چرخش معنادار فدراسیون وزنهبرداری و تغییر رویه آن این روزها جالب توجه است. تأکید مرادی به مسائل انضباطی و اینکه دیگر با کیانوش رستمی مماشات نمیشود نهتنها خوشحالکننده نیست، بلکه عجیب هم به نظر میرسد. نه اینکه برخورد با ورزشکارسالاری عیب و ایرادی داشته باشد نه، اما چرخش فاحش فدراسیون در روزهایی که بحثهای زیادی در خصوص کم شدن شانس کسب سهمیه کیانوش رستمی مطرح شده، این شائبه را ایجاد کرده که مرادی قصد دارد پای خود را از این مسئله بیرون بکشد و همه تقصیرات را به گردن ستاره یاغی وزنهبرداری بیندازد!
رئیسی که سالهاست همه جوره پشت رستمی درآمده و به اشکال مختلف با سرکشیهای او راه آمده و زمینه را برای ورزشکارسالاری مهیا کرده، امروز با اشاره به لزوم حفظ نظم و انضباط تأکید دارد که دیگر مماشاتی نمیشود و برای کمرنگ کردن سهم خود سعی دارد اینگونه القا کند که سرکشیهای قهرمان المپیک به بعد از کسب طلا در ریو برمیگردد. مرادی به طور مشخص میگوید که قبل از المپیک ریو، رستمی در چارچوب فدراسیون حرکت میکرد، اما بعد از کسب طلای المپیک تغییر رویه داد و از نظم و انضباط فاصله گرفت و به خاطر همین بینظمیها نیز آسیب دید، چراکه خودش میخواست هم وزنه بزند، هم مربی باشد و هم تمام کارها را برعهده بگیرد. حال آنکه بر کسی پوشیده نیست که کیانوش رستمی قبل از المپیک ریو هم با همین رویه پیش میرفت و به لطف حمایتهای اشتباه رئیس فدراسیون بدون حضور در اردوهای تیم ملی و اینکه وقعی به سرمربی تیم بنهد کار میکرد و دستآخر هم تأکید کرد که طلای المپیک را خودش گرفته و کسی در این مسیر او را یاری نکرده و به این شکل سهم کادر فنی تیم را به صفر رساند و به تحقیر آن پرداخت.
جرئت این سرکشیها را بدون شک مماشات غیرمنطقی رئیس فدراسیون به کیانوش رستمی داده بود. رئیسی که با هر ساز کیانوش رقصید تا یکی از بهترین وزنهبرداران ایران چنان به خود غره شود که بزرگترین لطمه را به خود و همچنین وزنهبرداری ایران بزند. حالا، اما در روزهایی که عدم ثبتنام به موقع وزنهبردارانی، چون کیانوش رستمی و سیدعلی حسینی در مسابقات کسب سهمیه (برای جمع امتیازهای لازم) بر سر زبانها افتاده و امید اندکی به کسب سهمیه المپیک توسط رستمی در تنها مسابقه باقی مانده وجود دارد به نظر میرسد که جناب رئیس ترجیح میدهد با بیرون کشیدن پای خود از این داستان همه کاسهکوزهها را بر سر قهرمان المپیک بشکند. قهرمانی که سرکشیهای او بر کسی پوشیده نیست و همین خودرأی بودن واضح و مشخص رستمی کافی است برای آنکه او را مقصر اصلی از دست رفتن شانس وزنهبرداری ایران در عرصههای مختلف، خصوصاً کسب سهمیه المپیک که حالا فقط مسابقات پرو را در پیش دارد قلمداد کرد، اما آیا تنها مقصر این مسئله کیانوش رستمی است؟
بدون تردید نمیتوان منکر فرصتهایی بود که کیانوش رستمی با خودرأییهای خود از وزنهبرداری ایران گرفته، اما بدون شک او بدون حمایت مستقیم و افراطی رئیس فدراسیون نمیتوانست اینگونه یکهتازی کند تا امروز کار به جاهای باریک بکشد و همه فرصت باقی مانده وزنهبرداری ایران برای کسب سهمیه المپیک به یک رقابت ختم شود. تغییر رویه امروز فدراسیون هم در خصوص این وزنهبردار و دیگر وزنهبردارانی که سعی دارند حرف خود را با سرکشی به کرسی بنشانند کوچکترین سود و منفعتی در پی ندارد، چراکه مانند قبای بعد از عید میماند که به درد گل منار میخورد.
در واقع حرفهای حق به جانب امروز مرادی و موضعگیری او علیه وزنهبردار سرکش تیم ملی نه برای مقابله با ورزشکارسالاری که برای تبرئه خود او در داستان قهرمان سرکش المپیک است. مسئلهای که به خوبی میتوان از لابهلای حرفهای مرادی به آن رسید، وقتی صراحتاً میگوید کیانوش خودش برادرش را به عنوان مربی انتخاب کرد و ما هم تأیید کردیم، اما از این به بعد نمیپذیریم. اگر برادر رستمی فرد مناسبی برای حضور در کنار او به عنوان مربی نبوده، چرا فدراسیون او را پذیرفته و اگر بوده چرا امروز تأکید میکنند که دیگر زیر بار خواستههای او نمیروند؟! در اصل فدراسیون سعی دارد با چنین چرخش معناداری سهم خود را در بازیکنسالاری و از بین رفتن فرصتهای وزنهبرداری و همچنین اهمالکاریها در رد کردن اسامی برای حضور در مسابقات کسب سهمیه کمرنگ کند، اما فدراسیون وزنهبرداری و در رأس آن مرادی به همان اندازه در این ماجرا مقصرند که ستاره سرکش و یاغی وزنهبرداری مقصر است!