اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و أهل بیته الأَطیبین الأَنجبین سیّما بقیّة الله فی العالمین بِهم نَتولّیٰ و مِن أعدائِهم نَتبرّءُ اِلی الله».
خجسته عید میلاد خاتم اوصیاء، حجة بن الحجج البالغه ولیّ عصر و زمان (ارواحنا فداه) را به پیشگاه آن حضرت و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و شما بزرگواران و برادران ایمانی و خواهران قرآنی و عزیزان و خیّرین مدرسهساز تهنیت عرض میکنیم. از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم به همه شما علما، فضلا، دانشمندان حوزوی و دانشگاهی و برادران و خواهران ایمانی و قرآنی به برکت آن حضرت آنچه خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت شماست مرحمت کند.
بحثهای نهج البلاغه به شرح کلمات نورانی آن حضرت به عنوان کلمات قصار یا کلمات حکیمانه رسیده است. در ضمن تبیین این بخش از کلمات نورانی آن حضرت، مقداری از برنامههای رسمی وجود مبارک ولیّ عصر (ارواحنا فداه) مطرح میشود، تا روشن شود که آن حضرت کاری را که خاتم انبیا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) انجام داد این «خاتم الأوصیاء» هم همان کار را انجام میدهد، کارهای جهانی خواهد کرد.
در شرح کلمات نورانی آن حضرت، به شماره سی رسیدیم. این کلمه سی که در نهج البلاغه است، در حقیت یکی از خطبههای نورانی امیرالمؤمنین است که سید رضی این را به عنوان کلمات حکیمانه یا کلمات قصار ذکر کرد. در آنجا از حضرت سؤال کردند ایمان چیست؟ فرمود: ایمان چهار رکن دارد: صبر و یقین و عدل و جهاد. اینها یک سلسله معانی لغوی دارند که معنای آن آسان است؛ اما یک سلسله معانی خاص دارد که حضرت به آن معانی خاص پرداختند؛ مثلاً در جریان عدل ما میگوییم کسی که کارهای واجب را انجام میدهد و از حرام پرهیز میکند، این عادل است. اما وجود مبارک آن حضرت وقتی عدل را معنا میکند میفرماید تا کسی محقق نباشد، در فهم معارف الهی دقیق و عریق نباشد، عادل نیست. این چه کار به عدل مصطلح دارد؟ هر فقیهی را هم عادل نمیگویند، هر حکیمی را هم عادل نمیگویند، هر پیشنمازی را هم عادل نمیگویند. آن کسی که بفهمد اینها چه گفتهاند اوّلین شرط عدل این است. این عدل کجاست با آن عدلی که ما در رسالهها داریم کجاست!
فرمود: «وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی غَائِصِ الْفَهْمِ»؛ فهم میدانید دقیقتر از علم است، به هر انسانی که میفهمد عادل نمیگویند. آن کسی که اهل نهر است در نهر شنای علمی میکند به او عادل نمیگویند. آنکه اهل بحر است، در دریا شنا میکند، به او میگویند عادل، «عَلَی غَائِصِ الْفَهْمِ»؛ کسی که اهل غوّاصی است. غوّاص برای این نیست که شنا بکند، به آن کسی که در دریا برای خنک شدن شنا میکند که نمیگویند غوّاص. غوّاص به کسی میگویند که غوص کند تا گوهر بگیرد. کسی که به دنبال ماهی است که غوّاص نمیگویند. «عَلَی غَائِصِ الْفَهْمِ»، آن دریادلی که غوص میکند و گوهر مییابد، اوّلین شرط عدل را داراست و سه شرط دیگر که در جلسه قبل گذشت.
اما حالا میرسیم به مسئله جهاد. فرمود: «وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الصِّدْقِ فِی الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِینَ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ نَهَی عَنِ الْمُنْکَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ [الْمُنَافِقِینَ]الْکَافِرِینَ وَ مَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ قَضَی مَا عَلَیْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»؛ اینها معنای جهاد است. در جهاد اصغر که جنگهای مقدس و دفاع مقدس هشتساله را همه ما تجربه کردیم؛ اما در جهاد اکبر میفرماید جهاد چهار شعبه دارد، اوّل آن امر به معروف و نهی از منکر است. مستحضرید که امر به معروف و نهی از منکر غیر از تعلیم است غیر از تبلیغ است غیر از تألیف است غیر از موعظه است غیر از ارشاد است غیر از «تنبیه الغافلین» است، اینها هر کدام بحث خودشان را دارند. اگر کسی غافل است، تنبیهِ غافل امر به معروف نیست؛ اگر کسی جاهل هست تعلیمِ جاهل امر به معروف نیست؛ اگر کسی معذور است توجه دادن به او امر به معروف نیست. پس تعلیم و تبلیغ و ارشاد و موعظه و اینها هر کدام باب خاص خودشان را دارند؛ اما امر به معروف آن است که شخصی عالماً عامداً دارد گناه میکند، این دیگری که به او دستور میدهد دارد امر میکند نه تعلیم، نه تنبیه، نه ارشاد، بلکه فرمان میدهد. براساس آیهای که ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾ [۱]این شخص ولایت دارد، معلّم نیست مبلّغ نیست مرشد نیست، ولیّ است؛ لذا اگر کسی حرف او را گوش نداد دو تا گناه کرد: یکی اینکه آن کار خلاف را انجام داد؛ دیگر اینکه حرف ولیّ خودش را گوش نداد. اگر کسی عفاف را، حجاب را رعایت نکرد، عالماً عامداً رعایت نکرد. دیگری دارد امر به معروف میکند به عنوان ولیّ دارد امر به معروف میکند، نه به عنوان معلّم، یا مُرشد، یا مُبلّغ. او اگر بیاعتنایی کرد و حرف این را گوش نداد، دو تا گناه کرد: یکی به ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ﴾ [۲]عمل نکرد؛ دیگر ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ﴾ را عمل نکرد. اگر پسری ـ. معاذالله ـ. نماز نمیخواند یا نخواند، پدر به عنوان امر به معروف دارد دستور میدهد، اگر این حرف پدر را که دارد امر به معروف میکند نه از جایگاه پدری و گرنه ممکن است او سه مشکل داشته باشد. اگر دستور او را انجام نداد، دو تا گناه کرد: یکی ﴿فَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ﴾ [۳]را اطاعت نکرد؛ دیگر اینکه به حرف ولیّ خود ـ. نه پدر، چون او آمر به معروف است ـ. عمل نکرد. امر به معروف چیز دیگری است، یک کتاب دیگری در فقه دارد، زیر مجموعه جهاد است. آن شخص باید مؤتمر باشد به این؛ منتها یک ولایت متقابل است. زن نسبت به زن، مرد نسبت به مرد، زن نسبت به مرد، مرد نسبت به زن در نظام اسلامی این طور است: ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ﴾؛ نه «بعضهم معلّمین بعض» یا «مبلّغین بعض»؛ آنها حسابشان جداست؛ لذا جریان امر به معروف و نهی از منکر زیر مجموعه عنوان ولایت است، اوّلاً؛ اگر کسی مؤتمر نشد دو تا گناه کرد، ثانیاً.
فرمود: جهاد مبتنی به امر به معروف و نهی از منکر است. مسئله امر به معروف و نهی از منکر هم درجاتی دارد: اوّلین درجه آن انزجار قلبی است که واقعاً انسان اگر گناهی میبیند منزجر باشد. مرحله ثانیه انزجار چهره و زبانی یا بدنی است. اگر کسی دارد گناهی میکند، همه عابران وقتی که نگاه میکنند، به او یک نگاه تندی بکنند که این چه وضعی است که درآمدی، او خودش را جمع میکند. او اصلاً به این وضع درآمده که خود را نشان بدهد. مردم اگر امر به معروف بکنند؛ یعنی خانمها وقتی بیحجابی را میبینند باید نگاه تحقیرآمیز بکنند؛ اینکه حداقل واجب است، دیگر لازم نیست کسی بگوید به ما جواب بد میدهند. نگاه باید نگاه «آمرانه بالمعروف و ناهیانه عن المنکر» باشد؛ قهراً آن شخص هم تا وسط راه خودش را جمع میکند. او اصلاً میخواهد خودش را نشان بدهد، وقتی ببیند با انزجار عمومی همراه است، خودش را جمع میکند.
«عَلَی الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ» و در میدان نبرد هم صادقانه با بیگانه مبارزه کند. «وَ الصِّدْقِ فِی الْمَوَاطِنِ»؛ در صحنههای جنگ، در صحنههای نبرد، شبهای عملیاتی صادقانه قیام و استقامت کند. «وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِینَ»؛ نسبت به تبهکاران واقعاً بدبین باشد، کینه اینها را در دل داشته باشد. بعد حضرت فرمود: «فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ»؛ این پشتیبانی، پشتوانه بودن همان تعبیر ظهیر است. در قرآن کریم ذات اقدس الهی به ما فرمود: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾، [۴]صراط مستقیم هم فرمود: ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾؛ [۵]﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ هم در سوره مبارکه «نساء» فرمود: ﴿فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ﴾، [۶]پس انبیا و اولیاء «منعمُ علیه» هستند ما در تمام نمازها از خدا میخواهیم که راه اینها را به ما نشان بدهد که یکی از برجستهترین اینها موسای کلیم است که قبلاً بحث شد. وجود مبارک موسای کلیم عرض میکند خدایا! ﴿رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِّلْمُجْرِمِینَ﴾، [۷]تو نعمت به من دادی، من به شکرانه این نعمت، این نعمت را بیجا مصرف نمیکنم. هرگز از فاسق حمایت نمیکنم. هرگز از اختلاسی حمایت نمیکنم. هرگز از تبهکار حمایت نمیکنم. این دستور روزانه و دستور شبانهروز عمل ماست. میگوییم: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ٭ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾، اینها چه کسانی هستند؟ انبیا و اولیا هستند که در سوره «نساء» مشخص کرد. اینها چه میگویند؟ موسای کلیم یکی از اینهاست. میگوید: ﴿رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِّلْمُجْرِمِینَ﴾، «ظهیر»؛ یعنی پشتیبان. خدایا! به پاس نعمتی که به من دادی، من هرگز از آدم کاذب، دروغگو، رشوهبگیر و تبهکار حمایت نمیکنم. این دستور شبانهروزی ماست. ﴿رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِّلْمُجْرِمِینَ﴾، من ظهیر مؤمنین باشم نه ظهیر مجرمین.
اینجا حضرت فرمود: اگر کسی امر به معروف کرد، ظهیر مؤمنین است. «وَ مَنْ نَهَی عَنِ الْمُنْکَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْمُنَافِقِینَ»؛ «رغم»؛ یعنی خاکمال کردن. اینکه میبینید در کنار سجادهها یک مهر کوچکی هست، این را میگویند «مِرغَمَةُ الأنف». مستحب است که پیشانو که روی مهر هست، تربتی حالا یا سنگ یا گِل، اگر در درجه اوّل تربت حسینی (سلام الله علیه)، آن نشد یا سنگی یا خاکی که «یصح السّجود» باشد در سجاده باشد که آدم این بینی خود را روی خاک بگذارد. این را میگویند دماغ را خاکمالی کردن! بدترین غده بدخیم درون ما همین تکبر است که ما را رها نمیکند. در هر رکعت دو سجده هست پیشانو روی خاک، این دماغ هم باید خاکمالی بشود؛ منتها آن واجب است و این مستحب. این را میگویند: «مرغمة الأنف»؛ یعنی خاک کوچکی که به وسیله آن، ابزار خاکمالی کردن دماغ است این مستحب است آدم در سجاده داشته باشد. وضع پیشانو روی خاک و «ما یصح السجود»، واجب است. گذاشتن این بینی روی خاک، مستحب است تا در هر رکعت دو بار این دماغ را خاکمالی کنیم تا دیگر نگوییم به من برخورد! من باید بالا بنشینم، چرا اسم مرا اوّل نبرد! همین غدّه بدخیم که مشکل جامعه ماست. این نماز برای همین کار است.
فرمود: اگر کسی این کار را کرد: «أَرْغَمَ أُنُوفَ الْمُنَافِقِینَ»؛ دماغ دشمنان منافق را خاکمالی کرد. «وَ مَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ قَضَی مَا عَلَیْهِ»؛ اگر کسی در صحنه نبرد، صادقانه مبارزه کرد این به عهدش وفا کرد. «وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ»؛ آنگاه «غَضِبَ اللَّهُ لَهُ»؛ هر وقت کمکی خواست، عنایت الهی به سرعت به کمک او میشتابد و او را از هر خطری نجات میدهد؛ چه خطر شخصی، چه خطر سیاسی، چه خطر جهادی و مانند آن و گذشته از این «وَ أَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»؛ در قیامت هم جزء کسانی است که ﴿فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ﴾ [۸]هست، ﴿فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ﴾ [۹]هست، اینها درجات کسی است که به مقام عدل رسیدند و امر به معروف کردند و نهی از منکر کردند.
در تتمه این قسمت از فرمایشات نورانی آن حضرت، میرسیم به عصر حضور و ظهور که اگر وجود مبارک ولیّ عصر ظهور کرد چه کار میکند؟ فرمود: همان کاری که وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) انجام میداد، همان کار را میکند. در قرآن دارد که وقتی پیغمبر آمد، نظام جاهلی را به نظام عقلی و اسلامی تبدیل کرد. در نظام جاهلی کارهای اندیشه و فکر در محور مظنّه و گمان بود نه تحقیق و یقین علمی، و گرایشها هم در مدار هوس و هوی بود نه در مدار عقل. نظام اسلامی آمد در بخش اندیشه، جامعه را به علم فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ»، [۱۰]نه «فریضٌ». این مبتدا مذکر است، خبر مؤنث نیست. این «تاء» تای مبالغه است. نفرمود: «طلب العلم فریضٌ»؛ فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ»؛ مثل اینکه میگوییم فلان شخص علامه است، علامه حلی است؛ این «تاء» تای تأنیث نیست. انسان کامل «خلیف الله» نیست؛ «خلیفة الله» است. این «تاء» تای مبالغه است: ﴿إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً﴾، [۱۱]فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ»، نه «فریضٌ»؛ یعنی تا نفس میکشید درس و بحث. هیچ کس حق ندارد بگوید من «فارغ التحصیل» شدم؛ تا زنده هستیم علم. از بس تحصیل این علم بر ما واجب است، که با تای مبالغه یاد کرده است و گرنه آن مبتدای مذکر، این خبر که نمیتواند مؤنث باشد.
در قرآن فرمود: نظام جاهلی این دو غدّه بدخیم را داشت: در مسائل فکری به مظنّه اکتفا میکردند: ﴿إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾، [۱۲]در مسائل گرایشی به جای عقل و عدل، به هوس بسنده میکردند: ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾، [۱۳]هر دو را اسلام برداشت. فرمود: در مسائل علمی، به گمان اکتفا نکنید: ﴿إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً﴾. [۱۴]در مسائل گرایشی به میل و هوس و این جناح و آن جناح کار نداشته باشید، برابر عقل و عدل کار کنید نه برابر هوس. در جاهلیت این دو رسم اصل بود: ﴿إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾ در بخش علمی. ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾ در بخش گرایشی. حضرت یعنی وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) آمد، آن مظنّه را جارو کرد علم را و یقین و برهان را به جای آن نشاند: ﴿لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ﴾؛ [۱۵]نه چیزی که برای شما روشن نیست دهن باز کنید بنویسید یا بگویید، قلم بزنید، و نه چیزی که دیگران گفتند اگر عالمانه نبود بپذیرید: ﴿لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الفُؤاد کُلُّ أُوْلئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً﴾. [۱۶]در جریان گرایش هم فرمود: «العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان». [۱۷]آن دو غدّه بدخیم گمانمداری از یک سو، هوسرانی از سوی دیگر که نظام جاهلی بر آنها استوار بود، آنها را برداشت و فرمود: ﴿إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾ هر دو را جارو کرد؛ علم را به جای ظن نشاند، عقل را به جای هوس نشاند.
همین کار را وجود مبارک حضرت حجت (سلام الله علیه) طبق بیان نورانی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) انجام میدهد. فرمود: حضرت که ظهور کرد جامعه را عالم، در بخش اندیشه؛ جامعه را عاقل، در بخش انگیزه؛ اداره چنین جامعهای آسان است. الآن اگر حضرت ظهور بکند، این هفت میلیارد به برکت الهی عاقل بشوند وسیصد و اندی شاگرد نامی مثل امام داشته باشد، اداره کره ارض آسان است.
اینکه میبینید الآن همه جا یا جنگ بلاواسطه است، یا جنگ نیابتی و قسمت مهم بودجههای کشورها صرف تهیه سلاحهای آدمکشی است و تمام این کارخانههای اسلحهسازی سه شیفته دارد کار میکند تا سلاح آدمکشی بسازد همین است. این یک جامعه حیوانی است که انسان دارد در آن به سر میبرد. آن وقت وجود مبارک حضرت که ظهور کرد، طبق خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه البته این بخشها مفصل است گوشهای از این فرمایشات حضرت را سید رضی نقل کرد. فرمود: «یَعْطِفُ الْهَوَی عَلَی الْهُدَی»، اینکه میگویند نقطه عطف، عطف، عطف تاریخ یعنی همین! از همین جا شروع شده است. یعنی این جامعهای که دارد همین طور میرود، حضرت که آمد برمیگرداند؛ منعطف میکند، این میشود نقطه عطف. فرمود: هوی را برمیدارد، به جایگاه عقل جامعه را میرساند. جهل را برمیدارد مظنّه را برمیدارد خیال و وهم را برمیدارد، جامعه را به سوی علم و عقل منعطف میکند. ««یَعْطِفُ الْهَوَی عَلَی الْهُدَی إِذَا عَطَفُوا الْهُدَی عَلَی الْهَوَی»؛ مردم هدایت را بر هوس حمل کردند، حضرت هوس را بر هدایت حمل میکند جامعه را به راه راست هدایت میکند. «وَ یَعْطِفُ الرَّأْیَ عَلَی الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَی الرَّأْی»؛ خیلیها قرآن را به میل خود تفسیر کردند و عمل میکنند، حضرت تمام امیال و آرا را برگرداند به قرآن و قرآن را مرجع قرار داد، هر چه قرآن گفت: میفهمند و عمل میکنند. اینها کارهای رسمی و اصلی وجود مبارک آن حضرت است.
گوشههایی از آن فرمایشات در آن خطبه نورانی هست که چند بار فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»، [۱۸]مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) در همین کتاب «عقل و جهل» حدیث بیست و یکم این است، از حضرت امام صادق (سلام الله علیه) سؤال میکنند که وقتی حضرت ظهور کرد چه کار میشود؟ فرمود: وقتی حضرت ظهور کرد: «وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَی رُئوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم»؛ [۱۹]با دست رحمانیه الهی عقل مردم بالا میآید، «کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم». اداره مردم عاقل سخت نیست و گرنه این طور نیست که حضرت با کشتن بخواهد جهان را اداره کند. مگر با کشتن اصلاح میشود؟ الآن جنگ جهانی اوّل و دوم را خیلی از این سالمندان به خاطر دارند، حداقل هفتاد میلیون کشته شد، تا صد میلیون را هم گفتند، هیچ اثر نکرد. مگر با خونریزی جامعه اصلاح میشود؟
وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) مسلحانه وارد مکه شد، چون ورود با اسلحه در مکه جایز نیست، تنها جایی که در کره زمین هر کس در هر زمانی بخواهد وارد مکه بشود باید احرام ببندد. کاری دارد، دوستی دارد، تجارتی دارد، حتماً باید در یکی از این مواقیت احرام ببندد وارد مکه بشود عمره مفرده را انجام بدهد، بعد کارش را انجام بدهد. تنها جایی که در کره زمین هیچ کس حق ندارد بدون احرام وارد بشود همین مکه است؛ لذا کشورهای دیگر برای اینکه غیر مسلمان هم در عالَم کم نیست، اینها برای اینکه با عربستان رابطه سیاسی داشته باشند، حق ورود به مکه را ندارند، پایتخت رسمی آنها ریاض است آنجا میروند، در مکه حق ورود ندارند؛ مکه این خصیصه را دارد. هر کس در هر روزی از تاریخ بخواهد زیارت هم بکند، بخواهد مکه را زیارت کند بدون احرام نمیتواند. باید حتماً در یکی از مواقیت محرم به عمره مفرده بشود، بعد وارد مکه بشود. مسجد الحرام یا قبور انبیای دیگر (علیهم السلام) این طور نیست که آدم همین طوری برود آنجا زیارت کند.
فرمود: این ذات مقدس وقتی وارد شد، صدایش از کنار این کعبه برمیخیزد: «أَنَا بَقِیَّةُ اللَّه»، [۲۰]خدا برای چنین روزی مرا نگه داشت. این همان کاری است که ذات مقدس پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) کرده است. فرمود: به برکت حضرت عقل مردم کامل میشود و گرنه با کشتن هرگز جامعه اصلاح نمیشود. کدام جامعه بود که با جنگ جهانی اوّل و دوم اصلاح شد، هر کدام از اینها بر سلاحهای کشتار جمعی خود افزودند، هر روز هم میافزایند. این عقل مردم است، این علم مردم است، این دین مردم است، این ایمان مردم است، که جامعه را حفظ میکند. این است که شبانهروز انسان به انتظار حضور و ظهور کسی است که خاتم همه انبیا، خاتم همه اوصیا، خاتم همه اولیا، خاتم همه خلفای الهی (علیهم افضل صلوات المصلّین) است.
من مجدّداً مقدم شما را گرامی میدارم. این بزرگترین عیدمان را به پیشگاه آن حضرت تهنیت عرض میکنیم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم به برکت آن حضرت به همه شما مخصوصاً عزیزان و خیّرین مدرسهساز و سایر بزرگان این فیض و فوز را ذات اقدس الهی افاضه بفرماید.
پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرما!
نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اولیای الهی محشور بفرما!
مشکلات دولت و ملّت و مملکت، مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها را به بهترین وجه حلّ بفرما!
خطر بیگانگان را به استکبار و صهیونیسم برگردان!
این کشور ولیّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!
و این عزیزان ما آنچه خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت آنهاست با اجابت ادعیه اینها مورد لطف ویژهات قرار بده!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[۱]. سوره توبه، آیه ۷۱.
[۲]. سوره نور، آیه ۳۰.
[۳]. سوره مجادله، آیه ۱۳.
[۴]. سوره حمد، آیه ۶.
[۵]. سوره حمد، آیه ۷.
[۶]. سوره نساء، آیه ۶۹.
[۷]. سوره قصص، آیه ۱۷.
[۸]. سوره حاقه، آیه ۲۱.
[۹]. سوره حاقه، آیه ۲۲.
[۱۰]. الکافی (ط ـ. الإسلامیة)، ج۱، ص. ۳۰.
[۱۱]. سوره بقره، آیه ۳۰.
[۱۲]. سوره نجم، آیه ۲۳.
[۱۳]. سوره نجم، آیه ۲۳.
[۱۴]. سوره یونس، آیه ۳۶؛ سوره نجم، آیه ۲۸.
[۱۵]. سوره اسراء، آیه ۳۶.
[۱۶]. سوره اسراء، آیه ۳۶.
[۱۷]. الکافی (ط ـ. الاسلامیه)، ج. ۱، ص. ۱۱.
[۱۸]. نهج البلاغة (للصبحی صالح) , خطبه ۱۸۹.
[۱۹]. الکافی (ط ـ. الإسلامیة)، ج. ۱، ص. ۲۵.
[۲۰]. الکافی (ط ـ. الإسلامیة)، ج. ۱، ص. ۴۷۲.
منبع: بنیاد اسراء