محمدرضا عارف میگوید که مردم در سال ۹۲ با رأی دادن به حسن روحانی «تحول» ایجاد کردند و نگذاشتند «آخرین میخ بر تابوت اصلاحات» بخورد، و همزمان در همین سخنرانی که چنین تعابیری در مورد انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری دارد، میگوید که نیاز به تغییر داریم: «معتقدیم با روند فعلی که ممکن است حتی با حسن نیت هم باشد، پیشرفت کشور دور از دسترس است، مشکلاتی همچون فقر، تبعیض و نابرابری افزایش پیدا کرده است، تهدیدها علیه ایران افزایش پیداکرده و حتی خطر تحریف اسلام و آرمانهای انقلاب نیز وجود دارد.» او در ادامه پا را از این هم فراتر نهاده و صراحتاً دولت رئیس جمهوری را که انتخابش را یک تحول برای اصلاحات نامیده، همپای دولت مخالف خود به نقد میکشد: «هم در دولت آقای احمدینژاد و هم در دولت آقای روحانی شاهد عقبگردهای زیادی در شاخصهای مختلف بودیم.» و بعد هم تصریح میکند که «اصلاحطلبان هیچگاه حمایت از آقای روحانی را انکار نکردهاند و به خاطر برخی ناکارآمدیهای دولت که به سرمایه اجتماعی اصلاحات ضربه زد حاضر به عذرخواهی هستند.»
روشن است که در مورد ناکارآمدی دولت هم نگران سرمایه اجتماعی خود هستند و نه ضربه و آسیبی که به مردم و کشور زده شده است! و از قضا، از همین منظر نگرانی برای خود و نه برای مردم، شاید عارف بیراه هم نگوید؛ رأی آوردن روحانی برای اصلاح طلبانی که پس از آشوبهای فتنه ۸۸ به محاق رفته بودند، یک تحول بود، آنان را از انزوا نجات داد و به درون حاکمیت آورد، اما برای مردم، ناکارآمد بود و نارضایتی و حجمی از مشکلات اقتصادی و سیاسی ردیف کرد که حالا بابت آن همین اصلاحطلبان به قول خود عارف حاضر به عذرخواهی هستند! و جالب آنکه باز انتظار دارند مردم در انتخابات بعدی هم به اینان اعتماد کنند. آیا همان تحول ۹۲ و تکرارش در ۹۶ کافی نبود؟ آزموده را آزمودن خطا نیست؟