سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: ۲۰ آذر مصادف با آغاز عملیات مطلعالفجر در سال ۱۳۶۰ است. در این عملیات سردار شهید محمود شهبازی به عنوان فرمانده سپاه همدان، حماسه بیبدیلی خلق کرد و با اعزام ۱۳۵ نفر از نیروهایش، باعث نجات حدود ۵ هزار نفر از رزمندگان خودی شد که به محاصره دشمن درآمده بودند. حاجمحمود از سرداران کمتر شناخته شده دفاع مقدس است که حاجحسین همدانی پیش از شهادت بارها از وی نام برد و سعی میکرد او را از گمنامی خارج کند. رسیدن به ایام عملیات مطلعالفجر را فرصتی دانستیم تا در گفتگو با سردار رضا میرزایی، گذری به زندگی جهادی این شهید والامقام داشته باشیم. بخش اول گفتگو با سردار میرزایی چند روز پیش در قالب شرح عملیات مطلعالفجر تقدیم حضورتان شد و امروز نیز گفتگو با ایشان را با محوریت شهید شهبازی پیش رو دارید.
برای اولین بار کی با شهید شهبازی آشنا شدید؟ ایشان چطور وارد جریان مبارزات انقلابی شدند؟
حاجمحمود شهبازی بچه اصفهان بود، اما چون قبل از پیروزی انقلاب به عنوان دانشجو در دانشگاه علم و صنعت (رشته مهندسی صنایع) تحصیل میکرد، بیشتر فعالیتهای انقلابیاش را در تهران به عنوان یک فعال دانشجویی انجام میداد. حاج محمود از دوستان شهید بروجردی بود و از طریق ایشان به عضویت گروه توحیدی صف درآمده بود. این گروه فعالیتهای گستردهای داشت که یک بخش آن مربوط به تکثیر اعلامیهها و نوارهای حضرت امام میشد. در واقع گروه توحیدی صف با ارتباطی که با حضرت امام داشتند، به عنوان یکی از منابع دسته اول، پیامهای امام را دریافت میکردند و به دیگران میرساندند. شهید شهبازی در گروه صف یک نقش محوری داشت و کمک حال شهید بروجردی بود. بعد از پیروزی انقلاب، همین بچههای انقلابی مثل شهید بروجردی و شهید منتظری و... سپاه را تشکیل دادند و شهبازی هم از اولین نفراتی بود که به عضویت سپاه درآمد و در ستاد مرکزی سپاه مشغول شد. من هم مدتی در ستاد مرکزی سپاه بودم که همان جا با شهید شهبازی آشنا شدم.
ایشان چه سمتی در سپاه داشتند؟
شهید شهبازی مسئول دفتر هماهنگی ستاد مرکزی سپاه شد، اما چون روحیات عملیاتی داشت، کارهای ستادی را برنمیتافت و تصمیم گرفت به پادگان عشرتآباد سابق (پادگان ولیعصر) برود. در پادگان ولیعصر (عج) کارهای عملیاتی انجام میداد. من هم به پادگان ولیعصر (عج) رفتم و آنجا با هم همکاری داشتیم.
گویا شهید شهبازی در جریان تسخیر لانه جاسوسی هم شرکت داشتند. ایشان که سپاهی بودند چطور با دانشجویان پیرو خط امام همراه شدند؟
عرض کردم که شهبازی مقارن با پیروزی انقلاب دانشجو بود و در دانشگاهها فعالیت گستردهای داشت. بعد از پیروزی انقلاب، هم با تشکیلات دانشجویی ارتباط داشت و هم با سپاه. در واقع سپاه را همین دانشجوها و جوانهای انقلابی تشکیل دادند. به هر حال ایشان به عنوان یک دانشجو، نقش زیادی در تسخیر لانه جاسوسی ایفا کرد. اصلاً یکسری از دسیسههای سفارت امریکا را امثال شهبازی که دانشجو و مطلع از امور سیاسی بودند، شناسایی میکردند و گزارش آن را به اطلاع حضرت امام یا مسئولان بالاتر میرساندند. آن زمان هر جای کشور که دچار فتنه میشد، رد پای امریکا و سفارتش را میدیدیم و نهایتاً دانشجوها تصمیم گرفتند خانه فتنه را اشغال کنند.
خیلی از آنهایی که دوستدار تاریخ دفاع مقدس هستند شهید شهبازی را با تشکیل تیپ ۲۷ محمدرسولالله میشناسند، در حالی که ایشان فعالیتهای جهادی دیگری هم داشت، حاجمحمود در شروع دفاع مقدس چه مسئولیتی داشت؟
ایشان قبل از شروع جنگ تحمیلی همراه شهید بروجردی به غرب کشور رفت. همان طور که میدانید شهید بروجردی فرمانده سپاه منطقه ۷ کشوری را که شامل استانهایی مثل کردستان، ایلام، همدان و... میشد، بر عهده داشت و به ناآرامیهای غرب کشور میپرداخت. شهید شهبازی هم همراه ایشان بود و در کردستانات میجنگید. من هم که از جریان محاصره شهر سنندج با بچههای همدان همراه شده بودم، همان جا ماندگار شدم. جنگ تحمیلی که شروع شد، سعید طایفهنوروز، فرمانده سپاه همدان در اولین روز جنگ به اسارت درآمد. بعد از این اتفاق، شهید بروجردی با شناختی که از قابلیتهای شهید شهبازی داشت، ایشان را به عنوان فرمانده سپاه همدان معرفی کرد. اوایل پذیرش ایشان از طرف بچههای همدان سخت بود که بعد با دیدن قابلیتهای شهید شهبازی همه فرماندهی او را با جان و دل پذیرفتند.
حرف آنهایی که فرماندهی شهبازی را نمیپذیرفتند، چه بود؟
شهبازی بچه اصفهان بود و یک عده میگفتند چرا از خود استان همدان یک نفر را فرمانده نکردند یا عدهای میگفتند طایفهنوروز هنوز زنده است و وقتی که فرمانده ما زنده است چرا باید یک نفر دیگر را به عنوان فرمانده معرفی کنند. ما خبر نداشتیم که جنگ هشت سال طول میکشد. فکر میکردیم به زودی تمام میشود و طایفهنوروز هم آزاد میشود و به کارش برمیگردد. خلاصه، چون کسی حاجمحمود شهبازی را نمیشناخت، اوایل پذیرش او بین بچهها با سختی روبهرو شد، اما بعدها که به قابلیتها و خصوصیات بارز اخلاقی او پی بردیم، همگی فرماندهی شهید شهبازی را پذیرفتیم؛ نه با اکراه بلکه با دل و جان.
خصوصیات فرماندهی شهبازی چطور بود که باعث جذب نیروها میشد؟
شجاعت، تدبیر و مدیریت حاجمحمود از سنش بالاتر بود. دلسوزانه کار میکرد. خودم شاهد بودم که یک زیلوی دو در دو متر در اتاق فرماندهی انداخته بود و با دو، سه پتو و کمترین امکانات بیشترین کارها را انجام میداد. شب و روز نمیشناخت. میتوانم بگویم به طور تماموقت کار میکرد و مرتب به بچههای سپاه سرکشی میکرد. در کنار دلسوزی و کار سخت و فشرده، استاد قرآن و نهجالبلاغه هم بود. همیشه در صبحگاه تفسیر نهجالبلاغه میکرد و اصرار داشت بچهها هم از فرمایشات مولا علی (ع) بهره ببرند. شهبازی هرگز فرمانده ستادنشینی نبود. وقتی شدت حملات دشمن به سرپلذهاب گسترش پیدا کرد، اصلاً نمیتوانستیم ایشان را در سپاه همدان پیدا کنیم، یکسره در منطقه عملیاتی بود و شخصاً خطوط مقدم جبههها را مدیریت میکرد. خودم خیلی وقتها همراه شهبازی به گشت میرفتم و تا عقبه دشمن نفوذ میکردیم.
شهید همدانی خیلی از شهید شهبازی یاد میکرد، گویا دوستی و الفت بسیاری بین این دو شهید بزرگوار برقرار بود.
بله همین طور است. خیلی مواقع شهید شهبازی با آنکه خودش فرمانده سپاه همدان بود، شهید همدانی را مقدم بر خودش میگرفت و از تواناییهای ایشان استفاده میکرد. در واقع اعتماد و دوستی محکمی بین این دو شهید برقرار بود. اوایل جنگ وقتی رزمندهها از شدت حملات دشمن کاستند و منطقه غرب شکل نسبتاً پایدار و ثابتی به خودش گرفت، شهید بروجردی آمد و ستاد عملیاتش را از کرمانشاه به پادگان ابوذر منتقل کرد. آن زمان خیلی از گروهها به صورت خودجوش وارد عمل شده بودند و هر کدام در گوشهای از جبهه خط پدافندی تشکیل داده بودند. شهید بروجردی آمد و به این خطوط رسمیت داد و گفت هر گروهی بیاید و مسئول خط یا محور خودش را معرفی کند. بچههای سپاه همدان در غرب سرپلذهاب و ارتفاعات قراویز و ارتفاعات شهرک المهدی تا زیر دامنه بازیدراز مستقر شده بودند. در اینجا شهید شهبازی، سردار همدانی را به عنوان مسئول خط معرفی کرد. یا وقتی قرار شد عملیات شهیدان رجایی و باهنر با محوریت سپاه همدان انجام شود، سه محور برای این عملیات تعیین شد. فرمانده محور سمت راست حبیبالله مظاهری بود و فرماندهی نیروهای عملکننده این جناح را بنده برعهده داشتم. فرمانده محور مقابل که باید به سمت قله حرکت میکرد، علیرضا حاجیبابایی بر عهده گرفت و فرمانده محور سمت چپ هم خود شهید شهبازی شد. ایشان فرمانده سپاه استان بود، اما در این عملیات خودش به عنوان یکی از فرماندهان سه محور وارد عمل شد و گفت حاجحسین همدانی فرماندهی کل عملیات را بر عهده بگیرد. هرچه شهید همدانی گفت شما فرمانده سپاه هستید، شما فرماندهی عملیات را بر عهده بگیرید، ایشان قبول نکرد. عاقبت شهبازی گفت دستور میدهم تو فرمانده باشی و همدانی هم پذیرفت.
حاجمحمود شهبازی و حاجحسین همدانی فرماندهان سپاه همدان بودند. چطور شد که با حاجاحمد متوسلیان و حاج همت تیپ ۲۷ را تشکیل دادند؟
این موضوع ربطی به سپاه همدان نداشت. شهید شهبازی زمانی که در تهران بود با بسیاری از انقلابیها و رزمندههای قدیمی تهران مثل شهید وزوایی و حاجاحمد متوسلیان و... آشنایی داشت. شهبازی همزمان وقتی فرمانده سپاه همدان بود، با حاجاحمد در کردستان ارتباط داشت. برخی مواقع بچههای همدان به کردستان اعزام میشدند و خود شهبازی هم گاهی با آنها میرفت و مدتی ماندگار میشد. در همین رفتوآمدها صحبتهایشان با حاجاحمد و حاجهمت برای تشکیل تیپ را انجام داده بودند. پیش از آن هم یک سفر حج با هم رفتند که در مدینه جلسات چگونگی تشکیل تیپ را برگزار کرده بودند. بعد از بازگشت از حج، پیش محسن رضایی رفتند و قضیه تشکیل تیپ را به اطلاع ایشان رساندند. آقای رضایی تعریف میکند وقتی میخواستم حکم تشکیل تیپ را بزنم، گفتم یک نفر را به عنوان فرمانده معرفی کنید. حاجاحمد اصرار داشت حاجمحمود فرمانده بشود و حاجمحمود هم اصرار داشت حاجاحمد فرماندهی را بر عهده بگیرد. نهایتاً اصرارهای حاجمحمود جواب داد و حاجاحمد متوسلیان فرمانده تیپ شد. حاجمحمود جانشین شد و حاجهمت هم به عنوان مسئول ستاد تیپ کارشان را شروع کردند.
وقتی شهبازی جانشین تیپ ۲۷ شد، فرماندهی سپاه همدان را رها کرد؟
خیر، ایشان تا لحظه شهادتش، هم فرمانده سپاه همدان بود و هم جانشین تیپ ۲۷. البته مدت زمان زیادی هم نکشید که به شهادت رسید. تیپ ۲۷ بعد از تشکیل در عملیات فتحالمبین ورود کرد و بسیار هم موفق بود. بعد هم که بلافاصله به عملیات الیبیتالمقدس ورود کرد و روز دوم خرداد ۱۳۶۱ در دروازه ورودی خرمشهر حاجمحمود شهبازی به شهادت رسید. ایشان در محلی به نام نهر خیّن شهید شد و حاجحسین همدانی هم کتاب خاطراتش را به همین خاطر مهتاب خیّن نامگذاری کرد. مهتاب خیّن فرماندهی دلیر بود که خیلی زود از صحنه جنگ کنار رفت و از همین رو کمتر شناخته شده است.