سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، ساعت۱۰ صبح دیروز یکی از متهمان سابقه دار پس از بازجویی در یکی از شعبههای دادسرایی در تهران وقتی به بازداشتگاه گوشه حیاط دادسرا منتقل شد تصمیم گرفت از فرصت استفاده و قبل از انتقال به زندان از دادسرا فرار کند. متهم ریز اندام وقتی متوجه شد مأمور پلیس برای آوردن چند متهم دیگر به داخل دادسرا رفته است، دست به کار شد و مقابل چشمان چند متهم دیگر یکی از شیشههای شبکه مانند در بازداشتگاه را برداشت و از روزنه کوچکی که حتی حیوانات کوچک هم به راحتی از آن عبور نمیکردند، عبور کرد و از داخل بازداشتگاه بیرون رفت. سارق سابقه دار که لباس به تن و دستبند و پابند به دست و پا داشت، ابتدا دست و پایش را آزاد کرد و برای فرار به داخل محوطه دادسرا رفت. وی آرام آرام به طرف نردههای آهنی که بازداشتگاه را از محوطه جدا میکرد حرکت کرد و پس از آن در چشم بهم زدنی خودش را به دیوار پشتی دادسرا رساند و برق آسا از روی در بسته شده بالا رفت و خودش را به روی دیوار رساند.
ثانیههایی اگر شانس یارش بود نقشه فرار متهم از بازداشتگاه کامل شدهبود، اما در همان لحظه مأمور پلیسی با شنیدن سر و صدایی از داخل بازداشتگاه که به خاطر فرار متهم رخ داده بود به طرف بازداشتگاه رفت و چشمش به متهم فراری روی دیوار دادسرا افتاد و دستور ایست داد. متهم به ایست مأمور توجهی نکرد و خودش را به داخل کوچه پشتی دادسرا انداخت و فرار کرد، اما این فرار ۳دقیقه بیشتر طول نکشید و در دام مأموران پلیس گرفتار شد.
پس از این سارق فراری بازداشت و دوباره در حالی که این بار پابند و دستبند محکمتری به دست و پایش زده شدهبود به بازداشتگاه منتقل شد تا علاوه بر جرم سابقی که مرتکب شدهبود به جرم فرار از بازداشتگاه هم مورد بازجویی قرار گیرد. متهم درادامه پس از بازجویی به دستور قاضی پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت.
گفتگو با سارق فراری
خودت را معرفی کن؟
شهرام هستم معروف به شهرام ریزه و ۳۰سال سن دارم.
سابقه داری؟
بله، ۱۴سال قبل به اتهام موادمخدر دستگیر و روانه زندان شدم.
در پروندهات سابقه دیگری هم ثبت شدهبود؟
من قمار بازم و سال هاست که همراه دوستانم قمار بازی میکنم تا پول موادم را فراهم کنم.
چه ماده مخدری مصرف میکنی؟
شیشه و گل مصرف میکنم.
از مدتی قبل تحت تعقیب مأموران پلیس تهران بودی، درست است؟
بله، تحت تعقیب بودم و الان هم از زندانی در کرج به تهران منتقل شدم تا بازجویی شوم. البته من بیگناه بودم.
به چه اتهامی تحت تعقیب پلیس بودی؟
اتهام سرقت مسلحانه از خانهای در تهران.
به همین اتهام در کرج دستگیر شده بودی؟
نه، واقعیتش من سارق نیستم قمار باز هستم. مدتی قبل با یکی از دوستانم به نام حسام در کرج قمار بازی میکردیم که پس از باختن حسام ناگهان با کلت کمری که همراه داشت شروع به تیراندازی کرد و بعد هم فرار کرد، اما من دستگیر و روانه زندان شدم در صورتی که بیگناه بودم. وقتی حسام به اتهام سرقت مسلحانه از خانهای در تهران دستگیر شد، مرا لو داد و به همین خاطر مرا از زندان کرج به تهران منتقل کردند.
درباره سرقت مسلحانه توضیح بده؟
آن حادثه هم سرقت مسلحانه نبود بلکه تسویه حساب یک برد و باخت بود که آنجا هم حسام اسلحه کشید.
بیشتر توضیح بده؟
چند روز قبل از حادثه من و حسام در خانه شاکی حوالی شهران در بازی قمار مبلغ ۳۰میلیون تومان باختیم تا اینکه روز حادثه حسام تصمیم گرفت به خانه شاکی برود و پولهایی که باخته بودیم از او بگیرد. به همین خاطر من و حسام همراه یکی دیگر از دوستانمان به خانه شاکی رفتیم و حسام با تهدید اسلحه از صاحبخانه خواست ۳۰میلیون تومان را پس دهد که او قبول نکرد و حسام هم به زور مبلغ ۵میلیون تومان پول نقد، یک اسلحه شکاری و مقداری طلا و وسایل گرانقیمت دیگر سرقت کرد و گفت هر زمانی او پولش را پس دهد اموال را به او پس میدهیم.
اما شکایت دیگری علیه شما مطرح است؟
بله، شاکی مدعی شده که ما سهنفر با اسلحه به خانهاش رفتهایم و در حالی که همراه همسرش در خانه بوده اموال او را به زور سرقت کردهایم در صورتی که موضوع فقط باخت و برد در قمار بود.
شما که مدعی هستی بیگناهی چرا از بازداشتگاه فرار کردی؟
واقعیتش از زندان و بازداشتگاه خسته شدهبودم. وقتی مأمور پلیس مرا به بازداشتگاه منتقل کرد در یک لحظه صحنه فیلم هالیوودی که در آن متهم از زندان فرار کردهبود به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم فرار کنم. از آنجایی که ریز اندام هستم و به همین خاطر هم به شهرام ریزه معروفم، میدانستم که میتوانم از روزنه ایجاد شده در بازداشتگاه عبور کنم. از طرفی هم استخوانهای بدنم حالت غضروفی و قابل انعطاف است به همین خاطر خیلی راحت دستبند و پابند را از دستان و پاهایم جدا میکنم و خیلی راحت هم از یک روزنه کوچک رد میشوم.
قبل از این هم امتحان کرده بودی؟
بله، خیلی جاها که حتی گربه هم نمیتوانست عبور کند من عبور میکردم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، فکر میکردم به راحتی فرار کنم. من به ۲ دقیقه زمان احتیاج داشتم و همه مراحل هم خوب پیش رفت، اما در آخرین ثانیهها مأمور پلیس روی دیوار متوجه من شد.
آخرین حرف؟
من قمار بازم و همیشه هم در زندگیام باختهام و هیچ بردی نداشتهام و الان هم در این بازی فرار از زندان باختم.