سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، ۲۶اسفندسال۹۶، پسری ۱۴ساله به نام میثم همراه پدرش وارد یکی از کلانتریهای تهران شد و از دو مرد جوان به اتهام آزار شکایت کرد. او گفت: «شب قبل چهارشنبه سوری برای خرید ترقه به میدان گمرک رفتم که مردی به نام محسن نزدیک شد و گفت فروشنده ترقه است. او گفت تعدادی ترقه با قیمت مناسب دارد و پیشنهاد داد آنها را بخرم. به او اعتماد کردم و قرار شد به خانهاش برویم تا ترقهها را تحویل بگیرم. وقتی به خانه متروکه رفتم، او مرا داخل اتاقی برد و در را قفل کرد. هر چه فریاد زدم اعتنایی نکرد تا اینکه همراه دوستش که او را سعید ترقه صدا میزد وارد اتاق شد و مرا آزار دادند.» با طرح این شکایت پسر نوجوان به پزشکی قانونی فرستاده شد و بعد از تأیید این ادعا از سوی کارشناسان، مأموران با ثبت اطلاعاتی که پسر نوجوان در اختیار آنها قرار داده بود، یکی از متهمان معروف به سعید ترقه را حوالی میدان گمرک شناسایی و بازداشت کردند. او با اقرار به جرمش گفت از مخفیگاه دوستش محسن اطلاعی ندارد. متهم روانه زندان شد و تلاشها برای شناسایی محسن ادامه داشت تا اینکه مأموران دریافتند او به اردبیل گریخته و در همان شهر به اتهام قتل عمد بازداشت شده است. با دستگیری دومین متهم، پرونده کامل و به شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
صبح دیروز دو متهم از زندان اعزام و در همان شعبه به ریاست قاضی تولیت محاکمه شدند. ابتدای جلسه شاکی در جایگاه ایستاد و بعد از طرح شکایت برای دو متهم درخواست اشد مجازات کرد. در ادامه محسن که به اتهام قتل عمد در اردبیل بازداشت شده بود، به اتهام آزار پسر نوجوان، آدمربایی و حبس غیرقانونی در جایگاه ایستاد و با انکار جرمش گفت: «قبول دارم پسر نوجوان را به بهانه فروش ترقه به خانه سعید بردم، اما من او را تحویل سعید دادم و سپس آنجا را ترک کردم.» متهم در خصوص قتلی که مرتکب شدهبود، نیز گفت: «چند ماه قبل در اردبیل با چند نفر درگیر شدم. در آن درگیری با چاقو ۳۲ ضربه به مردی که به من حمله کردهبود، زدم که همان لحظه مرد میانسالی برای میانجیگری وارد درگیری شد که یک ضربه هم به او زدم. هر دو به بیمارستان منتقل شدند که مرد جوان با اصابت ۳۲ ضربه به طور معجزهآسا زنده ماند، اما مرد میانجی فوت کرد. بعد از دستگیری توانستم رضایت اولیایدم و شاکی پرونده را جلب کنم و حالا قرار است از جنبه عمومی جرم محاکمه شوم.» سپس دومین متهم در جایگاه ایستاد و با قبول جرمش گفت: «آن روز محسن، شاکی را به خانهام آورد و سپس او را آزار داد. بعد مرا تهدید کرد که من هم او را آزار دهم. نمیخواستم قبول کنم، اما از ترس تهدیدهای محسن مجبور به آزار شاکی شدم.» در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.