دهه ۶۰ بیتردید دهه درخشش سینمای ایران است و در همین دهه است که سینمای دفاع مقدس برای به تصویر کشیدن جنگ تحمیلی و تبعات آن متولد شد و به عنوان یک ژانر سینمایی مستقل پا به عرصه وجود نهاد. سینمای دفاع مقدس اغلب پیرامون خطوط مقدم جبهه و به تصویر کشیدن فداکاریهای رزمندگان دوران دفاع مقدس شکل گرفته بود و دوربین فیلمسازان این عرصه کمتر به سمت پشت جبههها چرخیده بود تا واقعیتهای دیگری از جنس نقشآفرینی زنان در دفاع مقدس و ظهور و بروز این نقشآفرینیها در ساختار اجتماعی جامعه را به تصویر بکشد.
در نخستین سالهای جدیتر گرفته شدن سینما و دفاع مقدس، فیلم «رهایی» برای نخستین بار یک رزمنده را در فضای پشت جبهه درگیر با یک مسئله خانوادگی به تصویر میکشد: قاسم که داوطلبانه به جبهه رفته است در حالی که یک پای خود را از دست داده به خانه برمیگردد. از ازدواج با دختر داییاش فاطمه به دلیل نقص عضو
سر باز میزند و تلاش میکند تا نویسنده عراقی یک نامه نیمهتمام را که پیش از مجروح شدن در سنگر دشمن یافته، در اردوگاه اسرا بازیابد.
در این فیلم، زن به عنوان شخصیتی ایثارگر که به رغم نقص عضو نامزدش در جبهه حاضر به ازدواج با او میشود، مطرح گردیده و در واقع یکی از نقشهای مهم و درخور تأمل زنان در دفاع مقدس، در این فیلم مورد اشاره قرار میگیرد.
«هیوا»، یکی از موفقترین نمونههای این نوع نگاه به شخصیت همسران شهید است. در این فیلم، زنی که همسرش سالها قبل در جریان جنگ تحمیلی به شهادت رسیده و پیکرش به دست نیامده، همچنان با خاطرات و نامههای او زندگی میکند و به تقاضای ازدواج مردی که قصد دارد با او پیوند زناشویی ببندد، پاسخ منفی میدهد. او میخواهد به کمک فرمانده گروهانی که حالا مشغول تفحص در مناطق عملیاتی برای یافتن پیکر شهیدان است، نشانی از همسر شهیدش بیابد.
احمدرضا درویش، کارگردان جوان سینمای ایران، در دو فیلم «کیمیا» و «سرزمین خورشید»، شخصیت یک دکتر و یک پرستار زن را در کوران حوادث جنگ با نگاهی واقعگرا و پرداختی روانکاوانه به تصویر کشید و در واقع یکی از بهترین و قابل قبولترین تصویر را از زن در کوران جنگ ارائه کرد.
در فیلم «کیمیا»، یک پزشک زن که در لحظات سقوط خرمشهر، همچنان در بیمارستان به فعالیت ادامه میدهد، کودکی را که تازه به دنیا آمده و مادرش به هنگام زایمان از دنیا رفته، از مهلکه نجات میدهد.
همین کارگردان، در فیلم دیگرش «سرزمین خورشید» که در ادامه «کیمیا» ساخته شده، این بار یک پرستار زن را در کنار دیگر شخصیتهای اصلی اثر خود قرار میدهد و او نیز همچون شخصیت زن فیلم «کیمیا» نوزادانی را از بیمارستان رو به سقوط شهر و از زیر آتش سنگین دشمن نجات میدهد. او با عزمی استوار، در حالی که سعی میکند یک دکترِ مردِ بیانگیزه را با گروه نجات همراه کند در موقعیتی جنگی به وظیفهاش عمل میکند.
تصویر زن در سینمای دفاع مقدس، اما در سالهای اخیر و با فیلم «شیار ۱۴۳» عملاً دگرگون شد. این اثر قابل تحسین نرگس آبیار بر خلاف سایر فیلمهایی که در ژانر سینمای دفاع مقدس ساخته میشوند، هیچ سکانسی از جنگ را به شکل مستقیم به تصویر نکشیده است. دوربین این کارگردان زن زنانهترین احساسات دوران دفاع مقدس و سالهای پس از آن را به تصویر کشیده است. مادری روستایی که سالهای سال چشمانتظار است تا خبری از فرزندش به دست بیاورد و پس از ۱۹ سال یک پلاک و چند قطعه استخوان او را از چشمانتظاری درمیآورد. این فیلم با درخشش مریلا زارعی توانست پنجرهای تازه رو به فعالان سینمای دفاع مقدس باز کند و بعدها منجر به تولید محصولات دیگری شد که به جای روایت خطوط مقدم جبهه گاه کیلومترها آن سوتر آمده و دفاع مقدس را از زاویهای دیگر روایت کردند. فیلم «ویلاییها» هم محصول دیگر این نگاه بود که زندگی همسران فرماندهان دفاع مقدس را در یک اردوگاه نظامی روایت میکند.
روایت زنانه از دوران دفاع مقدس ابعاد پنهان این دوران را به تصویر میکشد و آنقدر ظرفیت دارد که تا سالهای سال میتوان دربارهاش فیلم ساخت و با زبان هنر روایتگر حماسههای این دوران بود. این یعنی دوران پرشکوه و اوجی دیگر برای سینمای دفاع مقدس و سینماگرانی که میخواهند از زوایای بکر و دستنخورده به این دوران نگاه داشته باشند.