سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: همیشه در بدترین شرایط زندگی هم جایی برای امید وجود دارد. در تاریکی شب هم میتوان ردی از نور مهتاب پیدا کرد. کافی است چشمهایمان را باز کنیم یا آن را بشوییم و جور دیگر ببینیم. در هفتههای اخیر یک بلای جهانی به جان شهر و دیارمان افتاد که همه را به زحمت انداخت. ما ایرانیها سرمان میرفت نوروزمان نمیرفت. اما این بلا قدرتش از اراده ما بالاتر بود. یک دشمن تمام عیار بود که با تمام قوا به جانمان افتاده بود و هنوز هم هست. اما از دشمن هم میتوان درسهایی آموخت. میتوان در سختترین شرایط هم دنبال روزنه امید گشت. دنبال حس ناب زندگی حتی در تلخترین لحظات. خوبی انسان این است که زود به شرایط عادت میکند. زود هم فراموش میکند. اگر جز این بود همیشه باید در سیاهچاله خاطرات گذشته میماند و مثل یک برده در بند، ملامت میکشید.
عادتهایی که شکست
وقتی کرونا آمد و زمزمههای قرنطینه جدی شد هول برم داشت. ترسیدم از اینکه برای مدتی نامعلوم توی خانه محبوس شوم. من آدم یک جا نشستن نبودم و این تجربه خیلیها مانند من بود. آنهم درست در ماهی از سال که همه جا بوی بهار میآمد و بوی تازگی و عطر شکوفهها مشاممان را پر میکرد. عادت کرده بودم به شروع یک سفر نوروزی زود هنگام برای در آغوش کشیدن پدر و مادرم در شهرستان. عادت داشتم به خریدهای شب آخر و پرسه زدن میان دستفروشهایی که حال و هوای عید را بیشتر تداعی میکرد. پیاده رفتن را دوست داشتم حتی اگر خرید نمیکردم. دیدن سنبل و لاله و جعبههای بنفشه روی گاری مرد دستفروش حالم را خوب میکرد و بیشتر بیتاب آمدن بهار میشدم. اما همیشه عاملی هست که فرضیههای ثابت تو را به هم بزند و دچار یک بهت عمیقت کند. امسال این غافلگیری عجیب و بیموقع اسمش ویروس کرونا بود. یک ویروس که توانست مرز خیلی از عادتها را جابهجا کند و قانونهای نانوشته جدیدی بیآفریند. بسیاری از خانوادهها خودشان را ملزم به ماندن در خانه کردند. یک جور خود قرنطینگی برای همراه شدن با کمپین در خانه میمانیم. حالا اینکه این چند روز تعطیلات چه پیام و پیامدهایی داشت جالب است.
فرصتی برای در کنار هم بودن
احتمالاً شما هم با مردهایی مواجه شدهاید که حتی روزهای تعطیل هم تحمل در خانه ماندن را ندارند و مدام دنبال بهانه برای بیرون زدن از خانه میگردند. خواه قرار کاری باشد و خواه خرید برای خانه. کم پیش میآید بشود مرد ایرانی را توی خانه بند کرد. اما این ویروس توانست آرزوی خیلی از زنان را محقق کند و مردها را هر چند به زور چند روزی توی خانه کنارشان حفظ کند، و همین طور آرزوی کودکانی که به خاطر معیشت دشوار و کارهای شبانهروزی و چند شیفت والدین فرصتی برای دیدار نداشتند و اغلب از این دورهمی خانوادگی محروم بودند. حالا یک شبانه روز وقت بود تا بچهها و والدین کنار هم باشند. وقت بود تا بدون حضور در مهد کودک صبحها تا لنگ ظهر بخوابند و باز هم وقت کافی برای بازی کردن داشته باشند. پدرها نیز هم وقت داشتند هم حوصله. چراکه خوابشان کافی بود و از محیطهای پر تنش اجتماعی و محیط کار به دور بودند. اصلاً برای خیلیها یک خواب عمیق و طولانی تبدیل به حسرتی بزرگ شده بود که مشغلههای زندگی و مسئولیت سنگین زندگی و کاری اجازه این لذت شیرین را نمیداد. اما بسیاری از بیخوابیهای اجباری خود به خود درمان شدند. توی بحث خانواده یک مقوله مهم داریم به نام دوری عاطفی. یعنی آدمها کنار هم هستند، اما درک درستی از شرایط یکدیگر ندارند. بسیاری از افراد آنقدر درگیر کار و روزمرگی بودند که یکدیگر را لابهلای زندگی گم کرده بودند. خیلی از زوجها فرصت کافی برای مکالمه نداشتند. اما قرنطینه اجباری هم جانشان را از مرگ نجات داد و هم زندگیشان را از یکنواختی و خطر دلسردی. خیلی از دردها با حرف زدن درمان میشود. خیلی از اختلافات با حرف زدن حل میشود و این تعطیلات توانست فرصت حرف زدن ایجاد کند و گوشها وقت کافی برای شنیده شدن داشتند. کرونا و تعطیلات اجباریاش توانست فرزندان و والدین را به هم نزدیک کند. حتی بیحوصلهترین و خستهترین والدین هم از استراحت و خواب خسته شدند و تن به بازیهای خانوادگی و گذراندن وقت با بچهها دادند. شاید خانوادهها اولین باری بود که آنقدر طولانی کنار هم بودند. کرونا اجازه داد مادرها یک دل سیر مادری کنند. مدتی کنار فرزندشان در خانه باشند و فارغ از مسائل مالی بتوانند برایشان وقت بگذارند.
استعدادهایی که شکوفا شد
جالب است بدانید این ایام توانست استعدادهای خیلی از آدمها را شکوفا کند. راست میگویند محدودیت انسان را خلاق میکند. وقتی قرار است یک ماه در خانه باشی و آفتاب و مهتاب را هم نبینی چارهای نیست جز اینکه راههای متعددی برای سرگرم شدن و مفید بودن پیدا کنی. یکی سرش را با آشپزی گرم کرد، یکی برای اولین بار شیرینی و کیک پخت. یکی از سر بیکاری عروسکسازی با جوراب را امتحان کرد و خیلیهای دیگر وقت را غنیمت شمردند و تا توانستند کتاب خواندند و خودشان را با دنیاهای خیالی جذاب مشغول کردند. البته خیلیها تفریحشان خوردن و نوشیدن بود. توی این ایام هم از خجالت تخمه و چیپس و پفک درآمدند و به یک افزایش وزن غیر ارادی دامن زدند.
نمیبینمت، چون دوستت دارم
کرونا مرز دوست داشتن را جابهجا کرد. معنی دوست داشتن را ۱۸۰ درجه تغییر داد و ما ایرانیها که در عشق ورزیدن و مهربانی شهره جهانیم حالا باید دست نمیدادیم و عزیزانمان را در آغوش نمیگرفتیم. این سختترین تجربه کرونایی امسال بود. آخر این چه مدل دوست داشتن بود که نباید مادرت را بعد از ماهها ببینی فقط برای اینکه دوستش داری. اینترنت خوب است، اما کار در آغوش کشیدن را نمیتواند انجام دهد و هر کارش کنی یک ابزار بیگانه است. مادرها و پدرها میدانستند کرونا در کمین است، میدانستند امسال عشق ورزیدن بچهها بوی غربت میدهد، اما خیلیشان طاقت نیاوردند و پشت خط اولین تماس برای تبریک سال نو، بغضشان شکست و هایهای گریستند. اشک شوق و حسرت با هم در آمیخته بود. اما باز جای شکرش باقی بود که هنوز زنده بودند و ما صدایشان را هرچند از راه دور میشنیدیم. خیلیها که تعدادشان هم زیاد بود دیگر پدر و مادری نداشتند که بخواهند دورادور ابراز عشق کنند. کرونا قلبهای زیادی را شکست و چراغ خیلی از خانهها را خاموش کرد. اما نکته مهمش اینجاست که فقیر و غنی برایش فرقی نداشت. اگر زمانی پولدارها با تشریفات خاصی به آن جهان رهنمون میشدند حالا با مردم عادی فرقی نداشتند و باید غریبانه و دور از هر تشریفاتی به خاک سرد سپرده میشدند.
دل به لذتهای موقت دنیا نبند
کرونا ثابت کرد هیچ کدام از لذتهای دنیا پایدار نیست و پافشاری روی لذتهای موقت عین بیخردی است. خیلیها دلشان به خودروی گران قیمت و ویلاهای لوکسشان در شمال غره بودند. تمام تفریحاتشان در ویلا و دور دور توی خیابانها و جادهها میگذشت. اما حالا آنها نیز باید خانه میماندند و سرشان را با تفریحات مردم عادی گرم میکردند. باید مثل مردم عادی توی مطبخ میرفتند و برای یک بار هم که شده با عشق و با دستان خودشان برای خانواده آشپزی میکردند. توی این اوضاعی که مردم ترسیده بودند و کسی حق تردد و تجمع چند نفره نداشت عدهای مجبور شدند خودشان برای اولین بار خانهشان را جارو کنند، به جای پرستار خودشان با کودک بازی کنند. اما وقت توی قرنطینه بیش از اینهاست که با کارهای عادی بگذرد. باید هنری بلد بود. فقط هنر میتوانست روح انسان را در آن لحظات پر اضطراب آرام کند و رنگ امید ببخشد. عدهای فقط پول در آوردن بلد بودند و حالا این هنر خیلی به کارشان نمیآمد. حوصلهشان سر میرفت و باید فکری میکردند. اما عدهای در طول زندگی کنار کار به دل خود نیز بها داده و هنری برای خلوت برگزیده بودند. این دسته از آدمها آسیب کمتری در قرنطینه دیدند. نویسندهها از این خلوت برای نوشتن بهره گرفتند. اهالی موسیقی فرصت زیادی داشتند تا با سازشان هنرنمایی کنند. نقاشها احتمالاً تابلوهای نیمه کارهشان را تمام کردند و دهها هنر دیگر که به یاری افراد آمده بود تا درد دوری از خانواده و یک جا نشستن در خانه را قابل تحملتر کند. عدهای بلد بودند از فرصتها استفاده کنند و اوقات فراغت را تبدیل به یک فرصت کردند. عدهای نیز نشستند و آه و ناله راه سر دادند و هر روز اخبار تلخ کرونایی را برای دیگران ارسال کردند و مدام ترسیدند. عدهای، اما تمام نکات بهداشتی را رعایت کردند ولی هرگز به خود یأس راه نداده و سعی کردند با خوشحالی از فرصت با هم بودن لذت ببرند. شاید هر زوجی فقط یک بار آنهم اوایل ازدواج فرصت چنین با هم بودنی داشتند. آنهم بدون سفر، بدون سینما رفتن و لذتهای تفریح بیرون از خانه. اینجا بود که معلوم شد چه تعداد از مردم هنر با هم زیستن و کلام مسالمت آمیز را دارند. چقدر میتوانند ساعتها کنار هم بدون تنش زندگی کنند و از این با هم بودن نهایت لذت و بهره را ببرند. خلاصه روزهای کرونایی برای همه یک درس بزرگ بود. یاد گرفتیم با حذف غیر ضروریها از زندگی آب از آب تکان نمیخورد و این ما هستیم که خود را در قید وبند تجملات اسیر میکنیم. دانستیم عید بدون لباس نو و ریخت و پاش و عوض کردن وسایل خانه هم تحویل میشود.
زندگی پساکرونایی
با همه این احوالات حالا قرار است یک روزگار جدید با بینشی تازه آغاز کنیم. شاید توی زندگی اسمش را بگذاریم دوره پساکرونایی. خیلی از ما بعد از این، سالهایمان را اینگونه تعریف میکنیم و کرونا برایمان خاطره میشود. حالا وقت آن است که سال جدید را با دقت و تفکر بیشتری برنامهریزی کنیم. شاید توی برنامه جدید جای خیلی از اولویتها تغییر کند. شاید عدهای بخواهند بیشتر به والدین خود سر بزنند و وقت بیشتری برای سالخوردگان بگذارند. شاید عدهای بخواهند بعد از این وقت بیشتری برای فرزندشان بگذارند و بازیهای جمعی را جزو برنامههای خانوادگی قرار دهند. شاید عدهای یاد گرفته باشند بدون سفر و با صرف کمترین هزینه اوقات خوشی بسازند. این روزها هم میگذرد و ما کرونا را شکست میدهیم.