سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، عصر روز ۲۷آبانسال گذشته بود که قاضی احسان زمانی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۱۹مهرآبادجنوبی از قتل پسر جوانی با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در بیمارستان باجسد پسر جوانی به نام حامد روبهرو شدند که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود. نخستین بررسیها نشان داد مقتول ساعتی قبل در درگیری با سهسارق به قتل رسیده است.
پدر مقتول به مأموران گفت: ساعتی قبل من و پسرم داخل خیابان هاشمی جلوی خانهمان در حال تعویض لاستیک خودرومان بودیم که مشاهده کردیم سه مرد جوان سراسیمه از ساختمان ما بیرون آمدند. ثانیههایی بعد دختر همسایه پشت سر آنها بیرون آمد و با فریاد «آی دزد» از مردم کمک میخواست که من و پسرم با دیدن این صحنه پای پیاده به تعقیب دزدان پرداختیم. پسرم از من زودتر به دزدان رسید و یکی از آنها را گرفت و با هم درگیر شدند و در همین لحظه یکی دیگر از دزدان به طرف پسرم برگشت و با چاقو به او حمله کرد تا دوستش را از دام پسرم نجات دهد. او چند ضربهای با چاقو به پسرم زد و وقتی پسرم خونین روی زمین افتاد، فرار کردند.
دختر همسایه هم در توضیح حادثه گفت: همراه خانوادهام بیرون بودیم که من کمی زودتر به خانه برگشتم. وقتی وارد خانه شدم با سه مرد جوان ناشناس روبهرو شدم که در حال سرقت وسایل خانه بودند. با دیدن من آنها فرار کردند و من هم با داد و فریاد درخواست کمک کردم که مرد همسایه و پسرش با دیدن این صحنه سارقان را تعقیب کردند و درنهایت یکی از سارقان پسر همسایه را به قتل رساند.
رد پای موش در قتل پسر جوان
در حالی که نزدیک به یکسال از قتل پسر جوان میگذشت و مأموران هیچ سرنخی از متهمان پیدا نکردهبودند، یکی از اولیایدم به دادسرای امور جنایی رفت و گفت سرنخی از قاتلان بدست آوردهاست. وی گفت: یکی از بستگانمان در مجلسی از زبان فردی به نام بهمن صافکار شنیدهاست، سارقی که پسرم را به قتل رسانده مرد جوانی معروف به صفدر موش است.
بدین ترتیب مأموران بهمن صافکار را برای تحقیق به اداره پلیس احضار کردند. وی به مأموران گفت: مدتی قبل داخل قهوهخانهای در جمع دوستانم نشستهبودم و قلیان میکشیدم که یکی از دوستانم گفت «صفدر موش»، «اصغر چشم» و ایرج که هر سه از افراد خلافکار و سابقه دار هستند هنگام سرقت از خانهای در خیابان هاشمی، دختر صاحبخانه سر میرسد که فرار میکنند و در جریان تعقیب و گریز «صفدر موش»، پسر جوانی را به قتل میرساند. وقتی این موضوع را شنیدم به یکی از بستگان مقتول اطلاع دادم.
دستگیری مظنون به قتل در زندان
با بدست آوردن این اطلاعات مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی متهمان آغازکردند تا اینکه دریافتند «صفدر موش» مدتی قبل به اتهام سرقت لوازم خودرو دستگیر و راهی زندان تهران بزرگ شده است.
بنابراین مأموران وی را از زندان به اداره پلیس منتقل کردند و تحت بازجویی قرار دادند. متهم در بازجوییها در ادعایی گفت: من سارق لوازم خودرو هستم، اما اصغر چشم و ایرج هر دو سارق منزل هستند. چند سال قبل در زندان با اصغر چشم هم سلول بودم که با هم آشنا شدیم، اما بعد از آزادی همراه آنها به سرقت نرفتم و خودم تنهایی لوازم داخل خودرو سرقت میکردم. چند ماه قبل از حادثه قتل پسر جوان به جرم سرقت لوازم خودرو دستگیر شدم، اما در دادسرا موفق شدم دستبندم را باز کنم و از دام سرباز وظیفهای که مرا بدرقه میکرد فرار کنم. پس از آن چند ماهی فراری بودم و بعضی شبها درخانه خواهرم و بعضی شبها هم در کارگاه شابلون زنی که کار میکردم، میخوابیدم تا اینکه هنگام شرکت در مراسم سالگرد پدرم دستگیر شدم و الان هم فکر میکنم بهمن صافکار، مرا به جای اصغر چشم اشتباهی گرفته است. همزمان با ادامه تحقیقات برای شناسایی دو متهم دیگر صفدر موش برای ادامه بازجوییها به دستور قاضی زمانی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.