مطالبهای که سالها بر سر آن اختلاف بود سرانجام در یک روز زیبای پاییزی به ثمر نشست؛ روزی که زنان ایرانی پیروزی تیم ملی کشورشان را اینبار نه از پای جعبه جادویی، بلکه از استادیوم آزادی جشن گرفتند و حمایتشان را از تیم ملی نشان دادند. پا گذاشتن به ورزشگاهی که در این سالها ورودمان به آن به دلایل مختلف ممنوع بود، حس و حال عجیبی برای همه ما داشت، از خبرنگار و هوادار عاشق فوتبال گرفته تا بانوانی که از سوی نیروی انتظامی مسئول برقراری نظم و امنیت بودند. دیدن مستطیل سبزی که بارها میزبان بازیهای مختلف ملی و باشگاهی بوده و اتفاقات تلخ و شیرینی که در آن برای فوتبال ایران رقم خورده، لذت زیادی برای بانوان هواداران داشت.
خیلیها انتظار بازی ایران – کامبوج را میکشیدند، نه به خاطر خود بازی، چون برتری مطلق تیم ویلموتس بر حریف آسیایی کاملاً قابل پیشبینی بود، بلکه به دلیل اولین حضور رسمی تماشاگران زن در ورزشگاه. روز موعد فرارسید و بالاخره بانوانی که بلیت خریده بودند در جایگاههایی که از قبل برایشان در نظر گرفته شده بود مستقر شدند. تشویقها و حمایت بانوان فوتبالدوست از همان دقایق ابتدایی و با اینکه زمان زیادی تا شروع مسابقه باقی مانده بود آغاز شد و این شور و شعف با ورود تیم ملی به زمین و ضیافت گلی که ملیپوشان به راه انداختند به اوج خود رسید.
فوتبال ملی ایران بدون شک روزی زیبا و خاطرهانگیز را به ثبت رساند؛ برد پرگل، روحیه گرفتن تیم ملی برای حضور پرقدرت در بازیهای بعدی انتخابی جام جهانی و همچنین حضور بیحاشیه و بدون دردسر، اما پرشور بانوان در ورزشگاه. همه این موارد را باید به فال نیک گرفت و در مسیر پیشرفت و ترقی هرچه بیشتر گام برداشت. پرداختن به مسائل فنی را باید به کارشناسان امر سپرد، اما در خصوص ورود بانوان به استادیومها به بحثها و مسائل زیادی میتوان اشاره کرد.
با اینکه نگارنده از نزدیک و از چند ساعت قبل از شروع مسابقه در ورزشگاه حضور داشت و جو شاد، سالم و بیحاشیه حاکم بر ورزشگاه را نظاره کرده، اما نباید خودمان را گول بزنیم، چراکه شأن بانوان ایرانی بالاتر از این حرفهاست و مسئولان فدراسیون و وزارت ورزش برای تداوم حضور آنها در ورزشگاهها باید تلاش بیشتری کنند و امکانات بهتر و مناسبتری را در اختیارشان قرار دهند. اختصاص دادن در شرقی به بانوان تصمیم هوشمندانهای بود که شرایط را برای ورود و خروج آنها تسهیل کرد. با این حال ورزشگاه آزادی همچنان از فقر امکانات بهروز، استاندارد و در شأن تماشاگران رنج میبرد؛ فقری که هواداران مرد سالهاست از آنها گلایه دارند و متأسفانه توجهی هم به اعتراضها و انتقادهای بحقشان نمیشود.
ضمن اینکه خبرنگاران زن هم انتظار بیشتری از فدراسیون فوتبال داشتند که در کمال تأسف حتی ابتداییترین امکانات مورد نیاز آنها برای انجام رسالت خبریشان فراهم نبود و این مسئله به خاطر بازتاب حضور بانوان در ورزشگاه در سایه قرار گرفت. حضور اجباری در مرکز تیمهای ملی فوتبال از ساعت ۱۲ ظهر و انتقال به ورزشگاه، آنهم دو ساعت قبل از مسابقه، خبرنگاران را کلافه و خسته کرده بود، هرچند که همگی به محض ورود به ورزشگاه فعالیت خبری خود را آغاز کردند.
مسئله دیگر اینکه ورزشگاه آزادی دارای جایگاه مناسب و استانداردی برای اصحاب رسانه است که متأسفانه بانوان خبرنگاران اجازه استفاده از این فضای کاملاً رسانهای را پیدا نکردند. جایگاهی که در گوشه ورزشگاه برای فعالان رسانهای زن در نظر گرفته شده بود، حتی پریز برق هم نداشت و در پایان نیز خبرنگاران زن با پافشاری و ممارست خود اجازه حضور در نشست خبری پس از بازی را پیدا کردند!
همیشه شروع یک کار جدید و متفاوت؛ دشوار، زمانبر و بعضاً مشکلساز است. با این حال خوشبختانه بحث ورود تماشاگران زن به ورزشگاه پس از یک پروسه طولانی، بدون کوچکترین مشکل و حاشیهای به سرانجام رسید. در روزی که خانوادهها پرشورتر از همیشه یار دوازدهم تیم ملی بودند، خبرنگاران رسانههای خارجی و نمایندگان فیفا و ایافسی چهار چشمی همه چیز را زیر نظر داشتند تا بلکه سوژهای برای فرافکنی و هوچیگریهای رسانههای غربی پیدا کنند که البته با هوشیاری مردم باز هم تیرشان به سنگ خورد. حیف است از شرایط مثبت و امیدوارکننده به وجود آمده استفاده نکنیم. با اندکی درایت، مدیریت، پرهیز از فرافکنی و ندادن بهانه دست فرصتطلبان میتوان از این شرایط بهترین بهره را برد.