سرویس تاریخ جوان آنلاین: تقریبا ۴۰ روز از درگذشت اولین قربانیان بیماری کرونا میگذرد. این بیماری از اوایل اسفندماه جان عزیزان بسیاری را از خانوادههای ایرانی گرفت و داغدار نمود. اگرچه شخصاً در این فاجعه، داغدار تکتک هممیهنان هستم، اما درگذشت سه شخصیت بر من گران آمد:
اول: استاد سیدهادی خسروشاهی بود که شامگاه هفتم اسفند فرزند برومندش آسید محمود پیام داد و برای شفای پدرش التماس دعا گفت و فردایش در کمال بهت و ناباوری خبر درگذشتش رسید.
حضرت استاد سیدهادی خسروشاهی متولد ۱۳۱۷ از طلاب فعال و خوشفکر حوزه علمیه قم بود که از دوران کودکی و به سبب رفاقت با مرحوم والدم افتخار آشنایی با ایشان را داشتم. آنان در عرصهها و مؤسسات فراوانی با یکدیگر همکاری و تعامل داشتند.
مهرماه سال ۱۳۶۹ و بعد از درگذشت والدم مقاله «گلسرخ فدائیان اسلام» را در رثای رفیق و یار خود قلمی کرد. بعدها رابطه من با ایشان و سربند تألیف کتاب «جمعیت فدائیان اسلام در آینه اسناد» دوباره شکل گرفت تا اینکه در آیین رونمایی کتابم سخنرانی نمود و بارها درباره اسناد گردآوری شده دراین کتاب تلفنی یا حضوری با یکدیگر صحبت کردیم و بزرگوارانه نظرم را در خصوص بعضی اسناد جویا میشد و این رابطه ما تا حد تبادل اسناد و نامههایی از مرحوم امام که میدانست نزد والدم بوده، پیش رفت. تا اینکه پیشنهاد تألیف کتابی درباره پدرم و انتشار اسناد مربوط به زندگی فرهنگی و سیاسی او باعث شد کتاب جدیدی را با عنوان «سرگذشت پدر» شروع نمایم. دراین راه بارها به مطلبی برمیخورد یا یادآوری خاطرهای، تلفنی مطلعم میکرد و با مهربانی فراوان مرا تشویق به ادامه و انتشار هرچه سریعتر آن مینمود. اواخر دیماه بود که تلفنی فرمودند مصاحبهای درباره حزب خلق مسلمان با پدرم را پیدا کرده و نسخهای از آن را برایم کپی گرفته و قرار شد آخر هفته به دفترشان در خیابان صفائیه بروم. روز موعود من کمی دیرتر و همزمان با اذان ظهر رسیدم که ایشان رفته بودند. پیگیری خاص ایشان در انجام کاری و همزمانی روضه ما در ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) چند بار تماس تلفنی را دربرداشت که هر بار با شوخیهای شیرین و خاص ایشان و یادآوری بدقولیهای مرحوم والدم به خاطر شرایط آن ایام و مبارزات، مکالمات پرباری را برایم به یادگار گذاشت. تا اینکه اواخر بهمن ماه خدمت ایشان رسیدم و ساعتی را به بیان خاطرات در خدمتشان بودم. از آن جمله خاطره زندان ایشان بعد از دستگیری وسیع روحانیون در اواسط دهه ۴۰ شمسی و همبندی با پدرم و مرحوم هاشمی رفسنجانی و بعداً بردن هر دو به بند انفرادی و تحمل شکنجه و... که در خاطرات ایشان مذکور است و نکات جدیدی هم داشت که احتمالاً در خاطرات رسمی ایشان منتشر نشده باشد، در کتاب سرگذشت پدر اسناد و مطالبی در باره ایشان وجود دارد.
دوم: مرحوم آقای حاج محمد قاضی خرمآبادی بود که ایشان هم پس از دورهای کوتاه در بیمارستان مسیح دانشوری تهران و درپی همین بیماری درگذشت. جدا از رابطه فامیلی که با ایشان داشتیم و ارتباط عاطفی که او با تمام بستگان داشت، فرزند مرحوم آیتالله حاجشیخ مهدی قاضی خرمآبادی بود که هم ایشان منشأ خدمات بسیاری در خطه لرستان و قم بود. فرزندی آن پدر کافی بود که منشأ اخلاق نیک و کردار بزرگوارانه حاج محمد باشد، اما خود نیز با خودسازی و تمسک به سیره اولیای گرامش چنان خوش خلق و نیک رفتار بود که میان تمام فامیل بزرگ همسرم بلکه در کل استان لرستان و آشنایان زبانزد بود. چند روز قبل و بهخاطر حفظ ایمنی اجتماعی جمع اندکی از اقوام نزدیکش بر مزارش در بهشت معصومه گرد آمده و یادش را گرامی داشتیم. عاش سعیدا و مات سعیدا.
سوم: مرحوم آقای سیدمحمد میرمحمدی ابوالزوجه صدیق فاضل آقای مسیح بروجردی است. آن مرحوم هم از خانوادهای محترم و بزرگ و فرزند آیتالله سیدابوالفضل میرمحمدی بودند که با فاصله اندکی از والدش مرحوم شدند. این ضایعه را خدمت خانواده محترم ایشان و همه بازماندگان تسلیت گفته و بقای ایشان را از خداوند متعال خواهانم.
دراین واپسین روزهای ماه شعبان، دست نیاز بهسوی درگاه بینیاز دراز میکنیم و به حرمت آخرین فرستادهاش از او عاجزانه میخواهیم از قصور و تقصیر همه ما و اموات در گذرد و رحمت واسعه خویش را، چون گذشته شامل اهل دنیا و عقبی بنماید.
*فرزند روحانی مجاهد زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامرضا گلسرخی کاشانی