سرویس تاریخ جوان آنلاین: استاد ارجمند آیتالله سیدهادی خسروشاهی را سابقهای است طولانی در پیگیری فرآوردههای فکری غرب درباره اسلام به ویژه تولیدات واتیکان در این باره. عهدهداری یک دوره سفارت ایران در واتیکان نیز، بیتردید به این حساسیت و رصد، مددرسان بوده است. در ماههای اخیر از ایشان اثری منتشر شد با عنوان «اسلامستیزی غرب و کلیسا» که طی آن شیوههای فرهنگی و تاریخی مواجهه غرب و کلیسا با اسلام را مورد ارزیابی و نقد قرار داده است. استاد خسروشاهی در دیباچه این اثر و در توضیح بیشتری پیرامون اصل موضوع، چنین آورده است: «اسلامهراسی و یا به عبارت روشنتر اسلامستیزی پدیده جدیدی در غرب مسیحی نیست. از زمان ظهور اسلام، به تعبیر قرآن مجید احبار و رهبان همواره در حال توطئه بر ضد اسلام و مسلمین بودهاند که بعدها و از زمانهای بسیار دور همچنان ادامه یافته و در دوران جنگهای صلیبی و قتلعام مردم مسلمان به فتوای پاپها و مأموران کلیسا به مرحله تکاملی! خود رسیده است. در عصر ما علاوه بر اینکه جنگهای صلیبی نیابتی در اغلب کشورهای اسلامی، عربی و افریقایی ادامه دارد و همه روزه هزاران مسلمان بیگناه توسط مزدوران عرب و غرب با سلاحهای اهدایی امپریالیسم غرب و صهیونیسم بینالملل قتلعام میشوند، در این میان پدران روحانی و در رأس آنها عالیجناب پاپ به دعا و نیایش فقط برای مسیحیان و برکتبخشی و قدیسسازی! مشغولند و گویا از این فجایع ضدبشری همکیشان خود اصولاً آگاه نیستند.
اسلامهراسی کنونی در غرب بر ضد هر کسی که مسلمان نامیده میشود و یا فقط پوشش اسلامی دارد، بهطور گستردهای ادامه داشته و در عمل تبدیل به اسلامستیزی شده است، که جناب ژوزف راتزینگر یا پاپ بندیکت شانزدهم، پاپ سابق با یک سخنرانی بر ضد پیامبر اکرم (ص) در آلمان به این دشمنی جنبه رسمی و علنی داد و جورج بوش کوچک، رئیسجمهوری سابق امریکا همزمان و به صراحت از جنگ مقدس صلیبی سخن گفت و پس از این مقدمهچینیها توطئه تجاوز رسمی و علنی علیه کشورهای اسلامی آغاز شد و صدها هزار نفر از مسلمانان در کشورهای عراق، سوریه، افغانستان، یمن، لیبی، لبنان و... با هجوم وحشیانه جنایتکاران صلیبی عصر ما قتلعام شدند که هنوز هم این جنایات به شکل روشن و آشکاری در این کشورها ادامه دارد.»
مؤلف محترم در بخش دیگری از مقدمه، درباره محتوای کتاب مینویسد: «این رساله کوچک شامل چند بحث متفرقه است: متن یک سخنرانی، یک مصاحبه، یک مقاله و دو، سه یادداشت درباره اسلامهراسی که با توجه به سنخیت مطالب در ضمن این مجموعه به بازچاپ آنها اقدام میکنیم. برای روشنتر شدن هدف ما از نشر این رساله بیمناسبت نخواهد بود که مطالبی را از یک شخصیت غربی نقل کنیم که در مصاحبه با یک روزنامه معروف ایتالیایی مطرح شده است، شاید درباریان واتیکان! از آن مطالب آگاه شوند و چه بسا عبرت بگیرند، اما افسوس که روح انسانیت در کل غرب مرده است و روح قدسی عیسی مسیح در بین پدران روحانی حاکم نیست و مسیحیت کلیسا هم معنویت خود را از دست داده است و این مطامع گوناگون اصحاب نزاع ایجاب میکند بهطور ناجوانمردانهای اسلامهراسی را به مرحله تکاملی آن اسلامستیزی ارتقا دهند، ولی بهرغم تلاشهای آنها همگان میبینیم این بار پاسخ ملتهای مسلمان مطابق خواست و میل امپریالیسم و کلیسا نیست. اجازه بدهید خلاصهای از مطالب روژه گارودی را در این باره نقل کنیم که ما را از توضیح بیشتر مستغنی میسازد. روژه گارودی، فیلسوف و شخصیت سیاسی معروف فرانسوی که نخست مارکسیستی برجسته بود و بعد یک مسیحی به شمار رفت و با پاپ ژان پل دوم هم روابط دوستانهای داشت، در مصاحبه با یک روزنامه ایتالیایی در باره بنیادگرایی، خشونت غربی و همگامی پاپ پیشین واتیکان با آن به نکاتی اشاره میکند که هدف مورد نظر ما را بهخوبی روشن میسازد: حملات نژادپرستانه، بهویژه علیه مسلمانان ادامه دارد. ما هنوز در عصر هجوم صلیبیها هستیم. فرانسه را نگاه کنید. امام جماعت مسجد بزرگ پاریس را که یک انسان هوادار دیالوگ و یک اندیشمند اسلامی است و فرهنگهای دیگر را هم رد نمیکند بازداشت کردهاند. خب این، خطر هجوم مردم شمال افریقا بر ضد غرب را اعلام میکند. در مورد تهدید بنیادگرایی اسلامی اعتقاد دارم بنیادگرایی واقعی از آنِ غرب است که در صدد تحمیل فرهنگ و حاکمیت خویش است و به همین دلیل موجب واکنش مشابه در اسلام میشود. اصولاً غرب در ذات خود تمایل به قتلعام کردن مردم دارد. چه نمونههایی را مثال بزنم؟ نابودی سرخپوستان امریکا؟ بردهفروشی؟ فاجعه هیروشیما؟ و در آخر حمله به عراق با تبلیغات صندوق بینالمللی پول و زیر پرچم امریکا برای سرکوب و قتلعام مردم. این خلاصه تمدن غرب است. آیا میدانید ۸۰ درصد ثروت و سرمایه جهان توسط ۲۰ درصد جمعیت جهان کنترل و مصرف میشود؟ دهها میلیون نفر در سال از فقر و محرومیت میمیرند و در واقع یعنی هر روز یک واقعه هیروشیما! در این میان پاپ هم با فتاوای خود اتحادیه نژادپرست غرب را استحکام میبخشد. پاپ ژان پل دوم یک نمونه و مدل از بنیادگرایی کنونی است. به یاد بیاورید که وی ژنرال پینوشه را تبرک کرد و تنها کسی بود که دیکتاتور نظامی هائیتی را به رسمیت شناخت و همگام با سیا الهیات رهاییبخش را تحریم و محکوم کرد. در مورد جلوگیری از ازدیاد نسل بینش او نژادپرستانه است. او در تاریکی جمود سنتی فرورفته است. واقعاً این یک رسوایی است که پاپ در قتلعام سارایوو شریک غرب باشد. آیا این پاپ نبود که برای به رسمیت شناختن کرواسی و اسلوونی سر از پا نمیشناخت آنهم تنها به دلایل قومی- کاتولیکی؟! اینها نظیر فرانسه در رواندا و امریکا در هائیتی عمل میکنند...
بدین ترتیب روژه گارودی با صراحت خاص خود چگونگی بنیادگرایی واقعی و اتحاد نامقدس و شوم نژادپرستانه غربیها (کلیسا و امپریالیسم) را نشان داده است و ماهیت تمدن! غرب را روشن میسازد. قتلعام تودهها، غارت ثروت ملتها، تحمیل فرهنگ و سلطه سیاسی خود بر دیگران، دفاع از روشهای ضدانسانی به خاطر انگیزههای نژادپرستانه قومی- مذهبی و در واقع تهاجم تمامعیار بر ضد مسلمانان در سراسر دنیا حتی در مورد اقلیتهای مسلمان درون کشورهای به اصطلاح آزاد! و دموکراتیک غرب و اکنون باید بدون پردهپوشی بپرسیم: موضعگیری واقعی پاپ قبلی بندیکت و پاپ فعلی فرانسیس و کل کلیسا و واتیکان در قبال این توطئهها چیست؟ متأسفانه واتیکان در قبال اسلامهراسی و اتهامات بر ضد مسلمانان نه تنها موضع قاطع و رسمی نمیگیرد، بلکه خود به نحوی پنهان یا آشکار با همکاری امپریالیسم آتشبیار معرکه است و آنوقت باید پرسید چگونه از گفتوگوی بین ادیان و حوار مسیحی- مسلمان سخن میگوید؟ داوری را به عهده خوانندگان محترم میگذاریم.»