سرویس تاریخ جوان آنلاین: محمدرضا کائینی، دبیر سرویس تاریخ روزنامه جوان، بمناسبت درگذشت «اعظم طالقانی»، در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
در خاطرم هست که از نوجوانی، در زمره خوانندگان "پیام هاجر" بودم. نه به خاطر عمده مطالبش-که جذابیت چندانی نداشت-بل به دلیل مقالات و خاطراتی که گهگاه درباره آیت الله سید محمود طالقانی مینوشت و من او را دوست میداشتم. نشریهای بود که در ادوار گوناگون، با اَشکال و قطعهای مختلف در آمد و نمونه هایش در آرشیوم هست.
این قلم که از همان دوره، مطالعه آثار طالقانی را در زمره علایق خود داشت، مکرراً در مییافت که بانو اعظم طالقانی تنها وجوهی از کارنامه پدر را پررنگ میکند، که حاصل فهم و علایق اوست و، چون در آن دوره جز او و نهضت آزادی، کسی یا جریانی مدعی میراث داری آن مرحوم نبود، هماره این بیم را تجربه میکرد که آوردههای آیت الله، ناقص و سلیقهای عرضه و تبلیغ شود. پس از دوم خرداد هفتاد و شش، این فرآیند تشدید شد و کَسان فراوانی نام و وجهه طالقانی را هزینه مناصب و مطامع خود میکردند! نگارنده که پیش از آن پایش به مطبوعات بازشده بود، با همکاری تنی چند از فرزندان و علاقمندان طالقانی، در صدد برآمد که این فضا را تعدیل و نیمه پنهان داشته "پیر" را عیان سازد. حاصل کلید خوردن این فرآیند در دو دهه اخیر، انتشار دهها یادنامه و در همین حدود، برگزاری محافل نکوداشت بوده که طالقانی پژوهی را لونی دیگر داده است.
در همین دوره میشنیدم که بانو طالقانی از اقدامات ما چندان راضی نیست و آن را نوعی موازی کاری با فعالیتهای خویش میانگارد، حال آنکه تنها انگیزه ما، تدارک یک نقیصه بود و نه لزوما ابطال تلاشهای دیگران. این دغدغه ما را به چند جلسه گفت وگوی خصوصی، اما صریح و در مواردی تلخ کشاند، در شبهایی از پائیز سال هشتاد و نه و در شرایطی که در تدارک کنگره بزرگداشت صدمین سال میلاد طالقانی بودیم. این گفتگوها اگر چه ضبط شده، اما هنوز کمتر فرازی از آن قابل انتشار است. تنها نکتهای که از آن جلسات مطول نقل میکنم، این است که به یک باره و در میانه سخن از من پرسید: اینقدر درس خواندهای که بتوانی جواب ادعاهای سروش درباره قرآن را بدهی؟ -در آن دوره، تازه متاع "رویای رسولانه" عرضه شده بود-که نگارنده نیز مجال نداد و درآمد: شما که پیام هاجر را تریبون سروش کرده بودید، حال دنبال کسی میگردید که جواب او را بدهد؟... این سخن نشان میداد که قرآن باوری وی، مانع از آن بود که دیدگاههای جدید سروش را برتابد.
اینک آن فقیده در محضر الهی است و این قلم نیز به پاس تلاشهای مبارزاتی و اجتماعی وی، برای او دعای مغفرت و آرامش دارد. این فقدان را به دوست ارجمندم جناب سید مهدی طالقانی و سایر بازماندگان محترم تسلیت میگویم.
پ.ن: تصویر آمده، بانو اعظم طالقانی را در حال یک گفت و شنود مطبوعاتی در سال هزار و سیصد و پنجاه و هشت نشان میدهد.