سرویس سیاست جوان آنلاین: مهدی فضائلی، روزنامهنگار و فعال سیاسی، طی یادداشتی به ابعاد انقلابیگری حاج قاسم سلیمانی در عرصه داخلی و خارجی پرداخت. متن این یادداشت به شرح ذیل است:
به جرأت میتوان گفت دهههای طولانی گذشته بود و ما مفهوم واقعی قهرمان ملی را اینگونه تجربه نکرده بودیم! اما تشییع میلیونها ایرانی در شهرهای اهواز، مشهد، تهران، قم و سرانجام کرمان و تجلیل میلیونها ایرانی دیگر در شهرهای مختلف کشور با چشمهای بارانی و دلهای سوخته، برای سردار آسمانی شده، حاج قاسم سلیمانی ابعاد و عظمت این مفهوم را در برابر دیدگان ما قرار داد.
از فضای احساسی، شور و شیدایی که در جای خود بسیار ارزشمند است بهتدریج عبور میکنیم و الآن نوبت آن است که قهرمان ملی خود را بیشتر و عمیقتر بشناسیم تا تبدیل به یک الگو شود. دیروز پیکر قطعهقطعه شده او را با عظمت تشییع کردیم و امروز زمان ادامه دادن راه و پیگیری اهداف اوست. حاج قاسم سلیمانی دیروز و سردار آسمانی امروز در ابعاد مختلف نظامی، سیاسی، معنوی و رفتاری قابل الگوبرداری است.
یکی از ویژگیهای مهم و برجسته سردار سلیمانی «انقلابیگری» او در صحنه داخلی کشور بود. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی که از حاج قاسم بهعنوان «رفیق» خود یاد کردند در اینباره چنین گفتند: یک نکته مهم این است که در مسائل داخل کشور... اهل حزب، جناح و مانند اینها نبود، لکن بهشدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند، این واقعیّتِ اوست؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابیگری خطّ قرمز او بود...».
آری، همه کسانی که از نزدیک حاج قاسم را میشناختند میدانستند که او به شدت انقلابی است. انقلابی یعنی استکبارستیزی که او در خط مقدم مبارزه با استکبار بود. انقلابی یعنی باور به مبانی و آرمانهای انقلاب و لزوم تداوم آن، که او از بن دندان به انقلاب و آرمانهایش باور داشت و برای تحقق آنها لحظهای درنگ نمیکرد. انقلابی یعنی امیدوار و با انگیزهبودن که حاج قاسم بارهاوبارها در سختترین شرایط و ظاهراً بنبست، وارد شده بود و بنبستها را شکسته بود. انقلابی یعنی متدین بودن، که او سخت و حتی در میدان نبرد متدینانه عمل میکرد. انقلابی یعنی مردمی بودن، که تصاویر ارتباطش با مردم در این ایام عمق رابطه او با مردم را نشان داد؛ و انقلابی یعنی اعتقاد عمیق به ولایت فقیه که او خود را سرباز ولایت میدانست و رهبر معظم انقلاب را حکیم.
این ویژگیها نه فقط در عرصه اقدامات منطقهای و جبهه مقاومت او که در بعد داخلی و تلاشهای داخل کشور او برجسته و غیرقابل انکار است. اصلاً مگر میشود کسی در سطح منطقه آنگونه در مقابل استکبار بایستد که سرانجام اینگونه با دستور مستقیم رییسجمهوری آمریکا ترور شود و او در مقابل سازشکاران داخلی بیتفاوت باشد؟ مگر میشود کسی آنگونه برای پیشبرد اهداف انقلاب در منطقه جهاد کند و هم او در برابر کسانی که در داخل، انقلاب را پایان یافته میدانند یا بهدنبال ختم انقلاب هستند، بدون موضع باشد؟ کافی است به سخنرانیهای این سردار سرافراز در مراسم مختلف داخلی از جمله کنگره شهدا در استانهای مختلف مراجعه تا افکار انقلابی او بیشتر شناخته شود.
سردار سلیمانی به سخنرانی هم اکتفا نمیکرد و هرگاه احساس میکرد در سطوح بالای کشور با ارزشها و آرمانهای انقلاب فاصله ایجاد شده به اشکال صریحتری هم وارد عمل میشد. یکی از این مقاطع، تیر۷۸ بود و فتنهای که با دخالت یا کوتاهی برخی دولتمردان آن روز، تهران را تحت تأثیر قرار داده بود و میرفت مشکلات جدی برای کشور بهوجود آورد. در آن مقطع خطیر سردار سلیمانی به همراه تعدادی دیگر از فرماندهان دوران دفاع مقدس نامهای محترمانه، اما صریح و هشدارآمیز به رییسجمهوری وقت نوشتند که بازدارندگی موثری برای آقای خاتمی و اطرافیان ایشان داشت. مشابه این اقدام نه به شکل نامه بلکه در قالب یک گفتوگوی رودررو حداقل یکبار دیگر هم با رییس دولتی دیگر اتفاق افتاد که جزئیات آن فعلاً بماند تا وقتی دیگر!
من از بین ویژگیهای پیش گفته در باره انقلابی گری فقط به یک مورد آن یعنی باورمندی این قهرمان ملی و مجاهد بزرگ به ولایت فقیه از زبان خود او بسنده و این یادداشت را با آن به پایان میبرم. سردار سلیمانی در تنها مصاحبهاش طی حدود بیست سال فرماندهی نیروی قدس که شهریور سال جاری با نشریه مسیر انجام داد چنین میگوید: در ۲۰سالی که در محضر آقا بودم نتیجه تقوا را که حکمت میشود در آقا بهطور کامل دیدم. در هر چیزی که ایشان شبهه میکنند مطمئن میشوم که در انتهای آن شبهه در میآید و بر هر چیزی که یقین میکنند مطمئن میشوم مقصود بهدست میآید. (مسیر-ص۱۳۳)
راه و یادش پر رهرو