جنابعالي در دوران پيش وپس از انقلاب اسلامي،با ايت الله مهدوي كني ارتباط ههمكاري داشتيد.لطفا در آغاز بفرمائيد كه از چه دوره اي وچگونه با ايشان آشنا شديد؟
بسم الله الرحمن الرحيم.بخشی از خاطراتی که من از مرحوم آيت الله مهدوي كني دارم، به رویدادهای قبل از انقلاب و بخش دیگر به رویدادهای پس از انقلاب برمیگردد.پیش از انقلاب، ایشان امام جماعت مسجدجليلي در خیابان ایرانشهر و به خوشنامی مشهور بود. همچنین وجهه علمی خوبي نیز داشتند.
من دروس فقهی را نزد مرحوم آیتالله غروی کاشانی آموختهبودم و دورهی دکتری حقوق را در دانشگاه تهران میگذراندم. به مرحلهای رسیدهبودم که باید کتاب «کفایهالاصول» را میخواندم. در دانشگاه حقوق یک فصل از این کتاب را شادروان استاد دكترمحمود شهابی تدریس میکردند و من با این کتاب تا حدودی آشنا بودم، اما در حدود سالهای 47 و48، یکی از دوستان طلبه پیشنهاد دادند که به جلسات درس آیتالله مهدوی کنی برویم.منزل ایشان نزدیک خیابان پلچوبی بود و ایشان قبول کردهبودند که فصلهایی از کتاب «کفایهالاصول» را برای ما تدریس کنند.
روش تدریس ایشان چگونه بود؟تسلط ايشان بر مفاهيم اصولي را چگونه ديديد؟
خوشبختانه ایشان به این کتاب تسلط خوبي داشتند والبته کتاب هم از نظر نگارش، پیچیدگیهایی داشت. زمانی که ما در جلسات ایشان حضور پیدا میکردیم، اینگونه نبود که فقط کتاب تدریس شود و بحث یکطرفه باشد. برای من جالب بود که ایشان با سعهصدر، ایرادها و نقدهایی که من بر این کتاب داشتم بررسی میکردند و مورد بحث قرار میدادند و اینگونه نبود که جمود داشتهباشند.براي شنيدن وبررسي اشكالات،آمادگي خوبي نشان مي دادند.
بههرحال، این کتاب از کتابهای مهمی است که در اصول فقه تدریس میشود ولی درمحفل درسي ما،زمينه بحث و انتقاد از بخشهای مختلف این کتاب فراهم بود و من حدود دو ماه، بخش هایی از این کتاب را نزد ایشان خواندم اما چون درگیر رساله دکتری بودم، دیگر وقت نشد که خواندن بخشهای دیگر کتاب را ادامه بدهم.از همین زمان، روابط دوستانه و صمیمی من با ایشان ادامه پیدا کرد تا اینکه جریانهای انقلاب پیش آمد و به مناسبت اینکه من در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودم، از این دریچه هم باز ارتباطاتی با ایشان داشتم.
نقش ایشان در حل اختلاف هیئت داوری لاهه و دولت وقت چه بود؟دردوران فعاليت درباره اين موضوع،با ايشان چه ارتباطاتي داشتيد؟
بعد از جریان گروگانگیری (13 آبان1358)، پس از اینکه گروگانها آزاد شدند، بیانیه الجزایر صادر شد و دیوان داوری ایران و آمریکانيز، باید تاسیس میشد. در آن زمان، چون ایران درگیر جنگ بود، باید دیوان داوری را در حد خودش تاسیس میکرد و 3 نفر در این دیوان شرکت میکردند. آقای رجایی به من پیشنهاد دادند که بهعنوان داور ارشد ایران در این دیوان حضور پیدا کنم. باوجود امکانات ناچیزی که داشتیم، توانستیم حقوقدانان ایرانی را بسیج کنیم و در لاههی هلند، یک دفتر تاسیس شد. دیوان داوری هم بهتدریج برپا شد که یک چالش حقوقی بزرگ بین ایران و امریکا بود و در کنار جنگ تحمیلی، یک نبرد حقوقی هم بین حقوقدانان ایرانی با حقوقدانان آمریکایی در هلند ایجاد شد.
بعد از شهادت مرحوم رجایی، میرحسین موسوی به نخستوزیری رسیدهبود و تصمیمگیریها نسبت به دیوان داوری، از جمله نقطهنظرات اجرایی، در اختیار دولت و نخستوزیر بود. اگر چه بههرحال سران قوا و رئیس مجلس در این قضایا نقش داشتند، ولی بههرحال یک اختلافاتی بین تیم حقوقدانان ایرانی و دولت بهوجود امدهبود.یک سری افراد هم، در این زمینهها کارشکنی میکردند و بهاین خاطر ما تصمیم گرفتیم در تهران جلسهای تشکیل دهیم و علمایی را دعوت کنیم و مشکلاتی را که در دیوان داوری داشتیم، با آنها مطرح کنیم. این جلسه در سالن نخستوزیری برگزار شد و ریاست جلسه هم برعهده آقای مهدوی کنی بود. عدهای از روحانیون دیگر هم که در شورای نگهبان و در سمتهای دیگر بودند در این جلسه حضور داشتند و تا حدی نقش داوری را بر عهده گرفتند. من و تنی چند از حقوقدانان لاهه آمدیم و گروهی هم از هواداران دولت در این جلسه شرکت کردند.
دراين جلسه چه مطالبي مطرح شد ونهايتا تصميم گيري درآن،به چه نقطه اي انجاميد؟
چون من رئیس دیوان داوری بودم ابتدا گزارشی از عملکرد ارائه دادم و بعد گفتم: که هرکسی که اعتراضی و یا حرفی دارد، مطرح کند. برخورد این گروه دولتی با من کمی غیرمنصفانه بود و در حقیقت انها بهصورت دستهجمعی سوال میپرسیدند و من بهتنهایی دفاع میکردم! آقای مهدوی که به عنوان رئیس در بالای مجلس نشستهبودند،دستور توقف بحث رادادند و به این گروهی که میخواستند با بحثهای دستهجمعی، تعادل را بههم بزنند، اعتراض کردند. اایشان گفتند: که این منصفانه نیست و اگر شما سوالی دارید، یکییکی بیان کنید و مسائل تکراری را بیان نکنید و تا این جلسه ،بالاخره نتیجهای گرفتهشود.
بهنظر من قاطعیت ایشان، به این جلسه خاتمه داد و من این خاطره را ازجنبه رفتار قاطعانه و شجاعانه ایشان، که بیهیچ ملاحظهای نظر خودشان را بیان میکردند، همیشه به نیکی یاد میکنم.
دو سه شورای حل اختلاف دیگر هم تشكيل شد که امام ایشان را به عضويت در آن انتخاب کردند، ایشان چه ویژگی داشتند که باعث این انتخاب می شد؟
بههرحال ایشان فردی منصف، بیطرف، و با وجدان کامل بودند که تحتتاثیر عواطف اینو آن قرار نمیگرفتند. این نشاندهنده شهامت ایشان بودهاست.
شما در دانشگاه امام صادق (ع) هم تدریس داشتهاید؟تاجايي كه اطلاع داريم،ايشان به شما نيز پيشنهاد تدريس داده بودند؟
من بعد از اینکه در سال 1363، از دیوان داوری ایران و امریکا بازگشتم، دانشگاه امام صادق (ع) تاسیس شده بود و دانشکده حقوق آن هم، در همان سال 63 یا 64 تشکیل شدهبود. آیتالله مهدوی از من خواستند که درسی را در این دانشکده بپذیرم و من هم یک درس نسبتاً حساس را برداشتم: «مقدمه علم حقوق».
برداشتها و تفکر حاکم بر دانشگاه امام صادق (ع)، ریشه فقهی داشت و برای اینکه دانشجویان با تفکر حقوق امروزی هم آشنا بشوند، یک فرصت مغتنم بود و من هم از این فرصت استفاده کردم و این درس را در آنجا تدریس میکردم .درآن درس، دانشجویان با دیدگاههای جدید حقوقي آشنا میشدند و این برای آنها قابلتوجه بود.در آن دورهای که من تدریس میکردم، از گروههای مختلف در دانشگاه بودندو همچنين از دانشکدههای ديگر هم حضور داشتند.چون در آغاز تاسیس دانشگاه امام صادق (ع)، اساتید کافی برای هیئت علمی اين مركز وجود نداشت، افرادی از دانشگاههای مختلف، که علاقمند به همكاري و از چپگراییها به دور بودند، دعوت آیتالله مهدوی را پذیرفتند و درآنجا جمع شدند . این خود شرايطي را ايجاد كرد که وضعيت علمي اين دانشگاه را باورتر کرد و پایههای خوبی را برای آینده بنیاد نهاد.