ایالات متحده بعد از برگزیده شدن دونالد ترامپ به سمت ریاست جمهوری درگیر نوعی بیثباتی در رویکردهای سیاست خارجی خود شده است. در کنار اقداماتی نظیر خروج از معاهدات بینالمللی و نیز نهادهای مربوط به سازمان ملل، ترامپ در تازهترین اقدام خود اعلام کرد که امریکا را از پیمان منع موشکهای میانبرد هستهای (Intermediate – range Nuclear Force) خارج میکند. خطوط اصلی این معاهده بر اساس بیانیه مشترکی بود که امریکا و اتحاد جماهیر شوروی در زمان عقد پیمان سالت ۲ پیرامون آن توافق کردند.
این معاهده به عنوان اولین قرارداد خلع سلاح اتمی و اولین قرارداد حذف کامل موشکهای میانبرد هستهای در ۱۸ سپتامبر ۱۹۸۷ مابین دولتهای امریکا و اتحاد شوروی به امضا رسید و پس از فروپاشی شوروی، روسیه نیز به آن پایبند بوده است. بر اساس این پیمان توافق شد که تمامی موشکهای میانبرد هستهای دو کشور با برد ۵۰۰ تا ۵۰۰۰ کیلومتر و نیز سکوهای پرتاب آنها نابود شود. انعقاد این پیمان در آن زمان کاملاً به نفع امریکا به نظر میرسید؛ چراکه میزان این نوع از موشکهای شوروی چهار برابر بیشتر از امریکا بود و مسکو متعهد شد که آنها را جمعآوری کند و از رده خارج سازد؛ چراکه از طرفی به صورت یکجانبه اختیار مطلق جمعآوری موشکهای اس اس ۲۰ شوروی را به امریکا داد و از طرف دیگر نیز امریکا را در جمعآوری موشکهای از نوع پرشینگ و کروز آزاد گذاشت. امضای این پیمان همچنین فصل نوینی در مذاکرات خلع سلاح گشود که زمینه بسیار مناسبی را برای توافقهای آتی کاهش نیروهای هستهای دو قدرت به وجود آورد؛ تا آنجا که رونالد ریگان رئیسجمهور وقت امریکا که آن را امضا کرد، آن را قراردادی تاریخی برشمرد که سلاحهای هستهای را نه تنها محدود میکند، بلکه در بسیاری موارد آنها را منهدم میسازد. در دوره پس از ریگان در زمان جرج بوش پدر نیز از این قرارداد بهخوبی نام برده میشد.
با وجود اینکه این پیمان بیشتر به نفع امریکا بوده است تا شوروی و پس از آن روسیه، اما ترامپ اعلام کرد که کشورش را از پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد خارج میکند؛ دلیل اصلی آن را نیز نقض این معاهده از سوی روسها در پی آزمایش نسل جدید موشکهای میانبرد اعلام کرده است. ترامپ گفته که امریکا به روسیه اجازه فعالیت تسلیحاتی در این زمینه را نمیدهد، در حالی که امریکا از آن منع شده است. البته اعلام خروج امریکا از این معاهده مختص شرایط حال حاضر و دوره ترامپ نبوده است بلکه در دوره ریاست جمهوری اوباما نیز زمزمههایی مبنی بر خروج امریکا از این پیمان به گوش رسید.
با این وجود در شرایط کنونی سؤال اصلی این است که ترامپ با این تصمیم چه اهدافی را دنبال میکند. نخست، باید گفت که امریکای ترامپ بهشدت به دنبال بازگشت ابزارهای ازدسترفته قدرت امریکاست. از نظر ترامپ معاهداتی از این دست بیش از اینکه به نفع امریکا باشد، زنجیری است که بر دست و پای امریکا زده شده و قدرت آن را در مقابل رقبایی نظیر روسیه و چین کاهش داده است. به عبارتی، این رویکرد در واقع خواهان بازگشت به سالهای اولیه پس از جنگ سرد است که در آن امریکا به عنوان ابرقدرتی بیرقیب مطرح بود و هنوز با دنیای تک- چندقطبی مواجه نبودیم.
لازمه راهبرد فوق در درجه اول تقویت موازنه در مقابل روسیه از طریق تلاش برای بازگشت توان هستهای به عنوان ابزار قدرت خود است که خود هدف دوم این اقدام است. این رویکرد ترامپ در ادامه سیاستهای واقعگرایانه تهاجمی وی در سالهای گذشته اتخاذ شده و هدف آن در واقع توازن سازی همهجانبه علیه روسیه است. به طور کلی روسیه در سند جدید امنیت ملی امریکا تهدید انگاشته شده است. این بدین معنا است که برخلاف مواضعی که ترامپ در ابتدای ریاست جمهوری خود در زمینه تشریک مساعی با روسیه بهویژه شخص پوتین داشت، با گذشت زمان مشخص شد که اشتراک منافع طرفین در کمترین میزان خود قرار دارد.
ترامپ با مشاهده راهبرد روسیه بسان یک قدرت بزرگ در حضور فعالانه در بحرانهای منطقهای، به این نتیجه رسیده که تقویت موازنه علیه روسیه ضروری به نظر میرسد. موشکهای میانبرد در واقع همان موشکهایی هستند که روسیه از آنها برای هدف قراردادن مواضع تروریستها در سوریه استفاده میکند. به علاوه این موشکها با فراهم آوردن قدرت انجام حملات همهجانبه به کشورهای ناتو از سوی مسکو، امریکا را همچون دوره جنگ سرد با معضل «ضربه اول» مواجه میسازد و بدین لحاظ یکی از ابزارهای سیاست تهاجمی روسیه تلقی میشوند. این در حالی است که تلاش ترامپ برای خروج از این پیمان، روسیه را به سمت موازنه مضاعف و تقویت بیش از پیش تسلیحات خود حتی خارج از معاهدات بینالمللی سوق میدهد.
در درجه سوم باید به سیاستهای اتحادیه اروپا بهویژه در اتخاذ سیاستهای مستقل از امریکا اشاره کرد که به نوعی خود نیز نتیجه سیاستهای یکجانبه امریکای ترامپ است. اروپا پس از مشاهده بیتفاوتی ترامپ به معاهدات بینالمللی سعی در ایجاد سازوکارهای جدید برای خود بهویژه در زمینههای اقتصادی و مالی دارد. این خود میتواند مستمسکی در دست ترامپ برای خودیاری بیشتر باشد که نمونه آن همین خروج از پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد است.
به علاوه رویکرد ترامپ مبنی بر خروج از این معاهده، مقابله با قدرت نظامی روزافزون چین را نیز به همراه دارد. امریکا در کنار روسیه، نگران رشد موشکهای هستهای و حتی سلاحهای متعارف چین است که میتواند معادل برد موشکهای میانبرد مصرح در این پیمان باشد. ترامپ در این رابطه گفته که ما باید بتوانیم آن گونه سلاحها را تولید کنیم، مگر اینکه روسیه و چین نزد ما بیایند و بگویند بیایید تعقل کنیم و هیچ یک از ما دست به تولید این گونه جنگافزارها نزند. ترامپ همچنین گفته که اگر قرار باشد روسیه و چین این کار را بکند ولی ما به این پیمان پایبند بمانیم، چنین چیزی غیرقابل قبول است. از نظر ترامپ پایبندی به این پیمان برای امریکا که در صدد جابهجایی محوریت سیاست خارجی خود از خاورمیانه به منطقه آسیا- پاسیفیک است، مقابله با قدرت نظامی چین را -که این منطقه را حیاط خلوت خود محسوب میکند- دشوار میسازد. خروج از این پیمان بخشی از رویکرد گام به گام امریکا برای تبدیل به قدرت برتر جهانی است که به نظر میرسد بیش از هر چیز علاوه بر تبدیل واشنگتن به یک ابرقدرت تنها، چالشی جدی علیه تلاشهای چندین دههای برای تحقق خلع سلاح هستهای است که معمای امنیت موجود در نظام بینالملل را فزونی میبخشد.