کد خبر: 960154
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۸ - ۰۲:۲۳
چند نکته از خاطرات روزنوشت شهید حسن دشتبانی که در ۱۰ تیر ۱۳۶۵ به شهادت رسید
آنچه در یادداشت‌های شهید دشتبانی به چشم می‌خورد، صمیمیت و فضای گرم میان رزمندگان در شرایط سخت جبهه است. آن‌ها با اینکه از خانه و خانواده دور هستند ولی با گرمی در کنار هم زندگی می‌کنند و به‌خوبی هوای همدیگر را دارند
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: یکی از کار‌های ارزشمندی که برخی از شهدا در دوران دفاع مقدس انجام می‌دادند نگارش خاطرات روزانه‌شان بود. رزمندگانی که دست به قلم بودند با یادداشت آنچه در جبهه می‌گذشت، دست‌نوشته‌های گرانبهایی از اتفاقات جنگ را برایمان به یادگار گذاشته‌اند. شهید حسن دشتبانی از شهدایی بود که با در دست گرفتن قلم از حال و احوالاتش در جبهه می‌نوشت تا خوانندگانش ۳۰ سال بعد در جریان حال و هوا و کار‌های او در جبهه قرار بگیرند. به مناسبت سالروز شهادت شهید دشتبانی در ۱۰ تیر ۱۳۶۵ در کربلای یک نگاهی به زندگی و یادداشت‌های ایشان در زمان جنگ داریم.

شهید دشتبانی در سال ۱۳۴۲ متولد شد و در اوج جوانی با بینشی عمیق و آگاه پا به جبهه گذاشت. پس از پیروزی انقلاب و دیدن عکس‌های امام خمینی (ره)، بزرگ‌ترین آرزویش این بود که سرباز خوبی برای امام باشد و تا زمانی که جان در بدن دارد گوش به حرف‌های رهبرش بماند.
هنگامی که برادرش از جبهه به خانه بازمی‌گشت تمام حرف‌های حسن این بود که او را به همراه خود به جبهه ببرد. به دنبال رسیدن به جبهه و کمک به رزمندگان بود و می‌گفت: الان کربلای حسین (ع) است و امام فرزند امام حسین (ع) است و باید یاریگر یار امام حسین (ع) باشیم.

شهید دشتبانی در اوج جوانی از طریق یگان اعزامی ارتش به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و تا جایی که زمان داشت خاطراتش را به صورت روزنوشت ثبت کرد. در مناطق عملیاتی به دلیل حجم بالای کار‌ها فرصت برای نوشتن خیلی نیست، با این حال شهید دشتبانی تا جایی که زمان به او مجال می‌داده، اتفاقات را ثبت کرده است. شهید در زمانی که جبهه آرام بوده، اطلاعات کلی را از فضای جبهه در اختیار دیگران می‌گذارد تا آن‌ها هم در جریان وضعیت جبهه‌ها قرار بگیرند.

شهید دشتبانی فضایی کلی از نخستین روز اعزامش در اختیار خواننده قرار می‌دهد و می‌نویسد که ساعت ۸ شب شنبه ۱۶ فروردین به منطقه وارد شده و از آنجا به سنگر می‌رود: «ساعت ۹ شب شام را به سلامتی همه دوستان خوردیم و الان ساعت ۱۰ شب است که داریم چای می‌خوریم و ساعت ۱۲ شب خوابیدیم.» اولین شب ورود به منطقه خیلی آرام و بانظم سپری می‌شود.

شهید در یادداشت دیگری که سه‌شنبه ۲۶ فروردین نوشته شده، درباره وضعیت جبهه چنین می‌نویسد: «ساعت ۱۰ دیشب از سنگر بیرون رفتم و به دیدگاه‌ها سرکشی کردم و کمی با چیت‌ساز صحبت کردم و چند گلوله ۸۲ زدم. خواب از سرم پریده بود و تا صبح بیدار بودم. ساعت ۴ صبح بود که از مهندسی برای مین‌گذاری آمدند و من هم به آن‌ها کمک کردم و ساعت ۷ صبح خوابیدم و ۱۲ بیدار شدم و امروز بعد‌از‌ظهر آقای حسن صمیمی به دیدن من آمد و ناهار را با هم خوردیم.» و چهارشنبه ۲۷ فروردین یادداشت می‌کند: «امروز نیروی جدید وارد خط شد و بچه‌های ما به عقب رفتند. من به اتفاق دو نفر از بچه‌های خودی با نیروی جدید در خط ماندیم.»

آنچه در یادداشت‌های شهید دشتبانی به چشم می‌خورد، صمیمیت و فضای گرم میان رزمندگان در شرایط سخت جبهه است. آن‌ها با اینکه از خانه و خانواده دور هستند ولی با گرمی در کنار هم زندگی می‌کنند و به‌خوبی هوای همدیگر را دارند. در تمام خاطرات رزمندگان در کنار هم هستند و این روحیه جمعی بالا باعث تقویت روحیه‌شان می‌شود. جمع شدن انسان‌هایی با اعتقاد و حالات معنوی بالا فضایی را در جبهه‌ها می‌سازد که دل همه جلا پیدا می‌کرد تا هرچه دارد را در طبق اخلاص بگذارد.

نکته مهم دیگر در این یادداشت‌ها سخت کار کردن رزمندگان است. آنگونه که در این خاطرات می‌خوانیم، رزمندگان از دم سحر بیدار می‌شدند و زمانی که باید کار می‌کردند تا آخرین ساعات مشغول به کار بودند. حتی گاهی تمام طول شب مشغول به کار می‌شدند و با بالا آمدن خورشید به خواب می‌رفتند. کسی غر نمی‌زند و شکایت نمی‌کند و تمام تلاش همه بر این است تا به نحو احسن کارشان را انجام دهند. رزمندگان با چنین روحیه‌ای توانستند در سخت‌ترین شرایط، مقابل ارتش بعث عراق با حمایت همه‌جانبه ابرقدرت‌ها بایستند و اجازه زیاده‌خواهی به آن‌ها ندهند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار