سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: آمارها حاکی از آن است که بیشترین طلاقها در سال اول زندگی زناشویی اتفاق میافتد و در مرحله بعد، قبل از اینکه سن ازدواج به پنج سالگی برسد، زوجین از هم جدا میشوند. یکی از دلایلی که در این زمینه میتوان برشمرد نزاع بر سر قدرت و کنترل کردن یکدیگر است. اگر به سالهای گذشته برگردیم، میبینیم که بسیاری از زن و شوهرها ازدواجهای طولانیتری داشتند و سالهای عمر خود را با هم طی کرده و به قول معروف با هم پیر شدهاند. آنها خواستههای مشابهتری را دنبال میکردند و هدف اصلیشان از ازدواج نیز خود ازدواج و تشکیل خانواده بود و این دیدگاهی بود که نیاز به تفحص نداشت چراکه در خانواده خود، این را آموخته بودند و برای حفظ خانوادهشان تلاش میکردند و نسبت به پایداری آن، تعصب به خرج میدادند. پس برای آنها کنترل کردن یکدیگر مطرح نبود. یکی در خانه تلاش میکرد، دیگری در بیرون. خواستهها و نیازهایشان هم تقریباً مشابه بود و اختلاف سلیقه و دیدگاه و سبکهای مختلف در زندگی آنها کمتر به چشم میخورد.
امروز از مردهای مسئول و متعصب نسبت به خانواده و از زنان از خود گذشته و پرتلاش در همسرداری شمار اندکی بر جای مانده است. سلیقهها و علایق جنس زنان و مردان به دلایل زیادی تغییر کرده که به سبک زندگی امروز و شیوه تربیتی جدید مربوط میشود. همچنین نگرش افراد به تشکیل خانواده و زوجیت هم تغییر کرده است. دیگر پسران برای یک همسر خوب بودن و مرد بودن تربیت نمیشوند و زنان برای مادر شدن و همسر بودن آموزش نمیبینند. اما بنا بر نیاز به تشکیل خانواده و مستقل شدن به ازدواج رو میآورند و به دلیل نداشتن مهارت در زندگی زناشویی با نزاع بر سر قدرت، میتازند و تلاش میکنند با کنترل کردن یکدیگر زندگی کنند و در این راستا تاب نمیآورند و از هم جدا میشوند.
امروزه یکی از عوامل مهم اختلاف بین زوجین جوان، کنترل و چک کردن یکدیگر است. مشکل از آنجا شروع میشود که زوجین بنا بر تصور غلط میخواهند یکدیگر را تحت کنترل خود درآورده و دائم از اوضاع هم باخبر باشند. به همین دلیل اگر در دسترس و پاسخگو نباشند، دیگری دچار افکار وسواسگونه میشود و زوجین نسبت به هم شک میکنند و به جای گفتوگو و حل مشکل، به تهمت زدن، قضاوت و حکم کلی رو میآورند و یکدیگر را میرنجانند.
شیوههای کنترلگری بین زوجین بخشی از رفتارهای ناکارآمد محسوب میشود و از سادهترین روشهایی است که افراد در مقابل هم به کار میبرند. به عنوان مثال به جای گفتوگوی صریح و واضح هنگام اختلاف با رفتارهای نادرستی مثل قهر کردن، بیتفاوت شدن، پرخاش کردن، بیاحترامی و توهین به خانوادههای هم و ... واکنش نشان میدهند و یکدیگر را میآزارند. در حالی که میتوانند با بیان احساسی که پیدا کردهاند یا فکری که آنها را آزار میدهد، مشکل را مطرح کنند. مثلاً وقتی یکی از زوجین خلف وعده میکند، دیگری به جای قضاوت کلی و حکم دادن به اینکه تو آدم بیمبالاتی هستی (توهین)، تو همیشه به وعدهات عمل نمیکنی (انتقاد و حکم کلی)، تو قابل اعتماد نیستی (سرزنش) و... میتواند بیان کند من از این رفتارت ناراحت هستم و احساس خوبی ندارم. من دوست دارم وقتی به من قول میدهی به آن وفادار باشی یا دوست دارم بدانم چه مشکلی پیش آمد که نتوانستی آن را انجام دهی، یا چطور میتوانیم به هم کمک کنیم تا به وعدههایمان پایبند باشیم و جملاتی از این قبیل که حاکی از احساس و تفکر و نگرش «من» است نه «حکم کلی» که در مورد رفتار تو داده میشود. بنابراین بهترین حالت این است که جملات با واژه «من» شروع شوند و دارای اطلاعات بوده و جنبه پیشنهادی داشته باشند. زوجین باید حد و مرزهایی برای ورود به حریم یکدیگر در نظر بگیرند و در عین رعایت زندگی اشتراکی و ساز و کارهای آن باید به فردیت هم احترام بگذارند. چون ما در دنیایی زندگی میکنیم که زنان و مردان در کنار هم تحصیل میکنند، شاغل میشوند و علایق و سلایق شخصی خود را دارند.
احترام و پذیرش این حریمها کمک میکند تا زوجین کنار هم رشد و بالندگی داشته باشند و یکی مانع دیگری نشود یا باعث رکود دیگری نشود. این حدود تا جایی میتواند توسعه داشته باشد که به زندگی مشترک لطمه وارد نکند. اخلاقی رفتار کردن وقتی نمود پیدا میکند که هر کس فردیت خود را داشته باشد و به دیگری ضرر نزده و موجب آزار همسرش نباشد.
*دکترای روانشناسی