سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: این شهرها در کنار آسیبهای نیروهای بعثی از حضور نیروهای منافق و ضدانقلاب هم زخم خوردند تا از همه جهات با فشار و حمله مواجه شوند. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با انتشار کتاب «دستهای خالی، پاهای خونین» به وضعیت این شهرها از زمان پیروزی انقلاب تا شروع دفاع مقدس پرداخته است. این کتاب که توسط اسدالله احمدی نوشته شده است به خوبی وضعیت این شهرها را در طول این سالها نشان میدهد.
جولان ضدانقلاب
استان کرمانشاه حدود ۲۶۳ کیلومتر با کشور عراق مرز مشترک دارد و قصرشیرین یکی از مهمترین دروازههای ورودی کشور به شمار میرود. همین میزان مرز مشترک به خوبی اهمیت استان کرمانشاه را برای کشور نشان میدهد. با وجود چنین مرزی، وقتی همسایه غربی تصمیم به تجاوز به ایران گرفت، به دنبال اجرای نقشههایش از طریق شهرهای استان کرمانشاه بود.
دقیقاً یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک شایعه مهم در میان اهالی شهر پیچید که نیروهای عراقی قصد دارند پاسگاهی را در نوار مرزی جنوب شهرستان قصرشیرین به اشغال درآورند. در چنین شرایطی کمیته انقلاب اسلامی به سرپرستی شیخ محمدباقر غروی در دانشسرای دخترانه قصرشیرین تشکیل شد تا درباره امنیت شهر و مرزها تصمیمگیری کند.
جو شهرها، روستاها و نوار مرزی قصرشیرین به قدری متشنج بود که مردم برای اجرای فعالیتهای انقلابی و معمولی زندگیشان احساس امنیت نمیکردند. به خانههای مردم حمله میشد و وسایل زندگیشان به غارت میرفت. حتی به مراکز نظامی و فرهنگی نیز حمله و این وسایل مسروقه به راحتی بدون ممانعت مرزداران عراقی از کشور خارج میشد.
یکی از بومیهای شهر درباره وضعیت آن روزهای قصرشیرین چنین میگوید: «به قصر شیرین که وارد میشدی، اول تودهای میدیدی. از تودهای که میگذشتی کمی بالاتر میرفتی، کوموله را میدیدی. از کوموله که میگذشتی دموکرات بود. از دموکرات میگذشتی و میآمدی بالاتر، مجاهد خلق منافقین بود. بعد دوباره تودهای بود.» همین توضیح به خوبی وضعیت آشفته شهرها را در آن روزها نشان میدهد.
در دیگر شهرهای استان نیز وضعیت به همین شکل بود. اسلحهها به راحتی خرید و فروش میشدند و امنیت شهر به شدت شکننده بود. یکی از جوانان سرپلذهابی درباره فروش اسلحه در شهر اینگونه میگوید: «در یک گاراژ [مثل بازار]میوه فروشی که طبق میگذارند و میوه میچینند، اسلحهها را بالای طبقها چیده بودند.»
دفاع از شهرها
در چنین شرایطی تشکیل هستههای مقاومت از نیروهای متعهد و انقلابی یک نیاز ضروری بود. در همان نخستین ماههای پیروزی انقلاب اسلامی، تعدادی از درجهداران مؤمن و انقلابی لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه به کمک مردم و نیروهای انقلابی آمدند و به تشکیل و سازماندهی کمیتههای انقلاب اسلامی پرداختند.
با ورود نیروهای انقلابی بساط خرید و فروش علنی اسلحه و مهمات جمع شد، هرچند هنوز به صورت مخفیانه انجام میگرفت. امنیت نسبی نیز به مرزها بازگشت و تا حدودی اوضاع سروسامان گرفت. این آرامش نسبی هرلحظه مستعد شکسته شدن بود و ضدانقلاب در هر فرصتی به دنبال برهم زدن امنیت شهرها میگشت.
از اواسط سال ۱۳۵۸ شیطنت ارتش بعث در نزدیکی مرز با ایران شروع شد. ارتش عراق دست به انجام مانور نظامی زد و مشغول ایجاد استحکامات و موانع و تقویت نیروهای مرزیاش شد. با استقرار نیروها و تجهیزات ارتش عراق در نوار مرزی، پشتیبانی و حمایت از افراد ضدانقلاب با سلاح سنگین آغاز شد. از اوایل سال ۱۳۵۹ حمله به نوار مرزی و مناطق مسکونی قصرشیرین و روستاهای اطرافش در دستور کار ارتش عراق قرار گرفت. بیشترین حملات نیز با سلاحهای سنگین صورت میگرفت و بر شهر قصر شیرین متمرکز بود.
ارتش بعث عراق تا ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ حملات جسته گریختهای را انجام میداد. در صبح ۱۶ شهریور با یگانهای زرهی و پیاده و با حمایت هفت بالگرد جنگی و هواپیما به سمت پاسگاههای مرزی در خانلیلی حمله و تا بعدازظهر این منطقه را اشغال کرد. با استقرار نیروهای عراقی ارتباط جاده مهم قصرشیرین به نفتشهر قطع شد.
وضعیت برای مردم شهرهای مرزی چندان مساعد نبود. هواپیماهای دشمن گاه و بیگاه به پرواز درمیآمدند و مناطقی را بمباران میکردند. در نهایت با حمله همهجانبه عراق به خاک ایران جنگ در ۳۱ شهریور ابعاد گستردهتری به خود گرفت. شهرهای استان کرمانشاه در نخستین روز جنگ وضعیت مناسبی نداشتند و بیشتر از شهرهای دیگر آماج حملات دشمن قرار داشتند.
اشغال شهر
دشمن بعثی در پنجم مهرماه ۱۳۵۹ وارد قصرشیرین شد و شهر را اشغال کرد. فرمانده نیروهای دشمن خطاب به مردم گفته بود: «هرکس صدام را بخواهد میتواند وسایلش را با خود ببرد عراق و هر کس امام خمینی را میخواهد، باید با پای برهنه به سمت ایران برود.» بعضی از مردم که با اعتراض گفته بودند فقط میخواهند در شهر و خانهشان بمانند توسط سربازان دستگیر شدند و به اسارت دشمن درآمدند. یک روز بعد در محور گیلانغرب، ستون نیروهای لشکر ۴ ارتش عراق در حالیکه وارد شهر شده بودند، با مقاومت مدافعان شهر و اقدام جانانه هوانیروز ناکام ماندند. در جبهه سرپل ذهاب نیز نیروهای پیاده و هوانیروز به واحدهای زرهی دشمن اجازه تحرک ندادند. سومار و نفتشهر نیز در همان نخستین روزهای جنگ به اشغال دشمن درآمدند و مردم مجبور به ترک شهرشان شدند. پادگان ابوذر به عنوان نزدیکترین پادگان به منطقه مرزی کرمانشاه با مقاومت جانانه نیروهایش از اشغال دشمن در امان ماند. ستوان علیاکبر شیرودی فرماندهی هوانیروز پادگان را برعهده داشت و این پادگان مهم با شجاعت و درایت شهید شیرودی و همکاری شهید اصغر وصالی از انهدام نجات یافت. پادگان ابوذر در طول دفاع مقدس نقش بسزایی در اسکان رزمندگان و پذیرش و معالجه آنان داشت و در پشتیبانی جنگ به عنوان یکی از مراکز مهم به شمار میرفت. هرچند تمامی شهرها تا پایان جنگ از دشمن بازپس گرفته شد ولی میزان خسارت و خرابیها بسیار زیاد بود. دشمن به هیچ کدام از خواستههایش نرسید ولی خانه و کاشانه و جان بسیاری از مردم بیگناه را گرفت و سرنوشت آنان را تغییر داد. «دستهای خالی، پاهای خونین» کتاب ارزشمندی جهت پی بردن به وضعیت شهرهای استان کرمانشاه در دفاع مقدس است. شهرهای استان در طول جنگ از اهمیت بسیاری برخوردار بودند و دشمن چشم طمع به این مناطق استراتژیک داشت. کتاب با بیان جزئیات اطلاعات مفیدی از وضعیت شهرها داده و خواننده را به خوبی در جریان اتفاقات آن روزها قرار میدهد.