خودمراقبتی از آن دست موضوعاتی است که والدین امروزی هر کدام نسبت به آن واکنشها و استدلالهای خاص خود را دارند. اکثر خانوادههای ایرانی به دلیل باورهای عرفی که دارند خود را در جایگاهی نمیبینند که درباره اینگونه مسائل با فرزندانشان صحبت کنند و تصور میکنند این وظیفه مدارس و مراکز آموزشی است. اما برخی از والدین با ظاهری امروزی و سبک زندگی مدرنی که دارند بالطبع انتظار میرود افکار امروزی نیز داشته باشند، اما در کمال ناباوری آنان نیز وقتی درباره موضوع خودمراقبتی فرزندانشان صحبت میشود واکنش تدافعی نشان میدهند و بسیاری از مطرح کردن آن ابا دارند و اصلاً نمیخواهند که فرزندشان آگاهی کافی درباره خود داشته باشد. در حالی که این یکی از وظایف و مسئولیتهای بزرگ و مهم والدین است که فرزندان خود را نسبت به خود و چگونه مراقبت کردن از خود، آگاه کنند و آموزشهای لازم را در این زمینه به فرزندانشان ارائه دهند. در گفتوگو با چند تن از کارشناسان به بررسی این موضوع پرداختهایم.
تربیتی که دیگران عهدهدار آن هستند
نجمیه رستمی، عضو انجمن روانشناسی ایران
در ابتدا باید تأکید کرد که در تمام قشرهای جامعه نقش والدین خیلی کمرنگ شده است. خودمراقبتی موضوعی است که در گذشته و در خانوادههای قدیمی هم صورت میگرفت، ولی متأسفانه در حال حاضر وجود ندارد. چرا؟ به این دلیل که در گذشته تربیت بچهها بر عهده والدین بود، اما اکنون این نقش تربیتی بین مراکز آموزشی و خانوادهها تقسیم شده و در این میان نقش پرستاران، مهدها و مدارس اهمیت بیشتری پیدا کرده است. در اینجا این سؤال مطرح میشود افرادی که قرار است تربیت فرزندان ما را بر عهده داشته باشند آیا از سلامت روان برخوردارند یا خیر؟
سلامت روان مسئولان آموزشی نکته بسیار مهمی است، زیرا این افراد نقش مهمی در تربیت فرزندانی که قرار است در مهدها و مراکز آموزشی تربیت شوند، دارند که متأسفانه هیچ وقت مورد بررسی قرار نمیگیرد و خانوادهها نیز به راحتی از کنار آن عبور میکنند، تا زمانی که اتفاقی بیفتد و آن وقت است که به فکر پیشگیری و درمان میافتند.
حالا به فرض اینکه ما بخواهیم از طریق مراکز آموزشی به ارائه آموزشهای خودمراقبتی به فرزندانمان اقدام کنیم، آیا قرار است فردی که خود سلامت روان ندارد این آموزشها را به فرزندانمان بدهد؟ اینجاست که به موضوع و اهمیت سلامت روان مربیان و کارشناسان تربیتی پی میبریم. متأسفانه همیشه منتظر هستیم تا اتفاقی بیفتد بعد به فکر چاره باشیم، در حقیقت کار ما کاردرمانی است نه پیشگیری!
باید اذعان کنیم که در زمینه خودمراقبتی با فقر فرهنگی مواجه هستیم. متأسفانه خانوادهها سعی میکنند در پوشاک و ماشین و سبک زندگی از مد روز عقب نیفتند، اما حاضر نیستند افکار خود را با مشکلات روز پیش ببرند. بحث تربیتی بچهها در جامعه ما به موضوع و عاملی برای چشم و همچشمی و پز دادن تبدیل شده است. خانوادهها در این زمینه هم به دنبال برند هستند و افتخار میکنند که مثلاً برای شهریه مهد و یا مدرسه فرزندشان ۱۵ میلیون پرداخت کردند. در حالی که موضوعات تربیتی و آموزشی در کشور ما تشریفاتی و محلی برای عرض اندام و پز دادن خانوادهها شده است. والدین امروزی زمانی که درباره آموزشهای خودمراقبتی فرزندشان با آنها حرف میزنیم جبههگیری میکنند و اگر فرزند آنها در مورد آن حرف بزند میگویند عیب است و نمیگذارند فرزندشان حرفی بزند و اگر هم توسط کارشناسان در این مورد با بچهها صحبت شود نسبت به آن گارد میگیرند و معترض میشوند که چرا چنین صحبتهایی را با فرزندان ما میکنید؟!
حال شما تصور کنید بچهای که بدن خود را نمیشناسد چطور ممکن است بتواند خودمراقبتی داشته باشد. هر چیزی اصول و مبنایی دارد که باید رعایت شود. اگر خواهان کسب نتیجه هستیم باید آموزشهای صحیح در مراکز آموزشی و خانوادهها ارائه شود.
ابتدا لازم است خود والدین در این زمینه آموزشهای لازم را ببینند، اما وقتی خانوادهها نسبت به این آموزشها جبههگیری میکنند، همین موضوع عاملی میشود تا نتایج لازم از آموزشهای خودمراقبتی حاصل نشود. پس توجه داشته باشیم تا زمانی که والدین آماده نباشند و آموزش ندیده باشند امکان آموزشهای خودمراقبتی به بچهها ممکن نیست.
خانوادهها باید به این موضوع توجه داشته باشند که مسئولیت تربیتی آنها غیرقابل واگذاری است و نمیتوانند از مدارس و مهدها انتظار داشته باشند که مسئولیت آنها را به عهده بگیرند، زیرا این امر غیرممکن است. بچهها باید در محیط خانواده خود تربیت شوند و آموزشهای لازم را ببینند. با توجه به اینکه تعداد قابل توجهی از مراکز آموزشی ما از استانداردهای لازم به دور هستند پس اشتباه است که تصور کنیم فرزندان ما در این مراکز، در تمام زمینهها درست آموزش میبینند و تربیت میشوند. به نظر من برای پیشگیری لازم است ابتدا در تمامی مراکز آموزشی، چه مهدها و چه مدارس، روانشناس خبره وجود داشته باشد تا هم پرسنل را در طول هفته مورد ارزیابی قرار دهد و هم اینکه رفتار و عملکرد بچهها را تحلیل و ارزیابی کند. والدین باید کتابهای آموزشی مناسب با ملاحظات عرفی و دینیمان را مطالعه کنند تا بتوانند به نحو درستی به بچهها آموزشهای خودمراقبتی را ارائه کنند.
فرزندانمان را باور کنیم
زهرا امام، کارشناس روانشناسی کودک و نوجوان
بعضی از خانوادهها که تعدادشان هم در جامعه ما کم نیست، نسبت به آموزشهای خودمراقبتی فرزندان بسیار بیتفاوت هستند و بعضاً به دلیل شرم و حیایی که بین والدین و فرزندان وجود دارد، والدین سعی میکنند از بازگو کردن بسیاری از مسائلی که مادر به دختر و پدر به پسر باید آموزش دهد خودداری کنند و این خود عاملی میشود که فرزندان مراقبت از خود را یاد نگیرند و در آینده با مشکلات خاصی مواجه شوند.
بعضی از والدین هم معتقد هستند که آموزشهای خودمراقبتی ممکن است بچهها را کنجکاوتر کند و خانوادهها مجبور شوند به بچهها در این مورد سؤالات بیشتری را پاسخ بدهند و از همین رو از آموزش این مسائل امتناع میکنند و فرزندان خود را با حریم خصوصیشان آشنا نمیکنند. برخی نیز معتقدند اتفاقات و تعرضاتی که در جامعه رخ میدهد هیچگاه برای خانواده آنها اتفاق نخواهد افتاد و به نوعی خود را تافته جدابافته میدانند و خود را از حوادث جامعه جدا میدانند. بدون شک مدارس باید والدین را در این زمینه آگاه کنند. یکی از مشکلات کنونی جامعه این است که در حال حاضر در برخی اقشار با بلوغ زودرس نوجوانان مواجه هستیم که البته در این باره علل متعددی وجود دارد. محیط خانواده و شرایطی که بچهها در آن پرورش و تربیت میشوند، مناسبات خانوادگی، فیلمها و کتابهایی که در دسترس بچهها قرار میگیرد و همچنین استفاده از برخی مواد غذایی، از جمله مواردی است که زمینهساز بلوغ زودرس هستند. البته محیطهای آموزشی هم در بلوغ زودرس نوجوانان نیز بسیار تأثیرگذار هستند که خانوادهها باید نسبت به این محیطهای آموزشی شناخت کافی داشته باشند و حساسیتهای لازم را در انتخاب یک محیط آموزشی مناسب داشته باشند. در واقع چهبسا بسیاری از آسیبهایی که فرزندان میبینند ناشی از شیوههای غلط آموزش در خارج از خانواده است، اما آنچه در این مورد بسیار اهمیت دارد آموزشهایی است که والدین باید به فرزندان بدهند. البته قبل از بچهها این خانوادهها هستند که باید آموزشهای لازم را دیده و نسبت به این موضوع آگاهی لازم را داشته باشند. همیشه پیشگیری بهتر از درمان است. با این استدلال، قبل از اینکه مادری این آموزشها را به فرزند خود بدهد ابتدا باید خود آموزشهای لازم را در این زمینه کسب کند تا بتواند به دور از استرس و اضطراب راهکارهای مناسب را اتخاذ کند. پدر و مادرها باید نسبت به موضوعات مختلفی که حول و محور فرزند آنها وجود دارد شناخت داشته باشند. به عنوان مثال فضای مجازی را بشناسند و بدانند که فرزندانشان در این محیطها چه کار میکنند و چه مسائلی آنها را تهدید میکند و حتی آزارهای جنسی که بهصورت اینترنتی صورت میگیرد را بشناسند و نسبت به آن آگاهی داشته باشند. گروه همسالان فرزندان خود را شناسایی کنند و نسبت به آن آگاهی و حساسیت لازم را بهدست آورند.
متأسفانه در سالهای اخیر فاصله عمیقی بین بچهها و پدر و مادرها ایجاد شده و همین عامل باعث شده بچهها برای پر کردن این فاصلهها و تأمین نیازهای خود به محیطهای دیگری پناه ببرند. بسیاری از والدین امروزی بنا به دلایلی مجبور هستند فرزندان خود را در ساعاتی از روز به اقوام و آشنایان بسپارند. والدین باید توجه داشته باشند که آیا فرد یا افراد مورد نظر، صلاحیتهای لازم برای نگهداری از فرزندان آنها را دارند یاخیر؟
مسئله مهمی که در اینجا از درجه اهمیت بالایی برخوردار میباشد، این است که بچههای خود را باور داشته باشیم. اگر فرزندمان از برخورد و رفتار کسی به آنها شکایت کرد حتماً موضوع را باور کرده و پیگیری کنیم.
پیشنهاد میکنم خانوادهها با ارتباط با افراد متخصص و مطالعه کتابهای مفید اطلاعات و آگاهی خود را نسبت به موضوعاتی نظیر بلوغ زودرس و خطراتی که فرزندان را تهدید میکند افزایش دهند و اگر اتفاقی برای بچهها افتاد حتماً به کارشناسان و اهل فن مراجعه کنند. مورد دیگری که لازم است تأکید کنم، اتخاذ یک روش تربیتی یکسان از طرف پدر و مادر است و اگر فرزندانمان دچار بلوغ زودرس شدند خیلی مراقب آنها باشیم و سعی کنیم مراقبتهای لازم و اصولی را انجام دهیم و در کل هوای دل بچهها را داشته باشیم.
شرایط جامعه امروزی به سمتی رفته است که پدر و مادرها بیشتر وقت خود را در بیرون از خانه سپری میکنند و اکثراً شاغل هستند و همین موضوع زمینهساز برخی مشکلات خواهد بود؛ بنابراین سعی کنیم در طول شبانهروز زمانهای معینی را به فرزندان خود اختصاص دهیم و با آنها در مورد موضوعات مختلف گفتوگو کنیم و رابطهای صمیمی را بین خود و فرزندان ایجاد کنیم.
باز هم تأکید میکنم؛ سعی کنیم فضای امنی را برای فرزندان خود فراهم کنیم، زیرا اگر این اتفاق نیفتد بچهها امنیت را بیرون از محیط خانواده و در کنار دیگران دنبال میکنند. اگر نیازهای عاطفی آنها پاسخ داده نشود سعی خواهند کرد نیازهای خود را از افراد دیگر دریافت کنند، افرادی که شاید برای بچهها دام پهن کرده باشند.
شبکههای مجازی قبح برخی مسائل را ریختهاند
دکتر مجید ابهری، آسیبشناس اجتماعی
آزار دادن کودکان یکی از دردناکترین ناهنجاریهای اجتماعی است که قربانیان آن کودکان ضعیف و بیگناه هستند. آزار و خشونت در حق کودکان ممکن است به صورتهای مختلف صورت بگیرد؛ آزار عاطفی، آزار اقتصادی، آزار جسمی، آزار روحی و روانی. آنچه که امروز گاهی در جامعه ما مشاهده میشود آزار جسمانی و روحی در حق کودکان است. البته در نگاه اول با توجه به بزرگنمایی رسانههای مجازی ممکن است این اتفاقات بزرگتر دیده شوند، اما با توجه به شمار جمعیت کودکان و نوجوانان ایران، تعداد موارد آن را اگر با آمار کشورهای اروپایی و امریکا مقایسه کنیم متوجه میشویم که میزان ناچیزی است که البته همین میزان نیز در هر صورت باید جدی گرفته شود. آنچه باعث بزرگنمایی این آسیبها شده، پخش مکرر اخبار این حوادث است که توسط فضای مجازی صورت میگیرد، اما همین تعداد نیز برای جامعه ما قابل قبول نیست چراکه ما جامعهای بر اساس فرامین دینی و قرآنی را مدیریت میکنیم.
بیشترین آزارهای کودکان توسط اعضای خانوادهها صورت میگیرد. پدر و مادر معتاد کودک یا اقوام نزدیک آنها. این موضوع در جامعه ما به علت کمبود آموزش در خانوادهها رخ میدهد. مدارس و آموزش و پرورش باید به خانوادهها آموزشهای لازم را ارائه دهند و رسانهها نیز در این مورد خانواده و آموزش و پرورش را یاری کنند. متأسفانه تکرار و بزرگنمایی این حرکات توسط رسانههای مجازی، زشتی و قبح این آزارها را از بین برده که در این مورد هم باید آموزشهای لازم داده شود تا شبکههای مجازی به جای پیشگیری، خودشان به موضوع دامن نزنند؛ بنابراین آموزشهای مناسب در زمینه مهارت فرزندپروری در خانوادهها، آموزشهای مربوط به خودمراقبتی فرزندان به والدین و مجازات مجرمان در این زمینه، میتوانند اهرمهایی برای پیشگیری از مشکلات و آسیبها در این زمینه باشد.