سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، این پرونده از ۱۷بهمنسال۹۷ با کشف جسد عریان مرد جوانی در یکی از خیابانهای شرق تهران به جریان افتاد.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی و تشخیص هویت مشخص شد حمید ۴۰ساله بر اثر ایست قلبی فوت کردهاست. با اعلام این نظریه، خانواده حمید با طرح شکایتی اعلام کردند پسرشان ورزشکار بوده و هیچ مشکل قلبی نداشته است. آنها در ادامه با اشاره به کشف عریان جسد حمید گفتند که به مرگ وی مظنون هستند و احتمال میدهند فرزندشان به قتل رسیده باشد.
با طرح این شکایت تحقیقات پلیس برای کشف حقیقت آغاز شد تا اینکه چند ماه بعد از حادثه، برادر حمید با مراجعه به اداره پلیس از همسر برادرش شکایت کرد و در توضیح گفت: «هنوز چند ماهی از مرگ برادرم نگذشته که همسر او با یکی از دوستان حمید ازدواج کردهاست. من به او مشکوک هستم و احتمال میدهم او از مرگ شوهرش باخبر باشد.»
با ثبت این اظهارات، همسر حمید به نام پرناز به دادسرا احضار شد و مورد تحقیق قرار گرفت. زن جوان در توضیح به مأموران گفت: «من و حمید بچهدار نمیشدیم تا اینکه شوهرم با مردی به نام کامران آشنا شد. این آغاز دوستی آنها بود تا اینکه کامران فهمید ما بچه دار نمیشویم به همین خاطر پیشنهاد اهدای جنین را مطرح کرد. از آنجائیکه همه مراحل درمان را طی کردهبودیم، اما نتیجه نگرفته بودیم، پیشنهاد کامران را قبول کردیم و به پزشک معالج مراجعه کردیم. با نظر پزشک معالج و اهدای جنین من باردار شدم و صاحب دو قلو شدیم.»
زن جوان در ادامه گفت: «فکر میکردم با وجود دوقلوها زندگی شیرینی داشتهباشیم، اما این آغاز اختلافهای من و حمید بود. شوهرم از کاری که کردهبودیم پشیمان شدهبود و اخلاقش با کامران و بچهها خیلی تغییر کرده بود. او بدخلقی میکرد و مشخص بود بهانه میگیرد. از طرفی کامران هرازگاهی به دیدن بچهها میآمد و همین باعث شده بود شوهرم بیشتر حساس شود.»
آن زن درباره ازدواجش با کامران گفت: «با حساسیتهای شوهرم سعی میکردم خیلی با کامران برخوردی نداشته باشم تا اینکه خبر مرگ شوهرم را شنیدم. با فوت او شرایط زندگیام سخت شد به همین دلیل وقتی کامران به خواستگاریام آمد، ازدواج با او را قبول کردم. باور کنید از ماجرای مرگ شوهرم اطلاعی ندارم.»
بعد از توضیحات زن جوان، کامران بازداشت شد. او ابتدا جرمش را انکار کرد، اما در بازجوییهای فنی سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت: «حمید به خاطر نداشتن فرزند بارها برایم درد دل کرده بود به همین خاطر پیشنهاد اهدای جنینهایی که من و همسرم در بیمارستان داشتیم را مطرح کردم. او با همسرش صحبت کرد تا اینکه پیشنهادم را پذیرفتند، اما بعد از به دنیا آمدن فرزندانش رفتارش با من تغییر کرد.» متهم در ادامه گفت: «من در حق او خوبی کردهبودم به همین خاطر انتظار نداشتم او رفتار خوبی نداشتهباشد این شد که روز حادثه وقتی او را در خیابان دیدم خواستم سوار ماشین شود تا با هم صحبت کنیم. بین راه موضوع را مطرح کردم، اما او شروع به فحاشی کرد. این شد که عصبانی شدم و یک ضربه با مشت به سینهاش زدم. فکر نمیکردم آن ضربه باعث مرگش شود، اما همان لحظه او از نفس افتاد و فوت کرد. برای اینکه اثر انگشتانم روی لباسهایش نماند او را عریان کردم و بعد از رها کردن در خیابان خلوتی گریختم.»
او در آخر گفت: «من خیلی به فرزندان او علاقه داشتم به همین خاطر چند ماه بعد از حادثه به خواستگاری همسرش رفتم و با هم ازدواج کردیم.»
با اقرارهای متهم، پرونده بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. به این ترتیب متهم به زودی محاکمه خواهد شد.