سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: ممکن است دشمنان با مدارا با یکدیگر برخورد کنند، ولی برخی از دوستان صمیمی این را رعایت نکنند. جملهای از حضرت علی (ع) وجود دارد که با این نوشته متناسب است: «آنگاه که بر دشمن تسلط یافتی بخشیدن او را سپاس این نعمت قرار بده.»
مصداق این سخن را میشود در جنگ هشت ساله بین ایران و عراق دید. در این نبرد، بارها شاهد گذشت و جوانمردی هموطنانمان در برابر نیروهای کشور حریف بودهایم. به طور مثال هنگامی که یکی از آنان به اسارت نیروهای ایرانی درمیآمد، رفتاری انسانی با او میشد. اگر یکی از آنان شامل مجازاتی میشد، مجازات او به گونهای که برای یک فرد ایرانی انجام میشد، صورت میگرفت. این را سربازان و نیروهای ایرانی که از جنگ هشت ساله برگشتهاند و شاهد این ماجراها بودهاند، بازگو میکنند. در سالهای پس از جنگ، بارها پیکرهایی از نیروهای ایرانی پیدا شده است که به طرزی وحشیانه و غیرانسانی شهید شدهاند. مانند غواصانی که دست بسته، زنده به گور شده بودند یا زنان و کودکانی که در شهرهای مرزی مورد حملات متجاوزانه قرار گرفتهاند.
آداب مدارا با دشمن یا بدخواه از دیرباز در ایران محترم شمرده شده است. نیاکان ایرانیان برای انسانیت ارزش بیاندازهای قائل بوده و اشخاصی را که مناسبات خوبی با یکدیگر نداشتهاند، به خرد و عقلانیت دعوت میکردهاند. این خردمندی نشانهای از اندیشه نیک ایرانیان خداپرست و خداجو به شمار میآید. از اینرو بسیار دور از ذهن مینموده است تا یکدیگر را به رفتارهای بیرحمانه دعوت کنند، حتی در هنگام مشاجره و اختلاف.
هماکنون چه شده است که این ایرانیان صلحطلب در دادگاهها یکدیگر را ملاقات میکنند و بر سر هر مورد کوچک و بزرگی یکدیگر را به نزاع دعوت کرده و رفتارهایی از سر بیمهری و دشمنی با یکدیگر میکنند؟
شاید پاسخ این پرسش در ذهنهای شلوغ و آشفته ما باشد. شلوغی و ازدحامی که امروزه گریبان مردم را در تمام جوامع گرفته است. شلوغی و پرکاری افکارمان که تمرکز را از روان ما گرفته است. قلبمان دربهدر به دنبال کمی آسودگی است در حالی که فعالیت بیش از اندازه ذهنمان مجال تپیدن را از او گرفته است. قلبمان میگوید که بنشین و با آرامش به زندگی صلح آمیز نگاه کن، اما ذهنمان قصه دیگری سرهم میکند تا باز ما را به سوی خودش بکشاند، مبادا فرصتی پیدا کرده برای آسودن روان و آرامش. با این فعالیت قلبمان هرگز فرصت ابراز آن چه را که درست است، پیدا نخواهد کرد. این قصه در زندگی ما درباره هر نکته و موردی به وجود میآید آن وقت خودمان را متهم میکنیم به اینکه چرا مشکلاتی را پیش آورده یا از حل آنها عاجز ماندهایم؟