگی با رهبر انقلاب، نظر موافق امام را تضمین میکند و دستور ارائه تجهیزات به این گروه را میدهد. (۶)
و سرانجام رویداد «تسخیر»
در ساعت ۱۰ صبح تاریخ ۱۳ آبان، خبر تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، تیتر اول رسانههای داخلی و خارجی میشود. جواد منصوری فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این باره میگوید: «واقعیت قضیه این است که ما نه به عنوان سپاه و نه به عنوان فرد، هیچکدام هیچ صحبتی با امام نکردیم. کسانی هم که طراحی تصرف سفارت را داشتند، علیالظاهر پس از ماجرا و در حد یک تماس، با امام صحبت کردند و گفتند: ما این کار را کردیم و دولت هم نظر مخالف دارد، شما چه میفرمایید؟ به این ترتیب امام خمینی زمانی که شور ایجاد شده در ملت در پی اقدام دانشجویان پیرو خط امام و نه چریکهای فدایی خلق و مارکسیست ایجاد گردیده بود را مشاهده میکنند، این اقدام را تأیید کرده و در جواب اصرارکنندگان به موضعگیری مخالف، میگویند: مگر نمیبینید مردم چقدر از این حرکت حمایت کردند و چه شوری در مردم ایجاد شد و گویا انقلاب دومی شده است.
دانشجویان پس از ورود به ساختمان سفارت و بعد از گذشتن ساعاتی، ۶۶ امریکایی حاضر در این عمارت را به گروگان گرفته و بیانیه خود را صادر میکنند تا به رسانههای جهان مخابره شود. آنچه تصور این جوانان بود، فرستادن سفیری از سوی ایالات متحده برای انجام مذاکرهای بود که در آن طرف ایرانی، به خاطر در اختیار داشتن ۶۶ گروگان امریکایی، دست کم در موضعی فروتر از طرف امریکایی نبود. قصد این دانشجویان از انجام مذاکره، اتمام دخالتهای امریکا در منطقه و تهدیدات بهوجود آمده بابت انجام هر نوع کودتای نظامی بود. (۷) در حقیقت آنچه دانشجویان در نظر داشتند، نوعی قدرتنمایی و به زیر کشیدن طرف امریکایی با گروگانگیری بود، اما آنچه مد نظر امام خمینی از امضای این اقدام قرار داشت، کوتاه کردن دست دخالتگر امریکاییها از ایران بود. دانشجویان خود را برای ۴۸ ساعت حضور در سفارت حاضر کرده بودند و هدفشان ۴۴۴ روز کشاکش سیاسی و بینالمللی نبود. (۸) امام خمینی در بیانات خود در خصوص این اقدام اینگونه اعلام میکنند:
«آن مرکزی هم که جوانهای ما رفتند گرفتند -آنطور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند آن مرکزی هم که جوانهای ما رفتند گرفتند-آنطور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند.» (۹)
طرف امریکایی و رویداد تسخیر
در مقابلِ تلقی دانشجویان تسخیرکننده، طرف امریکایی اما، از این اقدام به سادگی عبور نکرد! تسخیر لانه جاسوسی به نقطه عطفی تبدیل شد تا دولت امریکا هر آنچه برای به زانو درآوردن انقلاب نوپای ایران اندیشیده بود، به عرصه ظهور بگذارد! چه اساساً مذاکره امریکاییها با دولتی نوپا، در حالی که تا یک سال گذشته این کشور تحت استعمار خود ایشان بوده است، بیشتر برای آنان شبیه به طنز بود. از این رو ادعای آنان برای تحت فشار گذاشتن ایران برای آزادی گروگانها نیز برای ناظران مطایبهآمیز مینمود. همانطور که اشارت رفت، تسخیر سفارت، آغاز فصل جدیدی از رویارویی امریکا با ایران، به بهانه آزادسازی گروگانها شد. این اقدامات را میتوان در دستهبندیهای مختلف مطالعه نمود.
ابعاد گوناگون تقابل امریکا با ملت ایران در پی رویداد تسخیر
در بعد سیاسی و اقتصادی، بلوکه کردن اموال و داراییهای ایران در امریکا، جلوگیری از ارسال قطعات یدکی و تسلیحاتی به ایران، ممنوعیت واردات نفت از ایران توسط شرکتهای امریکایی، جلوگیری از تمامی مبادلات ارزی با ایران، جلب همکاری بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی از جمله ژاپن برای تحریم اقتصادی علیه ایران و به طور کلی همه اقدامات اقتصادی لازم برای فروپاشی اقتصادی یک کشور، قابل ذکر است. در بعد نظامی، میتوان به دو فقره حمله نظامی به ایران در واقعه طبس و کودتای نوژه اشاره کرد. بزرگتر از آن، این کشور با تشویق و حمایت همهجانبه عراق، در شروع جنگ تحمیلی و دادن دلگرمی به آغازکنندگان این تجاوز، تأثیر بسزایی داشت. (۱۰)
آیا مشکلات ایران با تسخیر آغاز شد؟
سؤال اینجاست: آیا در صورت عدم تسخیر سفارت امریکا، تحریمی وجود نداشت و اتفاقات سیاسی و نظامی ذکر شده منتفی میشد؟ پاسخ این پرسش را، نه در ایران پس از انقلاب، بلکه در منافع طرف امریکایی در ایران قبل از انقلاب باید جست.
کشور امریکا در دوران حکومت پهلوی، دارای همه نوع تسلط نظامی، اقتصادی و سیاسی در ایران بود. فارغ از قدرت عمل نظامی و سیاسی امریکا در منطقه به واسطه ایران، قدری تأمل در باب قدرت اقتصادی امریکا در ایران، خود پاسخگوی بسیاری ابهامات خواهد بود. به عنوان مثال، از جمله مصادیق بارز قراردادهای استعماری طرف امریکایی با ایران -که زمینه بهرمندی اقتصادی هر چه بیشتر آن کشور را فراهم میکرد- قرارداد موسوم به کنسرسیوم است که در ازای ساخت پالایشگاه به هزینه خود دولت پهلوی و ارسال گروه کارشناسی غولهای نفتی جهان، ۳۴۰ میلیون تن نفت در طول ۹ سال از کشور خارج شد و این در حالی بود که این رقم، بیشتر از میزان نفتی است که شرکت انگلیسی نفت ایران و انگلیس، در طول قریب ۵۰ سال در ازای قرارداد نفتی، از ایران خارج کرد. از طرفی ایران نیز به دلیل عدم توان اقتصادی، نظامی و سیاسی لازم در منطقه، عملاً راهی جز امتیازدهی به کشورهای قدرتمند جهان پیش روی خود نمیدید و دولتمردان ایرانی، کفایت لازم برای تأمین نیازهای سیاسی نظامی و اقتصادی خود را از راه منابع داخلی، نداشتند؛ بنابراین تنها راهی که این سران برای بقا پیش روی خود ترسیم میکردند، راهی نبود جز امتیازدهی و تأمین منافع امریکا و همپیمانان آن کشور. (۱۱) با این توضیح، کشوری که دارای این حجم نفوذ اقتصادی در ایران بوده است، چگونه در انتظار رخداد طبیعی یا انسانی برای اِعمال مجدد مداخلاتش نخواهد نشست؟
بازخوانی رویکرد بنیانگذار جمهوری اسلامی در قبال پیامدهای رویداد تسخیر
همانگونه که اشارت رفت، طرف امریکایی از فرصت پیش آمده، نهایت استفاده را به نفع خود میبرد. در این سوی میدان اما، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، از تغییر شرایط پیش آمده به نفع امریکا جلوگیری کرد. امام خمینی با تأیید این اقدام، طرف امریکایی را وادار به علنی کردن بازی میکند. تا قبل از افشای اسناد مداخله امریکا در تحرکات تجزیهطلبانه کردستان و آذربایجان یا انتشار اسناد ارتباط پنهانی رؤسای امنیتی امریکا با دولت موقت یا تلاشهای جاسوسان امریکایی برای جایگذاری مهرههای خریداریشدهای مثل بنیصدر در ایران، نحوه اقدامات امریکا در ایران، در نهایت دوگانگی و به شکل زیرزمینی انجام میشد. اما رویداد تسخیر، باطن رویکردهای امریکا در قبال ایران انقلابی را آشکار ساخت. چه اینکه به طور حتم و با توجه به سابقه طرف امریکایی، در ایجاد غائلههای ساختگی با توسل به اختلافات داخلی و تحریک به ماجراجوییِ گروههای سیاسی کشور در شرایط پس از انقلاب، تحریم نیز انجام میگرفت و صورت ماجرا تغییر چندانی نمیکرد. اما موضع صحیح امام خمینی در عدم اخراج دانشجویان از سفارت و کشف و ضبط اسناد جاسوسی و همچنین گروگانگیری، بازی را به نفع ایران رقم زد. به این صورت که حالا این مردم ایران بودند که پاسخ این رویکردهای مداخلهجویانه را –که مستلزم نقض تمامی قوانین بینالمللی بود- میدادند. با حمایت امام از تسخیر و نگاه داشتن عوامل جاسوسی در ایران، آنچه رخ داد از این قرار بود: دسیسه و دشمنی ایالات متحده برای مردم علنی شد و مردم دشمن حقیقی خود را شناختند. در این دوره طرف امریکایی با تشدید تحریمها، سعی در به زانو درآوردن ملت و دولت ایران گرفت تا بلکه طبق روال سابق، به بهرهبرداری خود ادامه دهد.
آنچه در صورت بیرون کردن دانشجویان از سفارت رخ میداد، چه بود؟ اسناد جاسوسی و مداخلههای گسترده امریکا، افشا نمیشد و امریکا با ادامه سیاست دوگانه خود، علاوه بر اعمال فشار بهوسیله دستهای نامرئی خویش در کشور، افکار عمومی مردم ایران را نیز به سمت تطهیر خویش سوق میداد. در این صورت مردم نمیتوانستند دشمن حقیقی خود را باور کنند و به غلط مشکلات پیشآمده را از پارهای عناصر و گروههای داخلی، ناتوانی مسئولان یا وقایعی مانند حمله عراق به ایران میپنداشتند. همچنین با سرکوب نیروهای موسوم به خط امام -که رویه رسمی دولت را نپذیرفته بودند- با توجه به اخراج کمونیستهای تسخیرکننده در ماههای گذشته، اقدام عملی علیه دخالتهای امریکا، به تابویی تبدیل میشد که بعد از آن نیز فرد یا گروهی اجازه نزدیک شدن به مرکز جاسوسی را نمییافت.
اما تسخیرکنندگانی که بعدها لیبرال شدند!
قبل از پرداختن به این پدیده، شایان توجه است که از بیش از ۴۰۰ دانشجوی حاضر در تسخیر سفارت، عده معدودی از طیف لیبرال در موضعگیریهای بعدی خود، از این اقدام اظهار پشیمانی کردهاند. در خصوص علل بازگشت این جمع معدود، نظرات و تحلیلهایی گوناگون ارائه شده است. اما آنچه اکنون و در این مقام مطرح میشود، این پرسش است که علت اصلی این پشیمانی، به چه امری باز میگردد؟ آیا در مواضع طرف امریکایی در طول ۴۱ سال گذشته، تغییری حاصل شده است که متناسب با آن، مواضع برخی تسخیرکنندگان تغییر کند؟ یا اینکه اساساً گروه نامبرده در شرایط کنونی، تصور ایجاد رابطه برابر با ایالات متحده را ممکن میداند که ماجرای تسخیر، سد راه ایجاد این برابری شده است؟ طرح ایده مذاکره با امریکا، آن گونه که امروز از سوی لیبرالها اظهار میشود، با توجه به حجم تحریمهای یکجانبه از سوی امریکا، در حالی که فرض رابطه برابر را کاملاً منتفی مینماید، پاسخ هر دو سؤال را نیز منفی میدارد. موضوع بازداشت مجرمانی که در حال جاسوسی و اقدام خرابکارانه در سفارت بودهاند، میتوانست با کوچکترین مذاکره و تعهد امریکا مبنی بر پایان دخالتهای خرابکارانه، جمع شده و ماجرا پایان یابد. اما آنچه در عمل و از سوی طرف مقابل رخ داد، بحرانی کردن ماجرای تسخیر و تبدیل آن به یک منازعه سیاسی دستمایه تحریم، از سوی امریکا بود. ایران در قبال آزادسازی ۶۶ امریکایی سفارت، خواستههایی نسبتاً حداقلی را مطرح میکند. تنها خواسته دانشجویان، دست کشیدن طرف امریکایی از ادامه کارشکنی داخلی و طرح کودتاست. با این توضیح، چگونه میتوان قائل به این بود که تسخیر سفارت، علت اصلی دشمنی امریکا علیه ایران است؟ این طرف امریکایی است که برای بازگشت خود به مدیریت منابع سیاسی و اقتصادی و نظامی ایران، به دنبال فرصتی برای انجام تحریمها و کارشکنیهای داخلی و خارجی بود. به هر روی، اخراج دانشجویان از سفارت سابق امریکا، اثراتی به مراتب زیانبار در پی داشت، به گونهای که موازنه را برای طرف امریکایی دو سر بُرد مینمود.
پینوشتها:
۱-ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، تهران ۱۳۶۱، ص ۱۱۵، به روایت روحالله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
۲- https://namehnews.com/fa/news/ ۲۳۱۲۴/ کدام-کشورها-برای-اولین-بار-انقلاب-ایران-را-به-رسمیت-شناختند-کارتر-اراده-ملت-ایران-رژیم-را-سرنگون-کرد
۳- https://www.tasnimnews.com/fa/news/ ۱۳۹۶/۱۰/۲۶/۱۶۲۸۳۶۰/همه-چیز-درباره-روزی-که-شاه-با-فرح-فرار-کرد-تصاویر
۴- صحیفه امام خمینی (ره) جلد ۱۰ ص ۴۹۱،
۵- لایحه امتیاز نفت به کنسرسیوم، محمد امیرشیخ نوری، زمانه، ۱۳۸۷، شماره ۶۹،
۶- https://etemadonline.com/content/ ۱۴۴۲۹۸/ واکنش-تند-شهید-چمران-به-اشغال-سفارت-امریکا
۷- همان
۸- همان
۹- صحیفه امام، همان
۱۰- الگوی مدیریت بحران سیاسی در سیره امام خمینی (ره). مطالعه موردی تسخیر لانه جاسوسی، ابوالحسن حسینزاده، فصلنامه دین و سیاست شماره ۱۷ و ۱۸. پاییز و زمستان ۸۷، ص ۱۶۰،
۱۱- http://www.irdc.ir/fa/news/۸۵۷/بررسی-وابستگی-تحقیرآمیز-رژیم-پهلوی-به-غرب.