سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، این پرونده سهسال قبل با قتل زن سالخورده به نام پوران در منزلش به جریان افتاد. با حضور مأموران پلیس پایتخت در محل، جسد در حالیکه آثار جراحتهای زیاد روی بدنش نمایان بود به پزشکی قانونی منتقل شد. با تحقیق از فرزندان مقتول یکی از آنها به مأموران گفت: «مادرمان تنها زندگی میکرد. هرازگاهی به او سر میزدیم، اما امروز وقتی به دیدنش آمدیم هرچه در زدیم کسی در را باز نکرد. این شد که با مأموران تماس گرفتیم. وقتی مأموران آمدند بعد از شکستن قفل در دیدیم جسد مادرمان روی زمین افتاده است و در بررسی از خانه متوجه شدیم چند تکه از وسایل نیز سرقت شده است.»
با ثبت این توضیحات و گزارش پزشکی قانونی که علت فوت اصابت جسم سخت به سر اعلام شدهبود، پرونده با موضوع قتل عمد به انگیزه سرقت تشکیل شد تا اینکه فرزندان مقتول با مراجعه به دادسرا از عروس بزرگ خانواده به نام مهناز شکایت کردند و گفتند: «مهناز با مادرمان اختلاف داشت. آنها با هم قهر بودند، اما به تازگی آشتی کردهبودند به همین خاطر مهناز به خانه مادرم رفت و آمد زیادی داشت. احتمال دارد قتل کار او باشد و سرقت وسایل هم برای گمراه کردن پلیس بوده است زیرا آن وسایل ارزش مالی زیادی نداشت.»
به این ترتیب مأموران عروس جوان را بازداشت کردند، اما او جرمش را انکار کرد و گفت: «من عروس بزرگ خانواده هستم. خیلی سن زیادی نداشتم که ازدواج کردم، اما از همان روزهای اول با مادرشوهرم اختلاف داشتم. مدتی قبل از حادثه نیز با هم قهر بودیم تا اینکه او مریض شد. به همین دلیل تصمیم گرفتم آشتی کنم.» زن جوان ادامه داد: «من از دختران مادرشوهرم بیشتر به او سر میزدم و بعد از آشتی هم ارتباطمان خوب شده بود تا اینکه روز حادثه از من خواست برایش کمی خرید کنم. بعد از خرید وسایل وقتی به خانه برگشتم از من خواست بیشتر کنارش باشم. قبول کردم، اما بعد از ساعتی او را تنها گذاشتم و خانه را ترک کردم تا اینکه فردای آن روز فهمیدم او کشته شده است.»
هر چندعروس خانواده قتل را انکار کرد، اما بازپرس با توجه به اسناد موجود وی را به اتهام قتل مجرم شناخت و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به پرونده متهم در جایگاه قرار گرفت و بار دیگر جرمش را انکار کرد. او در دفاع از خود گفت: «مادرشوهرم مدتها از موضوعی ناراحت بود، اما هر چه اصرار کردم در این مورد با من صحبتی نکرد. آن روز هم وقتی از خرید برگشتم گفت دلش گرفته است و از من خواست کمی بیشتر کنارش باشم. قبول کردم، اما چون در خانه کار داشتم خیلی زود برگشتم.» متهم در آخر گفت: «در همه مراحل بازجویی قتل را انکار کردم. حتی به مأموران گفتم روز حادثه کجا و با چه کسانی بودم حالا نمیدانم چرا باید به اتهام قتل مادر شوهرم محاکمه شوم. او با همه فرزندان و دیگر عروس و دامادهایش رفت و آمد داشت، اما از هیچکدام از آنها تحقیقی نشد. اختلاف من و مادرشوهرم در حدی نبود که بخواهم او را به قتل برسانم. از دادگاه درخواست آزادیام را دارم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.