کد خبر: 1015102
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۱:۲۱
شرط برچیده شدن فساد‌ها چیست؟
قدرت، فساد نمي‌آورد، بلكه ترس از دست دادن قدرت فساد مي‌آورد. اگر قبول كنيم هر كسي در زندگي به هر حال قدرتي دارد، حتي اگر آن قدرت به‌زعم ما در نازل‌ترين سطح خود باشد. متوجه خواهيم شد كه تجمع نيست كه فسادآفرين است، وقتي قدرتمند و صاحب نيرو باشم بهتر كار مي‌كنم يا وقتي در خود پراكنده‌ام؟ و چه چيز مرا پراكنده مي‌كند؟ ترس!
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: چرا بساط فساد‌ها و سوء‌استفاده‌های مالی و رانتی از موقعیت‌ها در فضای اقتصاد ایران برچیده نمی‌شود؟ مثلاً روزی نیست که خبری از سوء‌استفاده مدیران از جایگاه اجرایی یا نظارتی یا حتی قضایی را نشنویم و طبیعی است در چنین موقعیت دشواری که مردم با مشکلات معیشتی وحشتناکی دست و پنجه نرم می‌کنند، همین که می‌بینیم افرادی با سوء‌استفاده از موقعیت خود مثلاً در برابر بازگرداندن ارز‌ها در ارقام میلیارد دلاری به کشور مقاومت می‌کنند و این افراد وابستگی‌هایی به قدرت سیاسی و اقتصادی در کشور دارند، همین خبر‌ها رنج مردم را به مثابه نمک پاشیدن به زخم‌ها بیشتر می‌کند. سؤال این است: چرا بساط فساد‌ها جمع نمی‌شود؟

اجازه بدهید از یک جمله دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، حکیم و فیلسوف زمان ما در کتاب «دُرّ سخن» وام بگیرم، ایشان در جایی از این کتاب می‌گوید: «قدرت، فساد نمی‌آورد، بلکه ترس از دست دادن قدرت، فساد می‌آورد.» اجازه بدهید در پرتوی همین یک جمله به داستان فساد با هم نگاهی بیندازیم. مدعای عبارت بالا این است: چرا ما فاسد می‌شویم؟ چون می‌ترسیم. مدعای جمله این است: اگر ما نترسیم، فاسد نمی‌شویم. البته این فساد، بسته به موقعیت هر کسی می‌تواند رنگ و بویی به خود بگیرد. آیا شما کسی را در این زندگی می‌توانید پیدا کنید که مطلقاً هیچ مسئولیتی نداشته باشد؟ همه ما در حقیقت مسئول هستیم، بنابراین اگر کلیشه رایج را که ما معمولاً مسئولان را در بیرون از خود جست‌وجو می‌کنیم، کنار بگذاریم، در آن صورت من نیز می‌توانم منشأ فساد باشم. مثلاً چطور فساد ایجاد می‌کنم؟ چون فضای درون من امن نیست و هر لحظه در معرض تاخت و تاز ترسی تازه قرار دارد، همین که در خبر‌ها می‌خوانم دلار دارد بالا می‌رود، بعدازظهر همان روز الگوی خرید خود را تعییر می‌دهم. چرا الگوی خرید خود را تغییر می‌دهم؟ - مثلاً من ماهی یک گونی برنج می‌خریدم، اما حالا پنج گونی می‌خرم یا می‌روم پس‌اندازم را تبدیل به چیز دیگری جز پول رسمی کشور می‌کنم، چون می‌ترسم. من با خواندن خبر‌ها و واکنش به آن‌ها و تفسیری که از وقایع دارم دچار ترس می‌شوم و این ترس مرا به سمت فساد می‌کشاند. فساد یعنی چه؟ یکی از بهترین توصیف‌ها از فساد، تجزیه شدن و تباهی است. وقتی ما می‌گوییم جسد مُرده دارد فاسد می‌شود، منظورمان چیست؟ یعنی جسد به سمت متلاشی شدن، تجزیه گشتن و بویناک شدن پیش می‌رود. در حقیقت من وقتی می‌ترسم و اهرم روبه‌رو شدن من با وقایع این دنیا ترس می‌شود، این ترس با من چه می‌کند؟ مرا متلاشی می‌کند. قیافه آدم‌های ترسیده را دیده‌اید؟ انگار در صورت‌شان بمب منفجر شده است. ابرو یک طرف، چشم یک طرف، مژه‌ها یک طرف دیگر، گونه فروریخته و بیشتر شبیه یک دست‌انداز سینوسی ملایم است، دهان کج و کوله شده و البته چانه در جای همیشگی خود نیست و این همه محصول ترس است. حالا ترس با صورت جامعه هم همین کار را می‌کند. هیچ کس در جای خودش نیست. منِ روزنامه‌نگار دارم سهام خرید و فروش می‌کنم یا فلان جراح دارد ملک می‌خرد و ملک می‌فروشد، یعنی ما اجزای این جامعه در جای خودمان نیستیم و چه چیز ما را متلاشی و تجزیه کرده است؟ ترس!

دوباره به آن جمله برگردیم: قدرت، فساد نمی‌آورد، بلکه ترس از دست دادن قدرت فساد می‌آورد. اگر قبول کنیم هر کسی در زندگی به هر حال قدرتی دارد، حتی اگر آن قدرت به‌زعم ما در نازل‌ترین سطح خود باشد- مثلاً قدرت حرکت دادن انگشتانش یا دست و پایش، یا قدرت و سیطره‌ای که بر خانواده‌اش دارد و امثال آن- متوجه خواهیم شد که تجمع نیست که فسادآفرین است، جمع شدن نیست که فساد می‌آفریند. اتفاقاً جمع بودن عامل وحدت است. من اگر در خود جمع باشم، بهتر کار می‌کنم یا وقتی متفرق هستم؟ وقتی قدرتمند و صاحب نیرو باشم بهتر کار می‌کنم یا وقتی در خود پراکنده‌ام؟ و چه چیز مرا پراکنده می‌کند؟ ترس! وقتی یک مدیر در منصبی قرار می‌گیرد و از قدرت خود سوء‌استفاده می‌کند، آن عامل سوء‌استفاده چیست؟ ترس و نگرانی! مثلاً فرد می‌گوید معلوم نیست من بار دیگر به این قدرت برسم- و توجه کنید که او منشأ قدرت را در بیرون از خود می‌جوید و همانجا ترس را می‌آفریند- بنابراین وقتی کار و بار جهان معلوم نیست، پس بهتر است بار خود را ببندم و دقیقاً ترس‌ها باری از نگرانی و تشویش را روی شانه‌های ما می‌گذارند و ترس، باربری است که هر چقدر بار روی آن بگذارید، او خواهد برد و کم نمی‌آورد. فکر می‌کنید وقتی آدم در جهنم ترس‌ها فرود می‌آید، می‌تواند آن بار‌ها را به سادگی زمین بگذارد؟ این است که می‌بینیم فرد هر اندازه هم که طمع می‌کند، فساد می‌آفریند و می‌دزدد جیب‌هایش پر نمی‌شود. چرا؟ چون آن جیب‌ها به دهانه دوزخ وصل است. شما در دهانه دوزخ ترس‌ها- وقتی ارتباط‌تان با حق قطع شده است، در واقع به یک دوزخ بی‌انت‌ها تبدیل می‌شوید- هر اندازه هم که خوراک بریزید، او پر نخواهد شد و چقدر این آیه قرآن در توصیف جهنم و دوزخ، لطیف، دقیق و زیباست. آیه ۳۰ سوره ق می‌فرماید: یوم تقول لجهنم هل امتلات و تقول هل من مزید. از آن دوزخ می‌پرسند: آیا پُر شدی؟ و جهنم می‌گوید: آیا باز هست؟ و توجه کنیم جهنم از جنس حرص است و حرص هم از جنس ترس. ما آدم‌ها چرا فساد می‌کنیم؟ چون پر از حرص هستیم. چرا پر از حرص هستیم؟ چون پر از ترس هستیم و چرا پر از ترس هستیم؟ چون رابطه‌مان با حق قطع شده است. آیه شریفه می‌فرماید: الا بذکر الله تطمئن القلوب. فقط و فقط خدا می‌تواند اطمینان را در قلب آدم ایجاد کند، اما ما می‌خواهیم خودمان بنشینیم و برای خودمان با مواد لازم، اطمینان هم بزنیم و آرامش بسازیم و چنین کاری هرگز از ما ساخته نیست. در واقع، چون آدم‌ها تکیه‌گاه زندگی‌شان را ترس‌ها و نه حق قرار می‌دهند- مثلاً من به زبان و به دروغ می‌گویم به خدا توکل می‌کنم، اما از آن طرف می‌روم ۱۰ گونی برنج می‌خرم یا کوچک‌ترین اتفاق و نوسانی در زندگی‌ام روی می‌دهد، به دامان استرس‌ها، خیال‌ها و ترس‌ها پناه می‌برم نه دامان حق- بنابراین ترس‌ها آدم‌ها را به بازی می‌گیرند و دوباره از آن آیه شریفه بهره ببریم که: و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا / هر کس از یاد من روی برگرداند، معیشت او تنگ می‌شود و اینکه امروز به تمام معنا معیشت ما آدم‌ها در دنیا تنگ شده است و معاش ما این نگرانی‌ها، اندوه‌ها و حسرت‌هاست، به خاطر این است که ما یک رابطه حقیقی - و نه لفظی و به دروغ- با خداوند برقرار و خودمان را در دامان توکل رها نمی‌کنیم، بنابراین مدام زور می‌زنیم که به واسطه دست و پا زدن در ترس‌ها سقف و ستون زندگی‌مان را نگه داریم و این ترس‌ها، حرص‌های دوزخی را می‌آفریند و حرص‌ها، درون و بیرون ما را فاسد می‌کند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار