منازعه جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر مالکیت قره باغ، اگرچه رخداد جدیدی نبوده و ریشهای تاریخی و ۳۰ ساله به قدمت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دارد، اما هماینک به دستاویزی مناسب برای توسعه و بسط نفوذ قدرتهای منطقهای و جهانی تبدیل شده است. هر یک از بازیگران فعال در منازعه قرهباغ (به ویژه بازیگران محور اشرار غربی، عبری، وهابی) با اهداف خاص به تحریک طرفین مناقشه و شعلهورتر کردن آتش جنگ مشغولند.
مسئله نزاع بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر قرهباغ اولاً از سطح دو دولت فراتر رفته و به میدانی برای زورآزمایی و تحمیل اراده قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده و ثانیاً این واقعه را فارغ از اتفاقات و رخدادهای منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) طی مدت یک سال اخیر و پس از شهادت سردار سلیمانی و علنی شدن روابط بین امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی نمیتوان تحلیل نمود و ثالثاً «برآیند اقدامات»، «بررسی آثار همه مؤلفهها» و «اهداف بازیگران حاضر در صحنه جنگ» حاکی از آن است که هدف مشترک بازیگران منازعه قرهباغ، جمهوری اسلامی ایران بوده و موضوع قرهباغ بهانهای برای تنگ کردن حلقه محاصره علیه ایران و چچنیزه کردن شمال غرب ایران است.
جمهوری آذربایجان برای رژیم صهیونیستی اهمیتی استراتژیکی داشته و دست آن رژیم را برای «بسط نفوذ و سلطهگری در قفقاز»، «تضمین تأمین انرژی موردنیازش از آذربایجان»، «ممانعت از حضور، نفوذ و پیشرفت ایران در حوزه قفقاز»، «ایجاد اهرم فشار علیه ایران با ایجاد، سازماندهی، تجهیز و هدایت گروههای تکفیری از یکسو و ایجاد و هدایت مباحث پان ترکیستی از سوی دیگر» و «تبدیل شمال غرب ایران به چچنستان تکفیری ها» باز خواهد کرد. ناگفته پیداست که رژیم منحوس صهیونیستی در این منازعه به دو طرف صحنه نبرد سلاح و مهمات فروخته و به عبور از رکود پساکرونایی میاندیشد.
ترکیه نیز در این منازعه به دنبال «توسعه عمق استراتژیکی خود در منطقه قفقاز»، «رسیدن به آبهای خزر»، «بازگشت به دوران طلایی امپراتوری عثمانی»، «افزایش قدرت چانه زنی خود بهعنوان بازیگر مؤثر در موضوعات منطقهای نظیر بحران سوریه» و «ایجاد مسئله متناظر جدید در شمال ایران برای حل مسئله سوریه به نفع خود»، «رفع مزاحمت از گروهکهای تکفیری خودساخته از طریق انتقال بیش از ٤ هزار تروریست تکفیری به منطقه درگیری» است.
نوع تحلیلهای ارائه شده از سوی امپراتوری رسانهای غرب نیز نشان میدهد، غربیها و به طور اخص امریکا و انگلیس هم به دنبال حل مشکل و اتمام جنگ نبوده و در این واقعه به دنبال «تبدیل قرهباغ بهعنوان کانون بحران دائمی و ایجاد اسرائیل دوم»، «درگیر نمودن ایران در جنگهای فرسایشی قومی و پانیستی»، «انتقامگیری از ایران در نابودسازی رؤیاهای داعشی غرب در منطقه غرب آسیا و ایجاد خاورمیانه جدید»، «انتقال عناصر داعش به منطقه قرهباغ و سپردن مأموریت مبارزه با جمهوری اسلامی ایران، ارمنستان و روسیه در منطقه به آنان»، «اعمال فشار بیشتر و به تسلیم کشاندن ایران از طریق تقویت فشارهای قومی و داعشی» و «ایجاد اختلال در موازنه قدرت در حوزه نفوذ روسیه و ایران از طریق ایجاد و تقویت عفونتهای مزمن منطقهای» هستند.
در داخل ایران نیز «مبلغان تشیع انگلیسی»، «شبکه نفوذیهای دشمن»، و... نیز به مدد بازیگران منطقهای و بینالمللی آمده و با مغالطه و سفسطه و با هدف تحریک آذریهای ایران و واداشتن ایران به ورود در مناقشه قرهباغ، حمایت از جمهوری آذربایجان را حمایت از مسلمان و دارالسلام در برابر غیرمسلمان و دارالکفر تبلیغ و به تحریک آذریهای ایران میپردارند.
به تصور محور اشرار غربی، عبری، وهابی اینک جمهوری اسلامی ایران بر سر یک دوراهی خطرناک و دوسرباخت قرار گرفته که اگر از ارمنستان حمایت کند با بحران واگرایی قومی و فشار در داخل مواجه شده و ناخواسته پایش به درگیری قرهباغ باز خواهدشد و چنانچه از آذربایجان حمایت کند اولاً همپیمان خود در منطقه (ارمنستان) را از دست داده و رو در روی روسیه و محور شرق قرار میگیرد و ثانیاً به تحقق نیات شوم و پلید محور اشرار غربی، عبری، وهابی کمک کرده و ناخواسته مسیر را برای زیاده خواهی بعدی آذربایجان و طمع ورزی نسبت به شمالغرب ایران و آرزوی انگلیسی آذربایجان بزرگ باز و هموار میسازد. از این جهت نوع موضعگیری ایران در مواجهه با منازعه قرهباغ از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
آنچه که مسلم است اینکه طرفین مناقشه (آذربایجان و ارمنستان) اراده مؤثر و قابل قبولی برای حل مناقشه نداشته و هر یک از طرفین تحت تأثیر مستقیم و غیرمستقیم حامیان منطقهای و بینالمللی و با برآوردهای غیرمنطقی و بر اساس آرزوهای متأثر از پیشینه تاریخی بحران قرهباغ، به دنبال حل مناقشه به نفع خود و با مدلهای خشن و غیردیپلماتیک هستند و به این نکته بسیار مهم کم توجهی میکنند که دخالتهای سایر دولتهای منطقهای آینده تاریک و وحشتناکی را برای این دو کشور و منطقه رقم خواهد زد. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کشور بیطرف، ضمن به میدان آوردن سایر بازیگران منطقهای نظیر روسیه، باید
۱ - تمام سعی خود را برای متقاعد کردن طرفین منازعه به تن دادن به روشهای مسالمتآمیز و دیپلماتیک و فرونشاندن آتش خشم دو طرف به کار گیرد.
۲ - از شعلهور شدن زبانههای جنگ در منطقه جلوگیری نماید.
۳ - علاوه بر آن لازم است با روشهای مناسب و ابلاغ استراتژی توازن وحشت به بازیگران غربی صحنه نبرد، خطرات و پیامدهای دخالت دول غربی و منطقهای را به آنان گوشزد نماید.
٤ - در این میان مهمترین وظیفه رسانه ملی و اصحاب قلم و بیان و دستگاهها و نهادهای فرهنگی، اقدامات هماهنگ در راستای آگاه سازی دقیق و کامل مردم و اقناع سازی در باره مناقشه قرهباغ و نقشههای شوم و ویرانگری که دزدان و اشرار غربی و صهیونیستی برای از بین بردن امنیت و آرامش مردم ایران است.