کد خبر: 960592
تعداد نظرات: ۶ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲ تير ۱۳۹۸ - ۱۵:۲۶
گفت‌وگوی «جوان آنلاین» با برادر شهید «حاج حسین نیکی‌ملکی»
برادر شهید «حاج حسین نیکی‌ملکی» از شهدای کادرامنیت پرواز هواپیمای مسافربری ایرباس گفت: بعد از شنیدن خبر حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری ایرباس در آب‌های خلیج فارس، چند بار به بندرعباس رفتیم، اما یک بند انگشت برادرم را هم پیدا نکردیم.
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین - فاطمه ملکی: سالهاست که خلیج فارس شاهد حوادث بسیاری است؛ حوادثی که در آن راز‌هایی از رشادت‌ها و شهادت‌هاست و خلیج فارس هیچ وقت اتفاقاتی که در آن رخ داده است را فراموش نمی‌کند. دیروز حماسه شهید نادر مهدوی و ۹ نفر از همرزمانش برای فروریختن هیمنه آمریکا در خلیج فارس و امروز سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکا توسط پدافند هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

البته درکنار سرنگونی این پهپاد، سرنگونی هواپیمای جاسوسی آمریکا با ۳۵ سرنشین که حریم هوایی ایران را نقض کرده بود، هم می‌توانست رخ بدهد، اما با خویشتن‌داری نیرو‌های سپاه اقدامی علیه آنان انجام نشد. در حالی که آمریکا ۳۱ سال پیش در همین خلیج فارس، حادثه دردناکی را رقم زد؛ حادثه¬ای که در آن ۲۹۰ نفر از مسافران بی‌دفاع و بی‌گناه هواپیمای ایرباس، بر فراز آب‌های خلیج فارس توسط ناو جنگی وینسنس آمریکا مورد هدف قرار گرفتند و پیکرهایشان آب‌های نیلگون خلیج فارس را گلگون کرد.

در سی و یکمین سالروز جنایت ضدبشری آمریکا در خلیج فارس، روایت «غلامحسین نیکی‌ملکی»، برادر شهید «حاج حسین نیکی‌ملکی» از شهدای کادر امنیت پروازهواپیمای مسافربری ایرباس را در ادامه می‌خوانیم.
 
حسین در امور کشاورزی به پدرم کمک می‌کرد
 
غلامحسین نیکی‌ملکی درباره تولد برادرش این گونه روایت کرد: حسین در فروردین ۱۳۴۲ به دنیا آمد؛ من ۵ سال از او بزرگتر بودم؛ پدرم کشاورز بود و علاوه بر آن مغازه‌های خواربارفروشی و بقالی هم داشت. خانواده گرم و صمیمی داشتیم. آن طور که یادم هست، حسین خیلی باهوش و مورد توجه اطرافیان بود؛ همه ما از کودکی در مراسم‌ها و هیئت‌های مذهبی و تعزیه‌خوانی‌ها شرکت می‌کردیم؛ مادرم هم در جلسات قرآن که در خانه‌ها برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد ما را هم با خود می‌برد. همه این شرایط دست به دست هم داد تا ما مسیر درست را انتخاب کنیم.
 
وی ادامه می‌دهد: حسین دوره ابتدایی را در روستا درس خواند و حدود سال ۵۲ به تهران آمدیم؛ او در دوره متوسطه در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و برای دوستان و آشنایان هم روشنگری می‌کرد تا آن‌ها هم در تظاهرات ضد رژیم طاغوت شرکت کنند. حسین معتقد بود که راه امام خمینی (ره) ادامه راه اهل بیت (ع) است و نباید در این راه درنگ کرد.
 
برادر شهید «حاج حسین نیکی‌ملکی» درباره فعالیت‌های قبل و بعد از انقلاب می‌گوید: من و حاج حسین در راهپیمایی‌ها باهم بودیم؛ یک شب که در حال شعار دادن بودیم، نیرو‌های رژیم ستم‌شاهی ما را تعقیب کردند؛ ما هم فرار کردیم و، اما همچنان ما را دنبال کردند و ناچار شدیم زنگ یکی از خانه‌ها را زدیم؛ آن خانواده ما را پناه دادند و تا چند ساعت در آنجا ماندیم و بعد که خیالمان راحت شد خبری از نیرو‌های شاه نیست، به منزل خودمان برگشتیم. این فعالیت‌ها تا ۱۲ بهمن ادامه داشت؛ روزی هم که امام (ره) به کشور بازگشتند، برای استقبال به فرودگاه مهرآباد رفتیم و تا میدان انقلاب با پای پیاده ایشان را همراهی کردیم.
 
حاج حسین ارادت خاصی به حضرت آقا داشت
 
وی بیان می‌دارد: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، حسین که در دوره دبیرستان درس می‌خواند، به خاطر نیاز انقلاب، تحصیل را در دبیرستان ادامه نداد و به نیرو‌های سپاه پیوست؛ حسین مدتی از نیرو‌های حفاظت سپاه در نهاد ریاست جمهوری در کنار امام خامنه¬ای بود؛ او ارادت خاصی به محضر ایشان داشت و خود را از مریدان حضرت آقا می‌دانست. حاج حسین بعد از مدتی به جبهه رفت و در منطقه حاج عمران مجروح شد؛ او حتی مجروحیتش را به خانواده اطلاع نداد و دو هفته در تهران ماند و بعد از بهبودی به منطقه حاج عمران بازگشت.
 
روایت زندگی محافظ رهبر انقلاب که در پرواز ۶۵۵ شهید شد

وی درباره ازدواج شهید نیکی‌ملکی گفت: حسین سال ۶۲ ازدواج کرد؛ همسر ایشان از خانواده شهدا بودند و یادم هست خانواده‌ها مراسم خیلی ساده¬ای و به دور از تجملات و چشم و هم چشمی برای آن‌ها برگزار کردند. بعد هم خدا حجت‌الله و جواد را به خانواده برادرم هدیه داد.

از پیکر برادرم یک بند انگشت هم به دست ما نرسید

نیکی‌ملکی با اشاره به علت حضور حاج حسین در کادر امنیت پرواز بیان داشت: منافقین در سال ۱۳۶۳ شروع به هواپیما ربایی کردند؛ آن زمان امام (ره) فرمان دادند که نیرو‌هایی باید برای حفاظت از مردم در هواپیمایی باشند؛ حاج حسین از همان سال به نیروی امنیت پرواز پیوست و ۴ سال خدمت کرد که در همین راه هم به شهادت رسید.

وی درباره شنیدن خبر شهادت برادرش گفت: همزمان با این اتفاق در لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) به صورت آماده‌باش در منطقه غرب کشور بودیم که فرماندهان گفتند که آمریکایی‌ها یک هواپیما را در خلیج فارس مورد هدف قرار داده‌اند که ظاهراً برادر شما هم در آن هواپیما بود. من هم خودم را به بندرعباس رساندم؛ از سردخانه‌ها بازدید کردیم؛ در آنجا پیکر شهدای کودک، پیر و جوان را دیدم که متلاشی شده بودند، اما هیچ اثری از برادرم و چند نفر دیگر نبود؛ حتی از پیکر برادرم یک بند انگشت هم به دست ما نرسید. آن طور که به ما گفتند موشک دقیقا به جایی که حاج حسین و دیگر نیرو‌های امنیت پرواز نشسته بودند، اصابت کرده بود و پیکر شهدا به دریا ریخته شده بودند. بعد از شهادت حاج حسین در قطعه ۴۰ مزار خالی به عنوان یادبود گرفتیم که با پدر و مادر به سر آن مزار می‌رفتیم.

وی درباره وصیت شهید نیکی‌ملکی بیان داشت: ایشان در وصیت‌نامه‌شان به شهادت اشاره کرده‌اند؛ همراهی ولایت فقیه را خواسته است و در پایان گفته خدایا مرگ ما را به شهادت در راه خودت قرار ده.

غلامحسین نیکی‌ملکی به این موضوع اشاره دارد که حاج حسین خبر شهادتش را به مادرش گفته بود؛ وی در این باره بیان کرد: آن زمان خیلی از رزمنده‌ها و مردم به شهادت می‌رسیدند؛ یک روز که مادرم برای شهدا گریه می‌کرد، حاج حسین به مادرم گفت: «مادر زیاد گریه نکن، یک وقت می‌بینی خبر شهادت من را هم برایتان آوردند!» مادرم گفته بود «مادرجان این طور نگو. اما ان شاءالله هر چه خدا می‌خواهد همان شود».
 
شهادت حاج حسین برای پدر و مادرم سخت بود، اما پدرم می‌گفت «من اسم حسین برای او انتخاب کردم، تا در راه امام حسین (ع) برود و شهید شود.» با همه سختی‌ها پدر و مادرم به شهادت و وجود حسین افتخار می‌کردند.

وی درباره روحیات شهید نیکی‌ملکی بیان داشت: آن طور که از حاج حسین به یاد دارم، همیشه به حلال و حرام و به خصوص بیت‌المال توجه داشت؛ او حتی از یک خودکار بیت‌المال، استفاده شخصی نکرد. روی این مسائل خیلی حساس بود. احترام زیادی به پدر و مادرم قائل بود؛ او قبل و بعد از انجام مأموریت به پدر و مادرم سر می‌زد و بعد به خانه خودش می‌رفت.

برادر شهید «حاج حسین نیکی‌ملکی» در پایان با اشاره به جنایت فراموش‌نشدنی آمریکا در خلیج فارس گفت: دیگر الان سال ۶۷ نیست که هواپیمای مسافربری را بزنند و حتی از این موضوع عذرخواهی نکنند؛ دشمن باید بداند که ما خیلی قوی شده‌ایم؛ وقتی که در ۳۰ خرداد ۹۸ پهپاد آمریکایی به خاک ما تجاوز کرد، شمشیر حیدری از غلاف بیرون آمد طوری که هم دشمنان داخلی گیج شدند و هم دشمنان خارجی فهمیدند که کشورمان خیلی پیشرفت کرده است.

وی در پایان بیان داشت: الان مشکل کشورما بحث اقتصادی است که با انجام دادن فرامین رهبر معظم انقلاب اسلامی این مرحله هم می‌گذرد. یکی دیگر از مسائل این است در شرایط کنونی، کشور ما نیاز به وحدت دارد؛ باید تمام گروه‌های سیاسی زیر پرچم ولایت، متکی به نیرو‌های داخلی باشند؛ مسئولان داخلی چشم‌شان به نیروی‌های خارجی نباشد و به مردم به خدمت کنند.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۶
ناشناس
|
United Arab Emirates
|
۲۲:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۴
3
0
دوبی می رفته چیکار؟
پاسخ ها
ناشناس
| Czech Republic
۱۶:۰۷ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۵
میرفته برای تفریح
نوشته کادر امنیت پرواز درست میخوندی
امیر
| Iran, Islamic Republic of
۲۰:۳۸ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۵
اگه نگاهی به زندگی شهدای هواپیما بیندازی برخی کارگر بودن، برخی برای درمان می رفتن، برخی برای دیدار اقوام می رفتن.
از اصل ماجرا نباید غافل شد که آمریکا حق نداشت هواپیمای مسافربری رو بزنه.
فکر کن که عزیزان خودت تو اون هواپیما بودن و حتی برای تفریح می رفتن. چرا باید به گناه نکرده آمریکا اونها رو می کشت؟!
محمد مهدی
|
Czech Republic
|
۱۶:۰۶ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۵
0
3
روحشان شاد
مرگ بر آمریکای جنایتکار
باید هواپیمایی هدایت کننده گلوبال هاوک رو هم میزدیم تا حساب کار دستشون بیاد
شروین علی محمدی
|
United States
|
۱۶:۰۱ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۶
0
1
با سلام

روحشون شاد باشه این شهید و تمامی شهدای گرانقدر از صدر اسلام تا کنون و . . .

ایران باید تلافی بکنه . . .
مجید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۵:۳۵ - ۱۳۹۸/۰۹/۲۳
0
0
همه ی شهدا مظلومند اما شهدای امنیت پرواز مظلوم تر از هر مظلومی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار