سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: در دنیای درحال پیشرفت و دگرگونی سبک زندگی انسانها نیز دستخوش تغییرات فراوان شده و در این مسیر، شیوه خانوادهها در سوگواری رفتگانشان نیز تغییراتی کرده است. البته این تغییر و دگرگونی تا حدی طبیعی است، اما مشکل زمانی آغاز میشود که فرد عزادار با برخی رفتارهای افراطی نه تنها روح مرحوم یا مرحومه را آزار بدهد، بلکه موجب آزار و اذیت آشنایان و اطرافیان نیز بشود. بدون شک تا به حال مطالب انتقادی زیادی درباره چشم و همچشمی در برگزاری مراسمهای ختم لوکس و پرهزینه خواندهاید، اما شاید درباره کاسبی با فوت بستگان یا جماعتی را یک عمر عزادار کردن برای فوت یک فامیل نخوانده باشید، که حالا میخوانید.
یک عمر در عزای خواهر از دست رفته
زن در عزای خواهر جوانش به سوگ نشسته است و همراه با او باید یک ایل عزادار خاله عفت باشند. از همان زمانی که فهمید سرطان تمام بدن خواهرش را فراگرفته، به نوعی عزاداری برای عفت را آغاز کرده بود. گریه امان از او بریده بود. دلش طاقت نمیآورد که ذرهذره آب شدن جسم خواهرش را ببیند و کاری از دستش برنیاید. بعد از گذشت هشت ماه خواهر جوانش با تمام تلاشها برای زنده ماندن، پر کشید و به دیار ابدی رفت. زن بیچاره ماند با غم و اندوهی بیپایان و گریههایی که گویا قرار نبود تمام شود. مراسمهای عزاداری تمام شد، ولی عزاداری زن تمام نشد. کمکم اطرافیانش از گریهها و عزاداریهای بیوقفه او به ستوه آمده و او را به خاطر عزاداری طولانیاش شماتت میکردند. بیش از شش ماه از مرگ خواهر میگذرد، ولی زن اجازه نمیدهد خانوادهاش حتی برای لحظهای خوشحال باشند. حتی اجازه یک لبخند ساده را به کسی نمیدهد. فرزندانش شاکی از رفتار مادر هستند، ولی حتی نمیتوانند لب به اعتراض گشوده و از شرایط ایجاد شده شکایتی کنند. تمام فامیل پس از مدتی این فقدان را پذیرفته و با آن کنار آمدهاند، ولی او با نپذیرفتن و بیقراریهایش زندگی را برای خانوادهاش تلخ کرده است.
همیشه مادرم در چنین مواقعی میگوید: «خداوند هر مصیبتی را که میدهد صبر و تحملش را هم میدهد.» واقعیت زندگی و مرگ انکارنشدنی است. روزی به این دنیا میآییم و روزی هم از این دنیا میرویم. هیچ قدرتی، توان مقابله با این چرخه را ندارد. پس با پذیرفتن آن هم به خود و هم به اطرافیان خود کمک میکنیم که به زندگی ادامه دهیم. اگر قرار باشد هر عزیزی از بین ما برود ما صبر و تحمل این کوچ کردن را نداشته باشیم و با بیقراریهای خود اطرافیان را بیازاریم که دیگر عزت و احترامی برای سفر کرده خود باقی نمیگذاریم. اینگونه نیست که بگوییم نباید عزاداری کنیم، بلکه برعکس حتماً در بهترین و زیباترین شکل ممکن باید برای عزیز از دست رفته خود سوگواری کنیم، ولی نه به شکلی که روال عادی زندگی فامیل و خانواده را بههم بریزیم. هر کس میتواند در درون خود تا سالها برای عزیز از دست رفتهاش عزاداری کند، ولی زندگی را برای خود و دیگران تلخ نکند. از قدیم گفتهاند دلی را تنگ است، شهری را که تنگ نیست. قرار نیست یک طایفه، یک محله و یک شهر همراه با ما همیشه به عزا بنشینند، چون ما عزیزی را از دست دادهایم!
سوگواری به سبک اینستاگرامی
عزاداری در هر شهر و قوم و قبیلهای سبک خاص خودش را دارد. مثلاً در شهرهای جنوبی به یک سبک عزاداری میکنند که در شهرهای دیگر اینگونه نیست. هموطنان کرد و لر و بلوچ و فارس و ترک هر کدام سبک خاص و اصیل خود را برای عزاداری دارند، ولی امروزه با پیشرفت تکنولوژی و ایجاد شبکههای اجتماعی سبکهای مختلفی از عزاداریهای نوین را میبینیم. اینستاگرام، این شبکه اجتماعی پرطرفدار در سراسر جهان، امروزه برای برخی محلی برای سوگواری و کسب درآمد از طریق آن شده است. از آنجایی که بالا رفتن فالوور یکی از مهمترین بخشهای بیزینس اینترنتی است پس یک عزاداری خاص و ناب میتواند این فرصت را برای افراد فراهم کند.
چند ماه پیش دختر جوانی بر اثر بیماری فوت میکند و تمام اینستاگرام پر میشود از تصاویر او و خانوادهاش و بعد از فوت او. دختر ۲۰ سالهای که تنها فرزند خانوادهاش است و بر اثر تومور مغزی فوت میکند. اتفاقی که این روزها خیلیها به دلیل افزایش سرطان با آن دست به گریبان هستند. دختر جوان پرشور و هیجان خانواده در بستر بیماری افتاده و کاری از دست کسی برنمیآید. از تمام لحظات بیماری او فیلمبرداری شده و در صفحات مختلف به اشتراک گذاشته شده است. تا اینجا تقریباً نیمی از کاربران اینستاگرامی در جریان بیماری او هستند! او فوت میکند و باز هم لحظه لحظه ضجههای مادر و اطرافیان در صفحات اینستاگرام پست میشود. مراسم تشییع و تدفین و سوگواریهای سوزناک این خانواده، دیگر طاقت و تحملی برای دنبالکنندههایش به جا نگذاشته است. حتی مادر و خواهرهای من هر روز پستها را دنبال میکنند و غمباد میگیرند. صدها هزار بلکه میلیونها فالوور به نوعی سوگوار دختری هستند که فقط از طریق همین قاب کوچک میشناسندش و نه بیشتر. اینستاگرامیکه همه چیز در آن غلو شده و به دور از واقعیت است.
به غیر از صفحات اصلی خانواده و دوستان و اقوام دختر مرحوم شده، از قِبل آن فانپیجهای زیادی تشکیل شده که همه به نوعی در بالا بردن فالوورهای خود تلاش میکنند. همین حضور مستمر و نمایش لحظه به لحظه و بالا رفتن عجیب و غریب عدد فالوورها این سؤال را در ذهن هر بینندهای ایجاد میکند که آیا واقعاً دختر ۲۰ ساله فوت کرده یا تمام اینها همه نمایشی برای بالا بردن فالوورها و کسب درآمد است و اگر این داستان واقعی زندگی این دختر جوان است چطور خانوادهاش با تمام غم بزرگی که دارند مدام در این شبکهها در حال پست گذاشتن هستند؟ تا آنجایی که میدانیم وقتی چنین مصیبت بزرگی بر سر هر کسی آوار شود، فرد مصیبتزده رمق حرف زدن ندارد چه رسد به اینکه یکسره در شبکههای اجتماعی باشد! در ویدئوهای مختلفی مادرش از همه مردم میخواهد که آنها را قضاوت نکنند، اما نکته در همینجاست. مردم شما را قضاوت نمیکنند اگر خود شما این عرصه را برای آنها فراهم نکنید.
ناگفته نماند از این دست سوگواریها در اینستاگرام کم نیست و بیشک همچنان ادامه خواهد داشت، ولی نکته قابل توجه این سبک عزاداری این است که جامعه را افسرده و غمگین میکند. مدام مردم جامعه درگیر عزا و ماتمهایی هستند که به آنها هیچ ارتباطی ندارد و آنها را از روال عادی زندگی خارج میکند. غرض این نیست که غمخوار یکدیگر بودن را انکار کنیم، نه! ولی همه افراد جامعه به نوعی دست به گریبان با مشکلات زندگی خود هستند و این برای آنها کافی است. ما مردم ناخواسته با این رفتارهای خود ناامیدی را به جامعه تزریق میکنیم. ناقوس مرگ را مدام در جامعه به صدا درمیآوریم. همان طور که بعضیها با رنگ و لعاب و تجملات در اینستاگرام افراط میکنند، یکسری هم از این سوی بام میافتند. قبول کنیم این رفتارها به دور از تعادل است.