سرویس ورزشی جوان آنلاین: زمان زیادی تا انتخابات فدراسیون فوتبال باقی نماندهاست. یک چشم بر هم زدنی بهمن را هم در تقویم پشت سر میگذارد و روی ۲۵اسفند ایست میکند برای شناخته شدن رئیس جدید مهمترین فدراسیون ورزشی کشور.
مسئله امروز، رئیس بعدی است؛ رئیسی که اگر مثل همیشه یکی از همین اطرافیان و حاضران در فدراسیون فوتبال باشد که نه فقط دردی از فوتبال دوا نمیشود، که باید آماده شرایطی به مراتب بدتر از این هم باشیم؛ مسئلهای که اگر اندکی برای آقایان حائز اهمیت باشد، با یک اعمال قدرت منطقی، نام خیلیها را قبل از ۸ تا ۱۸ بهمن که تاریخ ثبت نام کاندیداها برای حضور در انتخابات فدراسیون فوتبال است، از دور خارج خواهد کرد قبل از آنکه اقدامی برای کاندیداتوری بکنند تا اندکی امید بماند برای تغییر اوضاعی که به واسطه حضور متعدد و چرخشی همین آقایانی که روی کار هستند، گریبان فوتبال را گرفته و آن را به بدترین شکل ممکن خاک کند!
این روزها همه نگاهها به وزارت ورزش و در رأس آن سلطانیفر است که آیا برای یکبار هم که شده تصمیمی اساسی و جدی برای بهبود حال فوتبال میگیرد؟ یا به عنوان متولی ورزش، گامی برمیدارد برای پایان دادن به اوضاع نابسامان فوتبال ایران که نتیجه مدیریت ناکارآمد مدیران بیکفایتی است که نه به واسطه توانمندیهای خود، که به واسطه لابی بازی و رفاقتها روی کار آمدند و جز خرابی و ناکامی و هزینههای هنگفت از خود به جای نگذاشتند؟ در واقع ۲۵اسفند میتواند روز تازهای باشد برای فوتبال ایران اگر انتخاب رئیس جدید باز هم کمافیالسابق چرخشی نباشد و به شیوه صندلی بازی کودکان یکی از همین دایره و هر آن که زودتر بتواند قبل از تمام شدن آهنگ بازی جای خود را روی تنها صندلی محکم کند، برگزیده نشود که در آن صورت آش همان آش است و کاسه همان کاسه! مگر آنکه این بار وزیر ورزش کاری کند برای نجات جان فوتبال از چنگال مدیران نالایق!
نگاهی گذرا به اوضاع فدراسیون فوتبال و تقلای آقایان نشان میدهد امیدی نباید داشت به آنهایی که این روزها به هر عنوان رسمی و غیررسمی در این ارگان مشغول کار هستند؛ چراکه از بهاروند، سرپرست بازنشسته فدراسیون گرفته تا دیگر اعضای مجمع و حتی آنها که عنوان نایب رئیسی را قانونی یا غیرقانونی (به دلیل بازنشستگی) به اشغال خود در آوردند یا در پی کاندیداتوری یا حمایت از دیگری هستند چرا که به لحاظ سابقه و دانش مدیریت تفاوتی با هم ندارند! البته توقع چندانی هم نباید داشت از فدراسیونی که بیشتر قسمتهای آن را بازنشستههایی اداره میکنند که اعتقادی به قانون منع بهکارگیری بازنشستهها ندارند و حتی اگر در رأس امور هم نیستند استعفایی ندادند برای کنار رفتن و استعفایی هم اگر دادند، به اشکال مختلف بیشتر از هر کسی در امور دخالت دارند که در خصوص مورد اول میتوان به کفاشیان و مورد دوم به ساکت اشاره کرد؛ بازنشستههای کارکشتهای که این روزها در حال برگزاری پرحاشیه انتخابات هیئت فوتبال استانهای مختلف هستند که بیتردید بیارتباط با زد و بندهای انتخاباتی برای ۲۵ اسفند و برگزیدن رئیس جدید نیست!
مهمترین مسئله امروز این است که وقتی آقایان قبل از برگزاری انتخابات بهرغم شعارهای متعدد در خصوص تابع قانون بودن حاضر به رعایت قانون نیستند که این مسئله به وضوح در برگزاری انتخابات هیئتهای استانها و دیگر موارد به طور مشهود دیده میشود، چطور ممکن است بعد از برگزیده شدن با عنوان جدید در راستای قانون قدم برداشته یا بتوانند باری از روی دوش فوتبال بردارند وقتی در روزهای سخت کنونی، تنها هم و غمشان مهیا کردن شرایط برای رسیدن به رأی لازم در ۲۵ اسفند است و گرفتن مجوزی که به آنها اجازه نشستن بر مسند قدرت را به رغم بازنشسته بودن بدهد؛ نفراتی که تا به امروز هیچ گلی به سر فوتبال نزدهاند، اما مصرانه خواهان حضور دوباره و البته با قدرتی به مراتب بیشتر هستند؛ اصراری که بدون تردید به سود فوتبال تمام نخواهد شد.