سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: وقتی حمید حسام تصمیم به گرفتن کتابی درباره یکی از شهدا گرفت، از مهدی کیانی یکی از سه فرمانده لشکر انصارالحسین خواست تا خاطرهای از یکی از شهدا بگوید و مهدی کیانی قلم به دست گرفت و چنین نوشت: «اگر میخواهی الگو به جامعه معرفی کنی، خاطرات کسی را بنویس که مثل شهداست. پای آرمانهایشان ایستاده و گمنام زندگی میکند. مثل مرتضی نادرمحمدی.»
و همین فرصتی شد تا نویسنده سراغ حاج مرتضی رفت و کتاب «بهشت تخریب» را نوشت. کسی که همرزمانش شکارچی گردنکج، فرمانده جلوتر از فرمانبر، معبرگشای پابرهنه، تخریبچی روضهخوان لقب داده بودند. مرور خاطرات فرمانده بخش زیادی از فعالیتها و سختیهای بچههای تخریب را نشان میدهد.
نادرمحمدی آموزشهای اولیه پیش از اعزام به جبهه را نزد فرماندهانی، چون حسن مرادیان، حمید حجهفروش و علی چیتسازیان دید. انسانهایی که هر کدام در مسائل نظامی سرآمد و شاخص بودند و نیروهای توانمند زیادی را برای جبههها تربیت کردند.
اولین اعزام نادرمحمدی برایش با کنجکاوی و هیجان زیادی همراه بود. سرپل ذهاب مقصد اولشان بود. شهری که خالی از سکنه شده بود و در تیررس دشمن بعثی قرار داشت. راوی کتاب اوایل جنگ، نوجوانی با جثه ریز و کوچک است و فرماندهان خیلی رویش حساب نمیکنند. او از دور شاهد اتفاقات است و شهادت چند نفر از نیروها را در همان نخستین روزهای حضورش میبیند. جنگ بیرحمانهتر از چیزی است که فکرش را میکرد و حالا همرزمانش را میبیند که همچون برگ گل روی زمین میافتند و پرپر میشوند. قطعاً روزهای سختی در پیش خواهد داشت.
نادرمحمدی در اعزامهای بعدی مصممتر از قبل از حضور در جبهه بود. در دورههای تخریب شرکت کرد و با سختیهای این کار آشنا شد. دورههای نظامی برای بچههای تخریب بسیار سخت بود و فقط آنها که تاب و توانش را داشتند در این واحد میماندند. تخریب سختترین مردان را برای باز کردن سختترین معبرها میخواست. کسانی که دست و دلشان نلرزد و شب عملیات جا نزنند.
حضور در گردان تخریب، هدف والایی برای مرتضی بود که محقق شد. او با انواع مین و روشهای خنثیسازیاش آشنا شد و اطلاعات لازم درباره سلاحهای جنگی را کسب کرده بود. حضور نیروها برای تثبیت عملیات والفجر ۸ و عملیات در منطقه کارخانه نمک یکی از فعالیتهای مهمی است که مرتضی در جریان دفاع مقدس دارد.
حضور در جزیره مجنون برای نیروهای تخریب یک فرصت بزرگ جهت کارکردن و خودسازی بود. پابرهنه بودن یکی از کارهای مرسوم در میان بچههای تخریب بود. آنها از سر تفنن و تفریح این کار را نمیکردند و پابرهنه شدن ریشه در اندیشه و باورهای اخلاقیشان داشت. تواضع، فروتنی، سادگی و صمیمیت میآورد. نیروهای باتجربهای مثل شهید معماریان، پابرهنگی را جزئی از لوازم کار یک تخریبچی میدانست. شهید محمد عراقچی نیز در این زمینه میگفت: «ما قرار است زمین پاک جبهه را از آلودگی – مین- پاک کنیم، کفش، نوعی حجاب است.»
دو عملیات کربلای ۴ و کربلای ۵ آوردگاه سخت و بزرگ دیگری برای نیروهای تخریب بود. به ویژه غواصهای تخریب و خطشکن که در عملیات کربلای ۴ سنگ تمام گذاشتند و تا پای جان برای موفقیت در عملیات جنگیدند.
راوی کتاب با حافظهای دقیق نام و نشان بسیاری از همرزمانش را به یاد دارد و اینکه هرکدام را کجا و در چه منطقهای به خوبی به خاطر میآورد. نادرمحمدی در «بهشت تخریب» نام بسیاری از دوستان شهیدش را زنده میکند. نفراتی از گردان تخریب لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) که در جریان عملیاتهای مختلف به شهادت رسیدند.
بسیاری از دوستان نادرمحمدی در طول کتاب به شهادت میرسند و این واقعه برای او بسیار سخت و ناگوار بود. خودش تا مرز شهادت میرود و به درجه جانبازی نائلمیآید ولی هیچگاه توفیق شهادت نمییابد. او باقی میماند تا بعدها نام و یاد دوستان شهیدش را برای آیندگان زنده کند. نکته مهم دیگر کتاب تشریح خوب و دقیق کار بچههای تخریب در دفاع مقدس است. راوی با جزئیات زیادی جریان کارهای نیروهای تخریب را توضیح میدهد و خواننده را به خوبی با سختیها و مشکلات کارهایشان آشنا میکند. نادرمحمدی در «بهشت تخریب» یک گنجینه ناب از گردان تخریب لشکر به ما میدهد و همین موضوع ارزش کتاب را دوچندان میکند. «بهشت تخریب» برای علاقهمندان به دفاع مقدس یک فرصت مغتنم و ناب برای بیشتر دانستن از شهدا و بچههای جنگ است.