کد خبر: 1014197
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۰
گذری بر پیام‌های تاریخی و عقیدتی واقعه عظیم غدیر خم
امروز وظیفه همه مؤمنان به رسالت محمدى و طرفداران زندگى توأم با عدالت است که یاد عید سعید غدیر را هر ساله زنده نگهدارند و در جهت زمبنه سازى حال جامعه براى حضور دیر یا زود تجسم صاحب غدیر و احیا کننده اسلام راستین و گسترش دهنده عدالت در جهان، فعالیت نماید، که این همان انتظار فرج است که از استوانه هاى ایمان مى باشد.
حجت الاسلام والمسلمین سید صادق موسوی شیرازی*
سرويس تاريخ جوان آنلاين: از آغازین لحظه نزول وحى بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در غار حراء موقعیت امیر المؤمنین (علیه السلام) مشخص گردید که " انک تسمع ما أسمع و ترى ما أرى إلاّ انک لست بنبی وإنک لوزیر وإنک لعلى خیر " یعنى یا على؛ آنچه را من مى شنوم تو نیز مى شنوى و آنچه را من مى بینم تو هم مى بینى، مگر اینکه تو مخاطب وحى الهى نیستى، لیکن تو وزیر من هستى و همیشه در مسیر نیکى و خیر قرار دارى، و پس از نزول آیه (وأنذر عشیرتک الأقربین) و دعوت رسول الله (صلى الله علیه وآله) از خویشاوندان خود که در تاریخ تعدادشان ٤٠ نفر ذکر شده مسئول دعوت از افراد و برگزارى جلسه شخص امیر المؤمنین علیه السلام بوده و پس از دو جلسه که در آن فرصت ایراد سخن به پیامبر (صلى الله علیه وآله) داده نشد و براى سومبن بار از آن افراد دعوت انجام گرفت که با برخورد شدید حضرت ابوطالب فرصت کفتار به رسول الله داده مى شود و آنحضرت دعوت خود را به آنان ابلاغ مى نماید (که متن سخنان ایشان و نیز تفصیل جریان " انذار عشیره " در کتاب " تمام نهج البلاغه " آمده) و پس از آنکه هیجکدام از حاضرین پاسخ مثبت به دعوت پیامبر اکرم ندادند، و تنها على بن ابى طالب که در سنین نوجوانى بوده از میان همه گان برخاسته و با رسول الله بیعت مى نماید، که همان جا رسول الله (صلى الله علیه وآله) خطاب به حاضران مى فرماید: " از این پس على جانشین من است و همگى از او پیروى کنید، که بعضى از حاضران با طعنه حضرت ابوطالب را مورد خطاب قرار داده و میگویند: " از ین پس تو که بزرگ قریش هستى باید از فرزند نوجوانت اطاعت نمایى! "، و در صد‌ها مناسبت دیگر نیز رسول الله صلى الله علیه وآله با صراحت محوریت ویژه و فضائل و شایستگى هاى امیر المؤمنین (علیه السلام) را براى مسلمانان بیان نموده اند که از آن جمله حدیث " یا على انت منى بمنزلة هارون من موسى الاّ انه لا نبی بعدی " است که مورد اتفاق همه پیروان مذاهب اسلامى مى باشد؛ اما اکنون این سؤال مطرح مى گردد که اولاً پس از آن همه تأکیدات بر منزلت امیر المؤمنین علیه السلام در طول ٢٣ سال چه ضرورتى براى برگزارى یک مراسم ویژه در منطقه " عدیر خم " با آن تفاصیلى که در تاریخ آمده داشته؟؛ و دیگر اینکه بر اساس نص آیه قرآنى (وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته) چرا عدم ابلاغ این دستور بالخصوص، مساوى با سرپیچى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) از اداى کلیه رسالت از سوى پرودگار عالم در طول مدث ٢٣ ساله گردیده، بلکه طبق فرموده آنحضرت شدت حکم الهى به اندازه اى بوده که " ترس داشتم ذر صورت تأخیر در ابلاغ، " قارعه " و عذابى دردناک از سوى خداوند بر من نازل شود "؟؛ و همچنین چرا رسول الله این بار براى ابلاغ این امر الهى احساس نگرانى خاصى مىکردند که با تأکید الهى (والله یعصمک من الناس) و دریافت تضمین الهى از بروز هرگونه واکنش نا پسند اطمینان خاطر پیدا کرده، و آنگاه بود که حضرتش دستور میدهد رفته کان از حاجیان را بازگردانند و نرسیده‌ها را انتظار کشند، و طى یک مراسم ویژه و استثنائى و بیاد ماندنى (یا ای‌ها الرسول بلّغ ما أُنزل الیک من ربک) انجام گیرد؟؛ و چرا بنص آیه شریفه (الیوم یئس الذین کفروا من دینکم) تبلیغ این رسالت باعث یأس و نومیدى ابدی کافران از هرگونه رخنه به جامعه اسلامى و در نتیجه تضمین آینده درخشان مسلمانان خواهد گردید؟؛ و چرا بر اساس این حادثه خداوند متعال مسلمانان را تا ابد الدهر نسبت به توطئه دشمنان اسلام با تأکید (فلا تخشوهم واخشفونِ) اطمینان خاطر مى دهد؟؛ و از همه مهم‌تر چرا به نص صریح قرآنى (الیوم اکماتُ لکم دینکم و أتممبُ علیکم نعمتى) تنها با آنچه در آن روز انجام گرفت دین را خداوند متعال کامل و نعمتش بر مسلمانان را تمام دانسته، و آنگاه با صراحتِ کلمهِ (رضیتُ لکم الإسلام دیناً) پروردگار عالم رضایت خود از التزام مسلمانان به دین اسلام را اعلام مى نماید، اما نه هر اسلامى بلکه آن اسلامى که (الیوم) معرفى و تکمیل شده است؟.

با کمى دقت در فرازهاى سخنرانى رسول الله صلى الله علیه وآله در مراسم ویژه غدیر مى توان پاسخ این مجموعه چرا‌ها را دربافت نمود، بالخصوص که در آغاز فرمایشاتشان از حاضران سوال کردند: " ألستُ أولى بکم من أنفسکم؟ " که همان معنى آیه شریفه (النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) است، که نتیجه عملى این حکم الهى در آیه شریفه دیگر (وما کان لمؤمن ولا مؤمنة إذا قضى الله ورسوله أمراً أن یکون لهم الخیرة من أمرهم)، که شرط مسلمان بودن را تسلیم در مقابل قضاوت‌ها و دستورات رسول الله (صلى الله علیه وآله) اعلام نموذه، آنگاه در پاسخ به پرسش پیامبر اکرم همه گان یکصدا گفتند: " بلى یا رسول الله "، و در دنباله این سخن حضرت فرمودند: " فمن کنتُ مولاه فعلی مولاه " که حرف (ف) در کلمه " فمن " در زبان عربى فاء تفریعى نامیده مى شود که در زبان فارسى معادل آن کلمه (پس) مى باشد، آن وقت معنى فرمایش رسول الله (صلى الله علیه وآله) چنین میشود: همانگونه که من بنص کتاب الله ولایت کامل بر مسلمانان را به امر الهى دارم، پس از من همان ولایت با تمام معنا و ابعادش نسبت به علی بن ابى طالب علیه السلام نیز صدق میکند، و در ادامه این جمله رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بى درنگ دست تضرع به سوى آسمان برده و با صراحت کامل و با چهار بار تکرار " اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله " هم دعاى خیر و درخواست نصرت الهى براى موالیان و پشتیبانان امیر المؤمنین کرده و هم نفرین به دشمنان و مخالفان و خواستارى خارى وخذلان براى آنان نموده که قطعاً دعا و نفرین رسول الله (صلى الله علیه وآله) در اسرع وقت اجابت مى گردد، و نمونه اولى اجابت دعا را نیز تمامى حاضزان فوراً با چشم خود دیدند و آن زمانى بود که یکى از حضار زبان به اعتراض گشود و از حضرتش سؤال نمود: ما باور داریم که نماز و روزه و حج را شما از سوى خداوند به ما ابلاغ نمودید، اما آیا این نصب على به جانشینى نیر از سوى پروردگار است یا تصمیم شخص شما مى باشد، و سپس آن شخص دست به سوى آسمان برده و براى خود درخواست عذاب الهى کرد که در آیه قرآنى صریحاً ذکر آن آمده (و إذ قالوا اللهم إن کان هذا هو الحق من عندک فأمطر علینا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب ألیم) که از سوى خداوند گزینه اول بطور فورى محقق شده و یک ریزه سنگى بر فرق شخص معترض بر تصمیم رسول الله (صلى الله علیه وآله) وگوینده این سخن فرود آمده و در دم به هلاکت مى رسد؛ و از دعا و نفرین معنى دار‌تر جمله: " و أدِر الحق معه حیثما دار " که به معنى پیروى دائمى حق و حقیقت بر مدار امیر المؤمنین علیه السلام است، که امکان جدایى میان حق و على تا ابد را منتفى مى کند، و بر این اساس همه در مقابل پرسش الهى قرار مى گیرند که (أفمن یهدی إلى الحق أحقّ أن یُتّبع أم من لا یَهِدّى الاّ أن یُهدَى) یعنى آیا کسى که مردم را همواره به سوى حق راهنمایى مى کند شایسته‌تر پیروى است یا آن کسى که براى رسیدن به حقیقت حتماً باید دیگرى او را راهنمایى نماید؟!

اکنون به وضوح مى توان دانست که این پیام ویژه آسمانى و دستور استثنائى الهى خیلى فراتر از منصب وزارت اعلام شده در آغازین لحظه بعثت بوده، چون آن وقت دوران دعوت بوده و از جامعه اسلامى خبرى نبوده، اما بعد از سال‌ها تبلیغ و گرویدن صد‌ها هزار نفر به دین مبین اسلام و به تعبیر قرآن (و رأیت الناس یدخلون فى دین الله افواجاً) محقق گشته، و براى هر واقعه و پیش امدى از سوى خداوند حکمى نازل گردیده، و با صراحت در آیه شریفه (و من یبتَغِ غیر الإسلام دیناً فلن یُقبل منه) دین اسلام تا روز قیامت شریعت ماندگار و تنها دین مورد قبول حق تعالى اعلام شده، آن وقت بحکم ضرورت عقلى باید از سوى همان خدایى که رسول را براى هدایت بشریت مبعوث کرده او نیز وصیش را براى دوران پس از رحلت پیامبرش تعیین کند تا روند صحیح اداره جامعه اسلامى بر اساس روش و منش گذشته ادامه داشته، و سکان جامعه بعد از تحمل اذیت‌ها و فشارهاى کمرشکن پیامبر به دست نا اهلان و نا محرمان نیفتد که آن‌ها نه آشنایى لازم را دارند و نه اراده محکم براى ادامه مسیر را دارا هستند، بلکه تاریخ نشان داد زمانى که به توصیه هاى رسول الله (صلى الله علیه وآله) عمل نشد، و براى راه حل امور تازه پدید یا همان امور مستحدثه بدعت هایى ساخته شده که در تعارض صریح با سنت صاحب شریعت بوده، و حاکمان کشور پهناور اسلامى افرادى نا لایق و یا اشخاصى که اصلاً اعتقادى به دین مبین اسلام ندارند مى شوند، که بهرعنوان مثال یکى همیشه در آرزوى محو کامل حتى نام رسول الله از جامعه با عبارت: " لا والله إلاّ دفناً دفناً " بوده، و دیگرى رسالت محمدى را بازى بنى هاشم براى کسب پادشاهى و رسیدن به حکومت دانسته و منکر هرگونه نزول وحى از سوى آسمان شده که این واقعیت در حین حضور اسراى اهل بیت و گذاشتن سر بُریده حضرت سید الشهداء علیه السلام در مقابل یزید عیان گردید، و آن زمانى بود که تحت تأثیر احساس غرور یزید از غلبه بر خاندان نبوت گفت: " لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحى نزل "؛ و این مسیر انحرافى از وصیت هاى حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) و سرپیچى از تبعیت از آنکس را که خداوند منصوب نموده تا به امروز همواره ادامه دارد، و تلخى زندگى انسان‌ها و بالخصوص مسلمانان و سردرگُمى جامعه بشرى در مقابل مشکلات فراوان و ابتلاءات گوناگون ریشه در همان اعتراض به کتابت توصیهِ آخرین در ساعات پایانى حیات رسول خدا (صلى الله علیه وآله) دارد، که با ایجاد جدال و اختلاف در محضر ایشان باعث طرد حاضران از مجلس نبوى شد، و آنحضرت نیز با حالت غضب و ناراحتى از آنان که مانع صدور منشور تضمین سعادت و خوشبختى مسلمانان و منع ضلالت و گمراهى آنان در همه اعصار شدند، و نیز افسردگى ایشان از آن جریاناتى که بطور کامل از آن آگاه بودند، و آنچه که پس از صد‌ها سال به وقوع خواهد پیوست را پیشاپیش در جلو چشم تیزبین و متصل به علم الهى مثل روز روشن مى بیند، گرچه همان جامعه اى که سالیانى از مسیر حق دور گشته و تبعیت از صاحب بیعت غدیر را نپذیرفته بود، بالأخره در همان روز ١٨ ذى الحجه لیکن با ٢٥ سال تأخیر سراسیمه به سوى همان منصوب الهى شتافته و مصرانه از وى خواست تا زمام امور مسلمانان را بدست بگیرد، لیکن ایشان دیگر با نسلى مواجه گردیده که با فرهنگ اسلام منحرف خو گرفته و تعداد بسیارى افراد شاخص منافع خود را در تعامل با مفاهیم جعلى بنام اسلام مى بینند، و بازگشت به اخوت مردم و زندگى در پرتو عدالت نبوى را نمى پسندند، که همانان مقدمات جنگ جمل را ایجاد نمودند و براى نخستین بار جنگ داخلى در کشور پهناور اسلامى را براه انداختند، و باعث آغاز تفرقه میان مسلمانان تا به امروز و وهن امت اسلامى گردیدند، اما امروز وظیفه همه مؤمنان به رسالت محمدى و طرفداران زندگى توأم با عدالت است که یاد عید سعید غدیر را هر ساله زنده نگهدارند و در جهت زمبنه سازى حال جامعه براى حضور دیر یا زود تجسم صاحب غدیر و احیا کننده اسلام راستین و گسترش دهنده عدالت در جهان، فعالیت نماید، که این همان انتظار فرج است که از استوانه هاى ایمان مى باشد.

به امید ظهور هرچه زودتر پرچمدار دین حق و منجى بشریت حضرت مهدى موعود (عجل الله تعالى فرج الشریف).

*محقق و نگارنده " تمام نهج البلاغه "
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار